مرضیه موسوی- روزنامهنگار
تبعیض، دره بحران را برای اقشار مختلف عمیقتر میکند؛ زنان، سالمندان، معلولان و... در حوادث بزرگی مثل سیل یا زلزله آسیب بیشتری را تجربه میکنند و عرصه برایشان بیش از دیگر افراد جامعه تنگ میشود. مسئولیتهای مختلفی که عرف جامعه منحصر به زنان میشمارد، عدمبهرهمندی از آموزش و مهارتها، تابلوهایی که زنان را به سکوت بیشتر ترغیب میکنند و... ازجمله دلایلی است که این رنج مضاعف را در روزهای بحران بر دوش زنان هر خانواده میگذارد. این روزها که در جنوب و جنوب شرق کشور شاهد بروز سیلابهای متعدد هستیم، به سراغ زهرا مشتاق رفتهایم؛ خبرنگار، فعال اجتماعی و کنشگری که سالهاست در این منطقه از کشور به فعالیتهای داوطلبانه میپردازد و تجربه کمکرسانی به مردم حادثهدیده در زلزله کرمانشاه، سیل سال ۹۸ و همچنین خشکسالی جنوب کشور را در کارنامه خود دارد. مشتاق، از مشقتی میگوید که زنان بهخصوص در مناطق محروم، متحمل میشوند.
انتظارات برآورده نشده
تجربه من در سیل سال 98، زلزله کرمانشاه، سیل این روزها که جنوب کشور را درگیر خود کرده و بحرانهای دیگر نشان میدهد که زنها بعد از بحران، فشار و رنج بیشتری را تحمل میکنند. این موضوع را از بعد عاطفی و حس مادرانه خود بررسی نمیکنم؛ روی صحبتم با مسئولیتهای بسیار زیادی است که زنان و دختران در هر خانوادهای برعهده دارند. زنان جامعه سنتی ما بهخصوص در روستا از زمانی که چشم باز میکنند و خود را میشناسند مسئول تامین آب و غذای خانواده هستند. آرامش و رفاه خانه را، حتی جایی که بهمعنای دقیق کلمه رفاهی وجود ندارد، زن خانه باید تأمین کند.
همچنین نیازهای اولیه اهل خانه ازجمله غذا و آب و لباس گرم و... . برعهده گرفتن این مسئولیتها چنان در روستاهای ما در زنان نهادینه شده که زنها هم چون و چرایی برای آن نمیآورند و آن را پذیرفتهاند. حال تصور کنید حادثهای مثل سیل اتفاق افتاده و کپر را، با همه وسایل و مواد غذایی و... از بین برده است؛ در چنین شرایطی ما با زنانی روبهرو هستیم که تأمین این مایحتاج و ساختن دوباره آشیانه را «وظیفه» و «مسئولیت» خود میدانند و دل به دل جمعی میدهند که آنها را ناتوان در تأمین این نیازها میبیند. زنان در بحرانها با مجموعهای از انتظاراتی روبهرو هستند که خودشان و دیگران از آنها دارند درحالیکه برطرف نشده است.
چگونه بسازیم؟
حقیقت انکارناپذیری است که ما سطحی از آموزش که در شهرها وجود دارد را در جوامع روستایی نمیبینیم. در همین روستاها هم، زنان و دختران شانس کمتری برای تحصیل دارند و در خوشبینانهترین حالت ممکن است تحصیلات ابتدایی را طی کرده باشند. خیلی زود به ازدواج مردانی درمیآیند که سالها از آنها بزرگتر است. خیلی زود به ورطه مشکلات زندگی مشترک وارد میشوند و هیچ آمادگیای برای آن ندارند. آنچه نسل به نسل به آنها یاد داده شده هم تجربه تازهای برایشان ندارد و آنها را مستحق این زندگی میداند. آیا چنین زنی آمادگیای برای مقابله با بحران بزرگی مثل سیل را دارد؟ آیا میداند برای مراقبت از خودش و فرزندانش باید چه کارهایی انجام دهد؟ آیا آنقدر آموزش دیده که بداند در این شرایط اولویت با چیست؟ چگونه میتواند خودش و فرزندانش را آرام کند؟ طبعا خیر. در همین سیلی که این روزها در جنوب کشور جاری شده زنان زیادی از روستاهای سیستان و بلوچستان به من زنگ میزدند و میخواستند کمکشان کنم. خبر رسید که در برخی از روستاهای کپری، خانهها کاملا خراب شده و هیچ وسیلهای هم برای زندگی وجود ندارد. زنی 19ساله با 6بچه که همسرش او و بچهها را بهخاطر ازدواج مجدد در روستای دیگر ترک کرده و هیچ مهارتی ندارد، چگونه میتواند همین کپر را دوباره برای خودش و بچههایش بسازد؟
بیماری و بهداشت
مشکلات جسمی و بیماریها، از دلایل مهم بروز افسردگی و مشکلات روحی هستند؛ بهخصوص اگر نادیده گرفته شوند و به درمان آن توجهی نشود. جنوب کشور بیش از 22سال است که خشکسالی را تجربه میکند. آب حتی برای آشامیدن هم در دسترس نیست. پایین بودن سطح بهداشت بیش از هر گروهی زنان را با مشکلات جدی روبهرو کرده است؛ وسواس، بیماریهای عفونی و افسردگی بهدلیل شرایط بغرنجی که فرزندان و خانواده با آن روبهرو هستند، مشکلات روحی زیادی برای زنان در مناطق محروم ایجاد کرده است. تصور کنید در چنین شرایطی حادثهای مثل سیل، زلزله و... رخ دهد! مشکلات روحی و رنجی که این زنان تحمل میکنند فراتر از چیزی است که در توان دارند.
از طرفی تابوهای فرهنگی موجود در روستاها و حتی شهرهای کوچک، به آنها اجازه نمیدهد درباره نیازهای بهداشتی و شخصی خود حرف بزنند. نبود پدهای بهداشتی، لباس تمیز و مناسب و... همواره بعد از هر حادثه طبیعیای در این مناطق به یک معضل بزرگ تبدیل میشود.چنین اقلامی، معمولا جایی هم در اقلام ضروریای که به مناطق حادثهدیده ارسال میشوند ندارند.
چه میتوان کرد
سؤالی که من بهعنوان کنشگر و هر فرد دیگری در جامعه متناسب با مسئولیتش باید از خود بپرسیم این است:«برای حل این معضلات باید چه کرد؟» بهنظرم آموزش و آگاهسازی راهحل مهمی است؛ نهتنها برای زنان بلکه برای مردان و فرزندان هر خانوادهای آموزش و آگاهی موضوعی ضروری و حیاتی است. محرکهای است برای کسانی که زندگی خود را در نقطه صفر شروع میکنند اما میخواهند زندگی برایشان در همین نقطه صفر تمام نشود. اغلب زنان و مردانی که در روستاهای محروم سیستان و بلوچستان، کرمان، خراسانجنوبی و دیگر استانها زندگی میکنند حتی امکان اینکه به شهرستانهای همجوار سفر کنند را ندارند. مدرسه و امکانات آموزشی در اختیارشان نیست. بیهیچ تجربه و آموزشی، این افراد چگونه میتوانند برای بهبود شرایط زندگی خود تلاش کنند؟
دو شنبه 20 دی 1400
کد مطلب :
150396
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/qxvB7
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved