• شنبه 6 مرداد 1403
  • السَّبْت 20 محرم 1446
  • 2024 Jul 27
پنج شنبه 30 دی 1400
کد مطلب : 151298
+
-

اتفاقا این روزها نیاز بیشتری به خنده‌سازان داریم

عیسی محمدی

به سلامتی و از این هفته هم ‌ با ایده چهار روزنامه در یک روزنامه همشهری در خدمت شما هستیم و البته فرم صفحه اول ما در روز هفتم نیز تغییراتی داشته است؛ هرچند که میزان ارادت ما به شما خوانندگان عزیز هیچ‌گاه دچار تغییر نخواهد شد و ما همان روز هفتم همیشگی شما و البته همان همشهری همیشگی باقی خواهیم‌ماند.
اجازه بدهید سرآغاز سخن این هفته را به همین تصویری که در کنارمان مشاهده می‌کنید اختصاص بدهیم؛ به برنامه جوکر و دوستانی که یک عمر ما را خندانده‌اند؛ مانند سیامک انصاری. البته حضور احسان علیخانی به‌عنوان سلطان اشک و غم در این مجموعه، بماند برای بحثی دیگر، که خودش هم در این گزارش اختصاصی ما اشاره کرده که خوشحال است که حالا می‌تواند در برنامه‌ای باعث شادی مردم شود.
اجازه بدهید کمی درباره شادی و خنده و فلسفه آن و مباحثی از این قبیل صحبت کنیم. این روزها، شاهد حمله‌ها و هجمه‌هایی هستیم به کسانی که کارشان، اساساً طنز و کمدی و خنداندن مردم است. طبیعی است که ژانر طنز و شوخی‌نویسی در رسانه‌های مختلف و... سال‌ها وجود داشته و بعد از این نیز وجود خواهد داشت. اما چه چیزی باعث شده است که در روزگار ما، چنین حمله‌هایی به کسانی که کارشان خنداندن ماست، صورت بگیرد؟
همه ما در جریان هستیم که چه شرایط سختی را داریم می‌گذرانیم. همه ما می‌دانیم که مردم با چه مشکلات اقتصادی روبه‌رو هستند؛ چرا که ما نیز بخشی از این مردم هستیم و تحت همین فشارهای اقتصادی، مالی و... قرار داریم اما آیا این دانسته‌های ما، باعث می‌شوند تا مثلاً نسبت به طنز، شادی، خنده و... بی‌تفاوت باشیم؟ آیا اینها باعث می‌شوند تا همیشه و در 24ساعت از روزی که داریم، مدام قیافه‌هایی در‌هم‌رفته همراه با اخم و افسردگی و... داشته باشیم؟ و آیا اساساً به فکر خنداندن مردم بودن، به آن معناست که ما، نسبت به رنج مردم بی‌تفاوتیم؟ و آیا اساساً خندیدن در دوره ما، به‌معنا ریشخند زدن به درد و رنج مردم است؟
می‌گویند طرح درست مسئله و طرح یک سؤال درست، به‌خودی خود می‌تواند بخش بزرگی از مشکل و معضل را حل کند؛ چرا که آگاهی باعث می‌شود تا به یک بازمهندسی در یک فرایند مشکل‌دار برسیم و مسئله را حل کنیم. به‌نظر می‌رسد با این سؤال‌هایی که مطرح کردیم، عملاً بخش بزرگی از این معضل را حل کرده باشیم؛ چرا که داخل همین سؤال‌ها پیشفرض‌هایی وجود دارد که ما را به هدف‌مان می‌رساند. واقعاً شاد بودن منافاتی با آگاهی از درد و رنج خودمان و مردم ندارد؛ این همه‌‌چیزی است که می‌خواهیم به آن برسیم.
البته گاهی انتقاداتی به دوستان هست؛ مثلاً آن کلیپ تبلیغاتی رامبد جوان در اینکه اصلاً اگر پول ندارید چیزی بخرید، بهتر هم هست؛ بروید و مثلاً چیزهای ارزان‌تر و سالم‌تر بخورید. خب به این کلیپ و به این ادبیات و... می‌شود نقد وارد کرد یا حتی شاید بتوان به سبک زندگی این افراد و اینکه از دل چنین سبک زندگی‌هایی، شاید نشود درد و رنج مردم را مشاهده کرد نیز بشود نقدهایی وارد کرد یا اینکه حتی خنده‌ها و شادی‌های برخی از این دوستان به واقع تصنعی است. اینها نقدهایی دیگر است و قصه‌اش متفاوت اما واقعا چه اشکالی دارد ما بتوانیم شادی و خنده درستی به مردم منتقل کنیم؟
اجازه بدهید حتی پا را فراتر بگذاریم. اساساً دانش پزشکی و پزشکان در کجاها بیشتر به درد ما می‌خورند؟ بله، آنها همیشه به درد ما می‌خورند. ولی بیشترین کاربرد آنها، در مواقعی است که با بحران روبه‌رو شده‌ایم؛ مثل بحران‌های طبیعی ، پزشکی، همه‌گیری و... . در این جور مواقع است که اساساً پزشکی و پزشکان باید به داد برسند و اگر در چنین مواقعی به داد مردم نرسند اساساً دیگر کارکردشان مفهومی ندارد. موضوع طنز و شادی و خنده نیز چنین است؛ اساساً رسالت اصلی شادی‌آفرینان، طنازان و خنده‌سازان، در مواقعی است که مردم غم و غصه و رنج بیشتری دارند؛ وگرنه در شرایط عادی که شاد بودن هنری نیست. بله، به واقع می‌توان به رسالت این دوستان چنین نیز نگاه کرد؛ مأموریتی که در این روزهای سخت، حیاتی‌تر و طلایی‌تر هم شده است. واقعاً چرا که نه؟

این خبر را به اشتراک بگذارید