متهم در جریان 20بار سنگپرانی در بزرگراههای تهران جان 2نفر را گرفت
دستگیری مرد خطرناک درآخرین سنگپرانی
الهه فراهانی- خبرنگار
عامل سنگپرانی بهخودروها که در مدت یک ماه گذشته باعث مرگ یک خانم معلم و مردی جوان شده بود، صبح پنجشنبه وقتی به سمت چند خودروی دیگر سنگپرانی کرد، با کمک مردم و حضور پلیس دستگیر شد. او سابقه مهجوریت و بستریشدن در بیمارستان روانی را دارد و پس از دستگیری مدعی شده که چون جامعه حق او را خورده و مردم همیشه او را مسخره میکردند دست به این اقدام هولناک زده است.
به گزارش همشهری، نخستین سنگپرانی این مجرم خطرناک دوازدهم آذر ماه امسال رخ داد. آن روز مأموران پلیس راهور تهران در جریان حادثهای عجیب در بزرگراه یادگار امام(ره) قرار گرفتند. چند سنگ به سمت خودروهای در حال حرکت در بزرگراه پرتاب شده و راننده خودروی پرایدی که مردی حدودا 33ساله بود با اصابت سنگ به سرش جانش را از دست داده بود. در این حادثه به چند خودروی دیگر هم خساراتی وارد شده و برخی از رانندگان نیز مصدوم شده بودند. هرچند در ابتدا بهنظر میرسید که سنگها از یک ساختمان در حال ساخت در همان حوالی به روی خودروهای در حال حرکت سقوط کرده و این حادثه مرگبار را رقم زده است اما در جریان تحقیقات معلوم شد که حادثه عمدی بوده و فردی اقدام به سنگپرانی به سمت بزرگراه کرده و این حادثه را رقم زده است.
هنوز مشخص نبود که این فرد چهکسی است و با چه انگیزهای دست به این اقدام خطرناک زده تا اینکه نهم دیماه حادثهای مشابه در بزرگراه نواب رخ داد؛ فردی با حضور در بلوار وسط بزرگراه بلوکهای سیمانی را به داخل بزرگراه پرتاب کرده بود که در این حادثه زنی جوان که معلم و راننده یک خودروی ساندرو بود بهدلیل اصابت بلوک سیمانی به سرش جان باخت و چند خودروی دیگر هم آسیب دیده و رانندگان آنها مصدوم شده بودند.
فرار ناکام پس از آخرین سنگپرانی
بیش از 50تیم از 2پلیس پیشگیری و آگاهی پایتخت مأمور رسیدگی به این پرونده و شناسایی سنگپران سریالی شدند و تحقیقات زیرنظر سردار حسین رحیمی، فرمانده انتظامی تهران و محمد شهریاری، سرپرست دادسرای جنایی و قاضی ساسان غلامی بازپرس ویژه پرونده آغاز شد. این تحقیقات به بازداشت دستکم 10مظنون منجر شد و در شرایطی که تحقیقات از آنها ادامه داشت، صبح روز پنجشنبه بیست و سوم دی ماه گزارشی از یک حادثه سنگپرانی دیگر در حوالی بزرگراه نواب به پلیس اعلام شد. مرد سنگپران 3یا 4سنگ به سمت خودروهای پژو و سمند در حال حرکت پرتاب کرده بود و اگرچه که حادثه تلفات جانی نداشت اما باعث تخریب خودروها و مصدومیت 2نفر شده بود. برخی از افراد که شاهد این اقدام خطرناک مرد سنگپران بودند با پلیس تماس گرفته و همزمان به تعقیب متهم که پس از سنگپرانی در حال فرار بود پرداختند که در نهایت با تلاش مردم و حضور مأموران پلیس این مرد دستگیر شد.
بهگفته سردار حسین رحیمی، فرمانده انتظامی تهران، متهم 45ساله در بازجوییها به جرم خود اقرار کرد و معلوم شد که اقدامات او در این مدت منجر به مرگ 2نفر و مصدومیت دستکم 6نفر و خسارت به 8خودرو شده است. بهگفته رئیس پلیس تهران، این فرد در محلهایی که سرعت خودروها زیاد بود، کمین و اقدام به پرتاب سنگ به سمت خودروها میکرد که این موضوع نشان میدهد وی با قصد وارد کردن آسیب جدی و کشتن دست به این کار زده است. از سوی دیگر تحقیقات نشان داده که وی هیچ همدستی نداشته و تمامی این اقدامات را به تنهایی انجام میداده است.
مردم مسخرهام میکردند!
نامش علیرضاست. متولد سال 55، مجرد و بیکار. او سابقه مهجوریت و بستریشدن در بیمارستان اعصاب و روان را هم دارد. علیرضا، ظاهری پریشان دارد و حرفهای عجیبی میزند. او ظرف یک ماه گذشته حدود 20مرتبه اقدام به سنگپرانی در مکانهای مختلف پایتخت کرده و میگوید با این کار قصد داشته عقدههایش را بر سر مردم خالی کند و پس از آنکه دستگیر شده فهمیده که اقدام خطرناک او به مرگ 2نفر منجر شده است.
چرا به سمت ماشینها سنگپرانی میکردی؟
چون همه مرا اذیت میکردند. از خواهر و برادرم گرفته تا طایفه مادریام و مردم. همه اینها مغز مرا بههم ریخته بود و من هم بهدنبال راهی بودم تا خودم را خالی کنم.
منظورت از اینکه مردم اذیتت میکردند چیست؟
همین مردم پدر مرا مسخره میکردند، مرا مسخره میکردند. چرا باور نمیکنید؟ چرا به حرفهای من گوش نمیدهید! مردم و جامعه حق مرا خوردند و آزارم دادند. من هم بلد نیستم از خودم دفاع کنم. زبان دفاع از خودم را در برابر ظلمی که به من میکرد نداشتم.
می توانی به چند نمونه از اذیتهای مردم و جامعه اشارهای کنی؟
با عناوین مختلف به من ظلم میکردند. مثلا در پیادهرو راه میرفتم و میدیدم که مردم چطور مرا چپ چپ نگاه میکنند. انگار که من مسئول بدبختیهایشان هستم یا مسبب مشکلاتشان. یکبار رفتم به شیرینیفروشی که شیرینی بخرم، شیرینیفروش سر مرا کلاه گذاشت! مثلا شیرینی 40هزارتومانی را 80هزارتومان با من حساب کرد! یا نمونه دیگری که میخواهم برایتان تعریف کنم اقدام عجیب یک جوانی بود که در موتورسازی کار میکرد. او به بهانه اینکه چپ چپ نگاهش کردم مرا مسخره کرد و بعد کشاند داخل مغازهاش و کتکم زد و به من فحش داد. موارد دیگری هم هست اما روی آن را ندارم که تعریف کنم.
خانوادهات چطور اذیتت میکردند؟
فقط خواهر و برادرم و طایفه مادریام مرا اذیت میکردند. پدر و نامادریام خیلی با من خوب بودند. راستش مادر من 10سال قبل فوت شد و پدرم مجددا ازدواج کرد. پس از مرگ مادرم همه مرا مقصر میدانستند. در واقع مرگ او را تقصیر من میانداختند. میگفتند من باعث شدم مادرم سکته کند و بمیرد. مادر من ناراحتی قلبی و دیابت داشت. او اتفاقا خیلی مرا دوست داشت. وقتی زنده بود همیشه مرا در آغوش میگرفت و میگفت عاشق من است. نگران و دلسوزم بود و میگفت من زبان دفاع از خودم را ندارم. همه اینها به کنار، خواهرم سالها قبل طلاهایش را قایم میکرد و به پدرم میگفت من طلاهایش را دزدیدم. برادرم همیشه به من بیاحترامی میکرد و کتکم میزد. بااینکه من فرزند اول هستم اما آنها هیچ وقت به من احترام نمیگذاشتند.
با خانوادهات زندگی میکنی؟
نه. من تنها حوالی خیابان دامپزشکی زندگی میکنم. خرج زندگیام و اجاره خانهام را پدرم میدهد. خواهر و برادرم هم متاهل هستند.
خودت مجردی؟
مجردم و همیشه از تنهایی رنج میبردم. دلم میخواست عاشق شوم و ازدواج کنم اما هیچوقت هیچکس عاشقم نشد. همه مسخرهام میکردند. شاید یکی از دلایلی که با سنگپرانی خشمم را خالی میکردم همین تنهاییام بود. این مسئله خیلی به مغزم فشار میآورد.
معتادی؟
نه اصلا. نه مواد مصرف میکنم و نه مشروبات الکلی.
قرص اعصاب چطور ؟
نه. قرصهایم را قطع کرده بودم. چون حالم را بد میکند. 27سال قبل معلوم شد که بیماری اعصاب دارم. حتی پرونده پزشکی هم دارم و چندبار در بیمارستانهای روانی بستری شدم.
برگردیم به پرونده، چند مرتبه اقدام به سنگپرانی کردی؟
حضور ذهن که ندارم اما کم نبود!
می دانی که اقدام خطرناکت جان 2نفر را گرفته است؟
من نمیفهمیدم چه کار میکنم. من از کجا باید میدانستم سنگ میخورد به سر آن خانم؟ من با کسی دشمنی نداشتم. هروقت عصبی میشدم 4یا 5تا سنگ برمیداشتم و بیهدف پرتاب میکردم. هدفم در حد خرابی ماشینها بود. تازه امروز که دستگیر شدم فهمیدم 2نفر کشته شدهاند و خیلی ناراحت شدم.
چه ساعتی از روز برای سنگپرانی میرفتی؟
حدود 5صبح تا 7صبح.
چرا صبح زود؟ مگر ساعت خوابت نبود؟
اولا که خواب من اصلا خواب نیست و نمیتوانم خوب بخوابم. دوما صبح زود خیابان خلوت است، مثلا اگر در ساعتهای شلوغی روز میرفتم که مردم یقهام را میگرفتند و خسارت ماشینشان را از من میخواستند. ماشینهایی که هر وقت در خیابان میدیدم دلم میخواست برای من باشد. با خودم میگفتم چرا مردم باید ماشین داشته باشند اما من ندارم. خدا به من هیچ ماشینی نداد!
معمولا برای سنگپرانی به کدام مناطق میرفتی؟
اتوبان نواب، یادگار، شیخ فضلالله یا خیابان اشرفی...
هر روز میرفتی؟
نه هر چند روز یکبار.
سابقه داری؟
نه نخستین باری است که دستگیر میشوم.
چقدر درس خواندهای؟
تا دیپلم خواندم. هرچند دلم میخواست درس میخواندم اما بهخاطر بیماری اعصاب و روانی که داشتم نتوانستم ادامه بدهم.
کار میکنی؟
نه از سال 84 تا الان بیکارم. قبلا در کار نساجی بودم و بعد در یک شرکت که مربوط به دستگاه چاپ بود کار میکردم. پدرم هم آمد با صاحب کارم شریک شد تا مرا اذیت نکند. چون مهجور بودم اما کارفرمای من یعنی شریک پدرم حق او را خورد و فرار کرد. از همان زمان من بیکار شدم و پدرم خرج مرا میداد. همانطور که گفتم پدرم هم مانند من نمیتوانست حقش را از مردم بگیرد. اسم پدرم را آوردم دلم هوای آنها را کرد. خواهش میکنم مرا نزد آنها ببرید. البته پلیس به من گفته که پدر و نامادریام به اداره آگاهی آمدند تا پیگیر پروندهام شوند. امیدوارم مرا به زندان منتقل کنند و در بازداشتگاه نمانم.
چرا؟
می ترسم؛ چون در بازداشتگاه احساس غربت میکنم.
مگر تا به حال بازداشت شدهای؟
نه نخستین بار است. نمیدانم چطور جواب سؤالتان را بدهم اما من در زندان احساس بهتری خواهم داشت تا در بازداشتگاه!
مکث
ریشههای خشم
سیدکاظم ملکوتی- استاد روانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی ایران
در روزهای اخیر 2 متهم توسط پلیس دستگیر شدهاند که هر دو بدون اینکه قربانیانشان را بشناسند به آنها آسیب زدهاند. اولی مردی است که با سنگ پراکنی در بزرگراهها قصدش آسیب زدن بهخودروهای شهروندان بود اما موجب مرگ 2 نفر شده و دومین نفر جوانی است که خودروهای لوکس و گران قیمت را به آتش میکشید.
اولی میگوید که مردم دشمنش هستند. دومی هم مدعی است میخواسته از افرادی که وضعیت مالی خوبی دارند، انتقام بگیرد. نقطه عطف اظهارات این دو متهم خشم آنهاست. خشمی که در نهایت باعث شده دست به اقداماتی هولناک و جنون آمیز بزنند. اما این خشم چه ریشههایی دارد و چه عواملی این افراد و افرادی شبیه آنها را به این مرحله میرساند؟ مسائل مربوط به سلا مت روان، ابعاد و ریشههای مختلفی شامل ریشههای اجتماعی، فرهنگی، فردی، روانی و... دارد که باید به شکل همه جانبه بررسی شود. درباره این افراد که دست به سنگپرانی و آتش زدن خودروها از سر خشم زدهاند اینطور است که بهاحتمال زیاد روحیه پرخاشگری و بدبینی از مدتها قبل در آنها وجود داشته اما به شکل خفیفتر خودش را نشان میداده. با گذشت زمان و عدمدرمان، حالا بدبینی و پرخاشگری آنها پیشرفت و به این شکل بروز کرده است. افرادی از این دست شخصیتهای مختلفی دارند و طیفهای گستردهای را تشکیل میدهند. از یک شخصیت خفیف انفجاری تا بیماری بدبینی و پارانویا و حتی افسردگی.
اما چنین رفتارهایی چه ریشههای اجتماعیای دارد؟ محرومیت، اختلاف طبقاتی، تورم، فقر و... تنها چند نمونه از تفاوتهای اجتماعی است که در رفتار چنین افرادی تأثیر میگذارد. همین باعث شده که شاهد رفتارهای خشونتآمیزی در جامعه باشیم. از یک سبقت ساده رانندگی و درگیری بر سر جای پارک گرفته تا مسائل مهمتر. این افراد مدام در حال درگیری و پرخاش با یکدیگرند. گاهی همین درگیریهای ساده منجر به اتفاقات بزرگ و تلخ مثل قتل میشود. باید دقت داشت در شرایطی که سطح خشونت بالا رفته و فرد مدام شاهد رفتار خشونت آمیز است و همچنین شرایط اقتصادی سخت میشود، زمینههای بروز خشم فراهم و بعضی از شاخصها مثل شاخص فلاکت که بیانگر سطح زندگی است بدتر میشود و بستر را برای بروز رفتار خشونت آمیز مهیا میکند. علاوه بر نکاتی که به آن اشاره شد، خشونت زمینههای فرهنگی و آموزشی نیز دارد. وقتی در خانوادهای مرتب شاهد درگیری و داد و فریاد و... هستیم و رفتار خشونت آمیز در خانواده شایع است، در سطح جامعه و رسانهها و بلندگوهای اجتماعی مدام گفتمان تهدید و فشار و زور و... باب است، کودکان و نوجوانان هم میبینند که گفتمان عمومی به این شکل است که افراد کارشان را با درگیری و داد و فریاد پیش میبرند. آنها هم همین شیوه را انتخاب میکنند و مبنای یادگیریهای اجتماعی همین شیوه میشود. اما با وجود همه زمینههایی که برای بروز خشم در جامعه وجود دارد، چطور میشود افراد خشمگین را کنترل و درمان کرد؟ اگر زمینه این خشم فردی باشد، بهترین راهِ درمان، آموزش مهارتهای اجتماعی و آموزش گفتمان است. باید تلاش شود مکالمه و صحبت جایگزین پرخاشگری شود، چرا که یکی از دلایل پرخاشگری، محرومیت است. نخستین خاصیت محرومیت ایجاد خشم و پرخاشگری است. اما وقتی گفتمان در جامعه و خانواده حاکم شود، آن وقت از کودک سؤال میشود که خواسته و نیازت چیست و با گفتوگو و ارتباط مؤثر خواستههای او برطرف میشود نه با خشونت و پرخاش. در جامعه هم همینطور است. اگر گفتمان و ملاطفت و صحبت کردن و منطقی بودن جایگزین خشونت شود، شهروندان هم از این شیوه تبعیت کرده و سلامت روان وضعیت بهتری پیدا خواهد کرد. در سالهای اخیر توجه مسئولان به آسیبهای اجتماعی بیشتر شده است. امیدواریم که این توجه منجر به کاهش خشونت و آسیبهای اجتماعی شود.