گفتوگو با مرتضیعلی عباسمیرزایی، کارگردان «انزوا»
نیمه پنهان ماه
محدثه واعظی پور| «انزوا» شاید در نگاه اول، فیلمی زنانه نباشد. پرویز (امیرعلی دانایی) زخمخورده از رفیق و خانواده، به آخر خط رسیده و نفسبریده در شهری درندشت و بیرحم باید به دنبال پناهگاهی برای فرزندانش باشد. همهچیز هراسآلود و دهشتبار به نظر میرسد... تا جایی که گوهر از راه میرسد و عشق را دوباره به زندگی پرویز، محسن و ستاره میآورد. انزوا درباره عشق، زن و قضاوتکردن است؛ درباره اهمیت زنبودن؛ گوهری که نادیده گرفته میشود.
شاید امتیاز اصلی فیلم و نقطهای که تماشاگر را به انزوا وصل میکند، فرم روایی آن باشد؛ یعنی شیوه روایت فیلم آن را جذاب کرده. از ابتدا برای روایت قصه به دنبال این ساختار غیرخطی بودید؟
شیوه فیلمسازی من تا امروز اینطور بوده و اگر فیلمهای مستند و کوتاهم را دیده باشید به همین شکل ساخته شده. البته در طول زمان فیلمهایم پختهتر شدهاند اما این شیوهایاست که دوستش دارم و به تجربهکردن در این حیطه علاقهمندم. یک جمله معروف و بارهاگفتهشده وجود دارد که میگوید همه قصهها گفته شده و تنها میتوان در شیوه قصهگویی خلاقیت داشت.
کاری که در انزوا انجام دادهاید همین است. البته من معتقدم که قصه فیلم هم تکراری نیست اما قضاوتکردن که تم اصلی فیلم است، در سالهای اخیر، یکی از مضمونهای جذاب برای سینماگران ایرانی بوده.
فکر میکنم هر قدر درباره قضاوتکردن، زنان بیسرپرست، بحران طلاق یا در نگاهی کلانتر جایگاه زن در جامعه امروز صحبت کنیم، باز هم کم باشد؛ به این دلیل واضح که مادر، رکن اصلی خانواده و شکلدهنده تفکر و روحیه عمومی جامعه است. نوع نگاهی که امروز به زنان وجود دارد، مردانی که در جامعه میبینیم و مشکلاتی که در رفتار و قضاوت مردان درباره زنان دیده میشود، محصول تربیت، خانواده و دیدگاهیاست که زنان و مادران ما در خانوادهها نسبت به زنان، مردان، دختران و پسران دارند. نخستین قضاوتها درباره زنان، از زنان و مادران در خانوادهها شروع میشود و به جامعه تسری مییابد.
انزوا فیلمی زنانه است؛ متاثر از دیدگاه و نگاهی که شما درباره زنان دارید. مردان فیلم کم نیستند اما حضور زنان پررنگ و محسوس است؛ حتی زنی که اول فیلم از قصه خارج میشود اما همه ماجراها به دلیل حضور و فقدان اوست.
آنچه را مادر در زندگی یک فرد انجام میدهد، دیدگاه و احوالی را که او برای شما به وجود میآورد و قدرت درونیای را که او به شما میدهد، هیچچیزی نمیتواند از بین ببرد؛ تنها طبیعت میتواند اراده و احوال شما را دگرگون کند. طبیعت، مادر همه ماست و آن وجه مادری را دارد. من دوست دارم فرصت بشود و در فیلمهای دیگرم هم درباره جایگاه زنان و نقش آنها در شکلگیری یک نسل صحبت کنم. اینجا هم زهره شخصیتیاست که مرگ رازآلودش، انگیزه حرکت و سفر پرویز میشود و رازهایی را فاش و بعضی را تا ابد پنهان میکند. شخصیت اصلی فیلم، پرویز (امیرعلی دانایی) است اما قهرمان، زهره است که دفن شده و رازهایی را با خود به جهانی دیگر برده! عمدا از صحبتکردن درباره او پرهیز میشود. پرویز شخصیت اصلیاست که در سیر و سفری که دارد، بهشناختی تازه از زهره میرسد، خود را میبخشد و رستگار میشود.
امیرعلی دانایی ـ به خاطر ویژگیهای ظاهریاش ـ شاید در نگاه اول انتخاب مناسبی برای نقش پرویز نبوده اما شما این ویژگیها را از او گرفتهاید؛ قامتش خمیده شده، نگاهش تلخ است، صدایش خش دارد و آن شیکبودن همیشگی از او گرفته شده!
فیلمنامه انزوا بهدست بازیگرهای زیادی رسیده بود. برای نقش پرویز هم گزینههای دیگری داشتیم اما یکی از دلایل انتخاب امیرعلی این بود که درباره او قضاوتهایی در سینما وجود دارد و بیشتر افراد معتقد بودند که او نمیتواند این نقش را بازی کند و گزینه مناسبی نیست. اما من تجربههای قبلی او را دیده بودم، میشناختمش و مایل بودم با او کار کنم. میدانستم از این طریق میتوانم قدرت کارگردانیام را نشان بدهم. حضور او به ماهیت قصه که درباره قضاوتکردن است کمک میکرد. اگر این نقش را شهاب حسینی بازی میکرد، تماشاگر تصوری نداشت ولی حالا با امیرعلی دانایی مواجه است! درباره او تصوراتی دارد که فیلم، آنها را بر هم میزند.
درباره اندیشه فولادوند هم این اتفاق افتاده. تضادی که در رفتار و چهره او وجود دارد با ماهیت نقش گوهر و تصوری که مخاطب در طول فیلم پیدا کرده همخوان است.
اندیشه فولادوند بازیگری باسواد، باهوش، محترم و آگاه است و من از همکاری با او لذت بردم. درباره او هم قضاوتهایی در سینما وجود دارد که یکی از دلایل انتخاب او برای نقش گوهر بود. اندیشه فولادوند به من اعتماد کرد و با اطمینان صددرصدی مقابل دوربین رفت.
بازیگرهایی که در فیلم میبینیم، انتخابهای اول شما هستند؟ معمولا در فیلم اول، فیلمساز با کمبود بودجه مواجه است و در زمینه انتخاب بازیگر دستش باز نیست.
من برای این فیلمنامه از بازیگرهای زیادی «نه» شنیدم. بعضی از آنها بعد از جشنواره و اینروزها که فیلم اکران عمومی شده به من زنگ زدند و صحبت کردند. در فیلمهای بعدی، این من هستم که انتخاب میکنم با این دوستان همکاری کنم یا نه! از میان بازیگرانی که در فیلم هستند، سیامک صفری، نادر فلاح، بهنوش بختیاری، اندیشه فولادوند، مهران رجبی، همایون ارشادی و امید روحانی، انتخاب اول بودند. گوهر یکی از شخصیتهای مهم فیلم است. نامی نمادین دارد و برخلاف مردهای نارفیق فیلم، پای پرویز میایستد و برای بچهها مادری میکند. برای همه نامهای فیلم فکر کردیم. من ۱۰سال درگیر این قصه بودم و ۳سال مستقیم روی آن کار کردم. جامعهشناس، روانشناس و مشاوران زیادی در این پروژه داشتم و سعی کردم در کنار روایت قصه، گوشهچشمی به شرایط اجتماعی و روش زندگی اینروزهایمان داشته باشم. گوهر، زنیاست که پای عشق و رفاقت میایستد و از همهچیزش برای امیرعلی میگذرد.
از شرایط اکران فیلم راضی هستید؟
مردم که از فیلم راضی هستند؛ نقدهای خوب و بد هم زیاد شنیده و خواندهام. بعضی معتقدند من خواستهام تظاهر کنم، شعار بدهم یا اغراق کنم اما من سعی کردم فیلم خودم را بسازم؛ بر اساس باورها و اعتقادهایم. سعی کردم ساختار و روایتی را تجربه کنم که دوست دارم. ممکن است در آینده مسیرم را عوض کنم اما این چیزیاست که فعلا دوست دارم و میپسندم.
بعد از فیلم اول، چرخ فیلمسازی آسانتر میچرخد؛ شرایط برای ساخت فیلم بعدی مهیا شده؟
هنوز نه. روی فیلمنامه فیلم بعدیام کار میکنم اما چرخ مثل سابق میچرخد و چیزی سادهتر نشده است. شما با انزوا دوباره روی این جمله که بعضی از بهترین فیلمها درباره زنان را کارگردانهای مرد میسازند، مهر تأیید زدهاید! بهتر است بگوییم بهترین فیلمها درباره زنان را مردانی میسازند که عاشق مادرشان هستند و من مادرم را عاشقانه دوست دارم.
فیلم بعدیتان هم درباره زنان است؟
شما چه فکر میکنید؟
احتمالا زنان حضور پررنگی در آن داشته باشند.
بله. حتی اگر شخصیت اصلی قصه یک زن نباشد، مطمئن باشید که زنان، حضوری پررنگ در فیلم بعدیام دارند. انزوا برای من یک دانشگاه بود و در فیلم بعدی از این تجربهها استفاده خواهم کرد.
انزوا در ستایش سینما، مادرانگی و عشق
فیلم سینمایی «انزوا» نخستین ساخته مرتضیعلی عباس میرزایی است که پیشتر در حوزه فیلم کوتاه و مستند کار کرده است. این فیلم که در سیوپنجمین جشنواره فجر روی پرده رفت، مدتیاست اکران عمومی شده است. فیلم، ساختاری جسورانه و متنوع دارد و سعی میکند قصهاش را بخشبخش برای تماشاگر روایت کند؛ ضمن اینکه تماشاگر را به همراهی با خود میخواند و او را در کشف رازهایش شریک میکند؛ فیلمی که بازیهای بسیار خوب و فیلمبرداری و تدوین سنجیدهای هم دارد. انزوا فیلمیاست که نام کارگردان جوانش را در ذهن شما ثبت میکند و مشتاق میشوید که فیلم بعدی او را هم ببینید.
بازیگرها یکی از امتیازهای فیلم انزوا ترکیب و چینش بازیگران است. نقش اصلی را امیرعلی دانایی بازی میکند؛ بازیگری که با سریال «کلاه پهلوی» به شهرت رسید و در این سالها با داریوش مهرجویی و بهروز افخمی همکاری کرده و در چند فیلم اول هم حضور داشته اما اوج بازی او را میتوانید در انزوا ببینید؛ با گریمی که زیبایی چهره او را مخدوش کرده، طراحی لباسی که آراستگی و وقارش را گرفته و صدایی که او را به مردی شکاک، شکستخورده و بهبنبسترسیده تبدیل کرده است. در بسیاری از فصلهای فیلم، دانایی مقابل دوربین است و بازی یکدست و درستش یکی از جذابیتهای فیلم را رقم میزند. لیندا کیانی در نقشی کوتاه، درخشان است. بهنوش بختیاری در نقشی که از پرسونای سینماییاش فاصله دارد، طبیعی و بدون اغراق بازی کرده و اندیشه فولادوند یکی از بهترین بازیهایش را در این فیلم به نمایش گذاشته است. انزوا شخصیتهای متعدد و متنوعی دارد. اغلب شخصیتها مکمل هستند و بازیگران، حضوری کوتاه مقابل دوربین دارند اما این حضور، بهیادماندنیاست. بخشی از این ماندگاری بهدلیل شخصیتپردازی خوب فیلم است. نگاه درست کارگردان به شخصیتها، آنها را صاحب شناسنامه و هویت کرده است. پریسا، زهره، گوهر، صادق، صدرالدین و... هر یک جایگاه و تأثیر دراماتیک خود را دارند و هیچکدام، در میان انبوه شخصیتها، داستانکها و پیچیدگی روابط و رمزآلودبودنشان فراموش نمیشوند.
جادوی سینما انزوا درباره سینماست؛ درباره مردی که در سینما گرفتار یک توطئه شده؛ سینمایی که باید محلی برای رؤیاپردازی باشد. فیلم به یکی از آثار ستایششده مارتین اسکوسیزی ادای دین میکند و به نوعی میتوان ردّپای تارانتینو را در آن دید. اینهمه ارجاع فیلمساز به سینما نیست. انزوا برای آنها که عاشق سینما هستند، حسی نوستالژیک دارد.