• پنج شنبه 11 بهمن 1403
  • الْخَمِيس 30 رجب 1446
  • 2025 Jan 30
دو شنبه 20 دی 1400
کد مطلب : 150479
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/2k5Mz
+
-

حمید لبخنده، کارگردان سریال محبوب «در پناه تو» درگذشت

راوی عشق به وقت قحطسالی مهرورزی

راوی عشق به وقت قحطسالی مهرورزی

یاور یگانه- روزنامه‌نگار

نوشتن از حمید لبخنده (تولد ۲۵تیر ۱۳۳۰ در اهواز ـ فوت ۱۸دی ۱۴۰۰ در تهران) بی‌نوشتن از سریال‌هایی مثل «در پناه تو» (1374) و «در قلب من» (1377) ممکن نیست. نمی‌شود نام حمید لبخنده بیاید و یاد سال‌های نخست دهه 1370نیفتیم که هنوز از عشق گفتن و عاشقی کردن در تلویزیون مرسوم نبود؛ اما لبخنده در همان روزهایی که جهان ـ به‌رغم همه پیچیدگی‌هایش ـ درنظرمان معصوم‌تر از امروز بود، در سریال‌هایش از عشق و دلدادگی گفت. آن روزها مثل امروز نبود که خط داستانی اصلی یا فرعی اغلبِ سریال‌های تلویزیونی درباره عشق و هجران و وصال باشد. آن سال‌ها عشق خط قرمز بود؛ نهی‌شده و ممنوع. غیراخلاقی و حتی لوکس و تجملی. جنگ چند سالی بود که تمام‌شده بود و وقتی برای عشق و عاشقی و این‌جور چیزها وجود نداشت. وقت سازندگی بود و آبادی خرابی‌ها.
بهترین سریال‌های پیش از «در پناه تو» کاری به عشق نداشتند. سریال‌های دهه60 بیشتر از تاریخ می‌گفتند، از روزگار سپری‌شده. تاریخ باید سَرَند می‌شد و از شباهت‌هایش با روزگار کنونی سرمشق ساخته می‌شد و از تضادهایش درس عبرت. به اسامی   سریال‌های دهه شصتی نگاه کنید: سریال‌هایی مثل «سربداران» (1362)، «افسانه سلطان و شبان» (1362)، «امیرکبیر» (1363)، «بوعلی سینا» (1364)، «گرگ‌ها» (1365)، «هزاردستان» (1367)، «آینه عبرت» (1368)، «رعنا» (1368). مبارزه با ظلم و جور، شکست ظالم و ارج دیدن مظلوم حرف اصلی این سریال‌هاست. در ابتدای دهه 70 با اینکه سریال‌های «گل پامچال» (1370)، «روزی روزگاری» (1370)، «مزد ترس 1) (1371)، «پدرسالار» (1372)، «همسران» (1373) کمی از درس تاریخ فاصله گرفتند و بیشتر به مسائل اجتماعی توجه نشان دادند و دغدغه سرگرم کردن مخاطب را داشتند، اما هنوز سخن گفتن بی‌پرده از عشق جایی در آنها نداشت.
سال 1374با «در پناه تو» فصل جدیدی از سریال‌سازی در تلویزیون آغاز شد. حتی عنوان رمانتیک این سریال هم با عنوان سریال‌های قبل از خود فرق داشت. دختر جوانی به نام مریم افشار (با بازی لعیا زنگنه) که دانشجوی هنر است، مورد علاقه چند هم‌دانشگاهی‌اش است و در نهایت با یکی از آنها به نام رامین یوسفی (با بازی رامین پرچمی) ازدواج می‌کند، اما این ازدواج به‌دلیل نازایی مریم دوام نمی‌آورد و آنها از هم جدا می‌شوند. بعد هم‌دانشگاهی دیگری به نام محمد منصوری (با بازی مرحوم حسن جوهرچی) که از اول هم دل‌بسته مریم بوده، پا پیش می‌گذارد و بدون اینکه به نازایی مریم اهمیت دهد با او ازدواج می‌کند. این داستان حالا خیلی تخت و بی‌فراز و فرود به‌نظر می‌رسد، ولی در آن زمان موضوع حساسی بود. چند مرد جوانِ خوش‌چهره به دختری خوش‌برورو علاقه‌مند شده بودند. استانداردهای اخلاق رسمی چنین دل‌بستگی‌هایی را تاب نمی‌آورد و تأیید نمی‌کرد. همین هم شد که داستان علاقه یکی دیگر از دانشجویان (با بازی پارسا پیروزفر) به مریم کاملا از سریال حذف شد.
چند سال بعد، در سال 1377، لبخنده باز با داستانی عاشقانه و اجتماعی به قاب تلویزیون بازگشت. این بار هم تعدادی از بازیگران «در پناه تو» مثل ثریا قاسمی، ایرج راد، لعیا زنگنه و پارسا پیروزفر در این سریال حضور داشتند. انگار قرار بود خاطره «در پناه تو» زنده شود؛ فقط این بار شرایط اجتماعی تغییر کرده بود و دیگر عشق به اندازه سال 1374خط قرمز نبود. البته داستان این سریال به حساسیت‌برانگیزی کار قبلی لبخنده نبود و از طرف دیگر حضور علی دهکردی در این سریال که سال 1371در فیلم «از کرخه تا راین» ابراهیم حاتمی‌کیا بازی کرده بود، احتمالا به مسئولان این اطمینان خاطر را می‌داد که سریالشان از سلامت‌های اخلاقی لازم برخوردار است.
کارهای بعدی لبخنده هیچ‌کدام به موفقیت و محبوبیت این دو کار نرسیدند. او تلاش کرد کارهایی بسازد که خاطره این دو کار را زنده کنند، اما با طرح‌هایش موافقت نمی‌شد. لبخنده که پیشینه تئاتری داشت و از دوستان حمید سمندریان و هما روستا بود، زمانی که به سمندریان اجازه اجرای تئاتر «گالیله» را ندادند، همراه احمد آقالو به‌عنوان گارسون در رستوران سمندریان مشغول به‌کار شد. خودش درباره این رستوران گفته بود: «برای یک بازیگر حس گارسونی باید تجربه‌ای عجیب باشد. در آغاز حس‌مان این نبود که مشتری می‌آید. همیشه منتظر تماشاچی بودیم! وقتی مشتری می‌آمد، فکر می‌کردیم تماشاچی آمده. هرکه هم می‌آمد، باید سیر می‌شد و می‌رفت و اینطور بود که تاب می‌آوردیم. رستوران اما نه‌تنها هیچ درآمدی برای‌مان نداشت، زیان هم داشت چون بلد نبودیم، کار ما نبود. انگار یک مهمانی بود. اغلب هنرمندان، به‌خصوص هنرمندان رشته‌های دیگر مثل محمود دولت‌آبادی، حسین علیزاده و... به آنجا می‌آمدند. کم‌کم آنجا پاتوق آرتیست‌ها شده بود و این برای‌مان خیلی دلنشین بود. واقعیت این است که دنبال درآمدش نبودیم. اگر هم بودیم، راهش را نمی‌دانستیم. ناگهان از این تکرار به تنگ آمدیم. تکرار بی‌نتیجه تمرینات عصر، تکرار بی‌معنای فروش غذا، تکرار زندگی بی‌حاصل و درغروبی دلتنگ، به آقای سمندریان گفتم آقا! اینجا را ببندیم! و او هم گفت ببندیم! صبح فردا رستوران را بستیم و هرکدام‌مان به راهی رفت.»
لبخنده یک‌بار هم با فیلم «آبی» (1379) بخت خود را در سینما آزمود، اما این تجربه هرگز موفقیت آن 2 سریال را برایش به همراه نداشت. سرانجام عصر روز شنبه، حمید لبخنده در اثر عوارض یک عمل جراحی درگذشت. او را با «در پناه تو» و «در قلب من» به یاد خواهیم آورد؛ با عشقی که به گفتن از عشق داشت؛ با احترامی که برای حمید سمندریان و هما روستا قائل بود؛ با رنگ‌زدنش به دهه 70 و همه خاطرات چند نسل از آن سال‌ها. یادش گرامی.

این خبر را به اشتراک بگذارید