• جمعه 31 فروردین 1403
  • الْجُمْعَة 10 شوال 1445
  • 2024 Apr 19
یکشنبه 19 دی 1400
کد مطلب : 150315
+
-

گفت‌وگویی متفاوت با حمید علیدوستی، پیشکسوت فوتبال

کتاب، پنجره‌ای به ماوراست

کتاب، پنجره‌ای به ماوراست

سعیده مرادی- روزنامه‌نگار

حمید علیدوستی ستاره دهه‌های 50، 60 و 70 فوتبال ایران، به همان اندازه که فوتبالیستی تکنیکی بود، کتابخوانی حرفه‌ای و تمام‌عیار هم محسوب می‌شد و می‌شود و علاقه‌اش به مطالعه و کتاب در بین اهالی ورزش و فوتبال زبانزد است. علیدوستی که متولد سال1334 است مطالعه را از دوران کودکی آغاز کرد و در طول سال‌های دانشجویی و فوتبال و بازنشستگی، از عطش و علاقه‌اش به کتاب و مطالعه کم نشده تا به قول خودش پنجره‌های بیشتری به دنیای دیگر و ماورا به رویش باز شود. کمتر ورزشکار و فوتبالیستی را می‌شود پیدا کرد که تا این اندازه و به شکل تخصصی اهل مطالعه باشد. همین موضوع بهانه و فرصتی شد تا با ستاره سال‌های نه‌چندان دور فوتبال ایران درباره کتاب هم‌کلام شویم.

در چه دوره‌ای و از چه سنی به کتاب علاقه‌مند شدید و چه شد که کتاب بخش مهمی از زندگی ‌شما شد؟
قبل از شروع فوتبال و از دوران کودکی به کتاب‌ علاقه‌مند بودم. وقتی با کتاب‌های رده سنی کودکان آشنا شدم، از همان زمان به کتابخوانی علاقه پیدا کردم. مطالعه را با خواندن کتاب‌های قصه شروع کردم. در دوران کودکی ما مجموعه داستانی با عنوان «کتاب‌های طلایی» وجود داشت که آن را بسیار دوست داشتم و با قهرمان‌های داستان همذات‌پنداری می‌کردم. این عشق و علاقه در وجودم بود و اوقات فراغتم را اغلب با خواندن کتاب پر ‌می‌کردم. هرچه پا به سن گذاشتم، علاقه‌ام به کتاب بیشتر شد که تا امروز ادامه دارد. وقتی کتاب می‌خواندم، خودم را در همانجایی تصور می‌کردم که در کتاب نوشته و توصیف شده بود. موقع کتاب خواندن جسمم در این دنیا بود و ذهنم در دنیایی دیگر سیر می‌کرد. هنوز هم فکر می‌کنم کتاب پنجره‌ای رو به دنیایی دیگر است و هرچه بیشتر کتاب بخوانیم، پنجره‌های بیشتری به روی ما باز می‌شود. درواقع برای من کتاب، پنجره‌ای رو به ماوراست.
بیشتر چه کتاب‌هایی می‌خوانید و به چه موضوعاتی علاقه دارید؟
خب، گذشت زمان نوع نگاه و دیدگاه انسان نسبت به کتاب و کتابخوانی را تغییر می‌دهد و در هر زمان و برهه‌ای دغدغه‌های تازه‌ای پیدا می‌کنید و سراغ موضوعات جدید می‌روید؛ مثلا وقتی دانشجو بودم و در تیم‌ملی جوانان بازی می‌کردم بیشتر دنبال کتاب‌های رمان و قصه بودم و بعدها به بحث‌های روانشناسی علاقه‌مند شدم و سراغ تئوری‌های «کارل گوستاو یونگ» رفتم و این مسیر به کتاب‌های «ژاک لکان‌»، «زیگموند فروید» و «ژولیا کریستوا» که گاهی تم فلسفی هم داشت، ختم شد. یک موقعی هم به موسیقی علاقه‌مند شدم. هنر هم برای خودش سیر مطالعاتی طولانی و عجیبی دارد. مدتی هم به هنر علاقه‌مند شدم و فقط آثار هنرمندان معروف، از کارگردان‌های سینما گرفته تا نقاش‌های بزرگ را می‌خواندم. حالا هم به خواندن کتاب‌هایی با موضوع فلسفه علاقه دارم. لابه‌لای مطالعاتی که با موضوع‌های مختلف داشتم، خیلی به شعر و ادبیات علاقه‌مند شدم. یکی از ویژگی‌های کتاب خواندن این است که مطالعه هر کتابی شما را وارد ژانر تازه‌ای می‌کند.
در تمام این سال‌ها که مشغول کتاب خواندن هستید، بیشتر تحت‌تأثیر کدام نویسنده قرار ‌گرفته‌اید؟
اولین نویسنده محبوب من «هرمان هسه» بود. بعدها که به ادبیات کلاسیک علاقه‌مند شدم آثار «داستایوفسکی‌»، «تولستوی‌»، «‌ویکتور هوگو» و... را خواندم و بعدها طرفدار نویسنده‌هایی مثل «کافکا‌»، «‌آلبر کامو‌» و «‌مارسل پروست» شدم. به‌تازگی با یک انتشاراتی که رویکردش معرفی مؤلفان معاصر است، آشنا شده‌ام و به واسطه آنها نویسنده‌های زیادی را شناخته‌ و شیفته آثارشان شده‌ام. آنها عمدتا نویسنده‌های ناشناخته‌ای هستند، اما بی‌صبرانه منتظر آثار جدیدشان هستم. در مجموع برایم خیلی سخت است که بگویم کدام نویسنده را بیشتر دوست دارم یا بیشتر تحت‌تأثیر آثار کدام نویسنده قرار گرفته‌ام.
روزانه چقدر از وقت‌تان را به مطالعه اختصاص می‌دهید؟
باتوجه به اینکه بازنشسته هستم، معمولا وقت آزاد زیادی دارم؛ بنابراین از هر فرصتی برای مطالعه استفاده می‌کنم، اما به‌طور معمول روزی 4 یا 5 ساعت مطالعه می‌کنم.
برای مطالعه به کتابخانه هم می‌روید؟
زیاد به کتابخانه می‌روم و به‌نظرم در تهران کتابخانه‌های بسیار خوبی داریم که انواع مختلف کتاب را می‌توان در آنها پیدا کرد و به امانت گرفت.
چقدر تلاش می‌کنید که اطرافیان و به‌ویژه اعضای خانواده‌تان را به کتابخوانی تشویق کنید؟
هر زمان بخواهم به کسی هدیه‌ای بدهم، هدیه‌ام کتاب است و همیشه توصیه‌ام به دیگران، به‌ویژه اطرافیانم این است که کتاب را رها نکنند و تا آنجا که می‌توانند مطالعه داشته باشند؛ چون می‌خواهم شادی و نشاطی که کتاب به من می‌دهد در اطرافیانم هم ایجاد شود. تا جایی که بتوانم دوست، فامیل و خانواده را به کتابخوانی دعوت و علاقه‌مند می‌کنم. باور من این است که اگر کسی به کتاب علاقه پیدا کند زندگی‌اش دگرگون خواهد شد.
چه در دورانی که فوتبال بازی می‌کردم و چه در دوره مربیگری، هر موقع فراغت پیدا می‌کردم و حتی وقتی داخل هواپیما نشسته بودیم، یا کتاب می‌خواندم یا چیزی می‌نوشتم. دیدن چنین تصویری هم به هر حال روی اطرافیان تأثیر خودش را می‌گذارد. همچنین بر این باور هستم که مطالعه باعث افزایش آگاهی و بینش انسان می‌شود. کتاب می‌تواند تجربیاتی را که انسان‌ها طی هزاران سال کسب کرده‌اند به ما منتقل کند؛ بنابراین چون ما فقط یک‌بار زندگی می‌کنیم بهتر است کتاب بخوانیم و با مطالعه به تجربیاتی دست پیدا کنیم که طی قرن‌ها نصیب انسان شده است. ما می‌توانیم خیلی راحت و با کمترین هزینه ممکن یعنی خرید کتاب و گذاشتن وقت برای مطالعه آنها به این تجربیات گرانبها دست پیدا کنیم و به این شکل بر آگاهی‌مان افزوده شود. اگر پنجره‌های زندگی‌مان را روی کتاب باز کنیم، دنیا را شکلی دیگر خواهیم دید.
به‌عنوان کتابخوان حرفه‌ای، وضعیت این روزهای کتاب را چطور ارزیابی می‌کنید؟
با وجود آنکه حدود 2سالی می‌شود که کرونا شیوع پیدا کرده و کشور دچار رکود اقتصادی است، اما هنوز انتشار کتاب‌های مختلف متوقف نشده و ما می‌توانیم هر نوع کتابی را که می‌خواهیم  از کتابفروشی‌ها تهیه کنیم. البته باید گفت که در این مدت قیمت کتاب هم پا به ‌پای دیگر چیزها در کشور ما افزایش پیدا کرده و نسبت به گذشته گران‌تر شده است، اما هنوز نسبت به بسیاری کالا‌ها قیمت کمتری دارد.
این روزها فضای مجازی باعث شده تا افراد کمتر به سمت کتاب بروند. به‌نظر شما وجود فضای مجازی مانعی برای مطالعه به‌حساب می‌آید؟
شخصا هیچ ارتباطی با فضای مجازی ندارم، چون به اعتقاد من فضای مجازی ذهن را پراکنده می‌کند و برای مطالعه به یک ذهن متمرکز نیاز است. البته فضای مجازی مزیت‌هایی هم دارد و نمی‌توان منکر آنها شد. در مجموع باید طریقه استفاده درست از این فضا آموزش داده شود و اینجاست که نقش خانواده و مدرسه پررنگ می‌شود. من در کتابخانه‌ام بیش از 5هزار جلد کتاب دارم و در این سال‌ها هر کتابی را که به آن علاقه‌مند بوده‌ام، خریده‌ام. بی‌نهایت به خریدن کتاب علاقه دارم و دوست دارم کتاب را لمس کنم و آن را ورق بزنم. یک وقت‌هایی دوستان می‌گویند کتابی که دنبالش می‌گردی می‌توانی در فضای مجازی دانلود کنی و بخوانی، اما من نمی‌توانم این مدلی کتاب بخوانم. کتاب برای من موجودی عزیز است و در کتابخانه‌ام هیچ‌وقت احساس تنهایی نمی‌کنم.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید