حاج قاسم سلیمانی، چهرهای بود که به اعتراف دوست و دشمن، یک کتابخوان حرفهای محسوب میشد
سردار و کتابهایش
عیسی محمدی
سردار قاسم سلیمانی، تحصیلات دانشگاهی نداشت. البته کسانی که وارد فعالیتهای نظامی و سازمانها و رستههای نظامی میشوند، تحصیلات دانشگاهی برایشان معنایی ندارد و همهچیز را در همان جا یاد میگیرند و ادامه میدهند. اما در گزارشهایی که نشریات و رسانههای بینالمللی از این فرمانده ایرانی چاپ کردهاند، تأکید روی یک نکته بهشدت بارز است و توی چشم؛ اینکه او بهشدت اهل مطالعه بوده. در فرهنگ غربیها، فردی که میخواهد به توسعه فردی و موفقیت بالا برسد، باید حتما اهل مطالعه فراوان باشد. فرقی نمیکند که این فرد کارآفرین، سرمایهگذار، دانشمند، مربی فوتبال یا... باشد. همین مطالعات فراوان بوده که ذهنیت خاصی به این چهره بخشیده بود؛ فردی که استراتژی را به خوبی میفهمید و هنگامی که سخن میراند، بهگونهای حرف میزد که هر مخاطبی اقناع میشد. به این بهانه، مطلب زیر را اختصاص دادهایم به نسبت سردار سلیمانی و کتاب و کتابخوانی. شاید که کمی بهخودمان بیاییم و از این ضعف بزرگ فرهنگی خودمان، چشمپوشی کرده و دست به کتابها ببریم.
باهوش و کتابخوان
سردار سلیمانی همیشه و همهجا، همراه خودش کتابی داشته است. حتی لحظه شهادت نیز همه داشتههای او یک انگشتر، یک سلاح، یک جلد کلامالله مجید و یک کتاب بوده. اما نام این کتاب چیست؟ منابع خبری، نام این کتاب را «گلچین احمدی» ذکر کردهاند که در واقع، گزیده مداحیها و مرثیههای مرتبط با آلالله است. در گزارشهای سالهای گذشته رسانههایی چون وال استریت ژورنال، نیوزویک، نیویورک تایمز و... که به مرور قدرت نفوذ و ابعاد شخصیتی این فرد پرداخته بودند، روی موضوع باهوشبودن و کتابخوانیاش تأکید داشتند.
دو یادداشت برای یک کتاب

یکی دیگر از کتابهایی که حاجقاسم برای آن سنگ تمام گذاشت، «من زندهام» است؛ داستانوارهای واقعی از روزهای دفاعمقدس که به سالهای اسارت معصومه آباد بازمیگردد. این کتاب در زمان انتشار، توجهات زیادی را بهخودش جلب کرد. حاج قاسم هم جزو کسانی بود که این کتاب ارزشمند را مطالعه کرد و دوبار هم برای آن یادداشت نوشت تا بیشتر دیده و خوانده شود. در یکی از این یادداشتها چنین آمده است: «خواهرم، مثل همان برادرهای اسیرت همه جا با تعصب مراقبت میکردم کسی عکس روی جلد کتابت را نبیند. و در تمام کتاب با ناراحتی و استرس بهدنبال این بودم که آیا کسی به شما جسارت کرد؟ آخر مجبور شدم روی عکست را با کاغذ بچسبانم تا نامحرمی او را نبیند.»
کتاب و غبطه و کاروان اسرا

از کتابهای معروف دیگری که رد یادداشتهای حاج قاسم را در اطراف و حاشیه آن میبینیم، باید به «آن بیست و سه نفر» اشاره کنیم. این کتاب، به قلم احمد یوسفزاده، جزو کتابهای پر سر و صدای حوزه تاریخ شفاهی دفاعمقدس بوده. جالبتر از همه، حضور حاجقاسم در پشت صحنه ساخت فیلم اقتباسی از این کتاب بود. او طی نامهای به نویسنده کتاب، چنین نگاشته: «پس از قرائت آن به مقامت غبطه خوردم و افسوس که در کارنامهام یک شب از آن شبها و یک روز از آن روزهای گرفتار در قفس را ندارم. شماها عارفان حقیقی و عابدان به عبودیت رسیدهای هستید که به عرش رسیدید، ای کاش در همان بالا بمانید.» او در ادامه نامه نیز اشاره میکند که این کتاب، او را به کربلا و کاروان اسرای اهلبیت کشانده است و چشمانش را اشکبار ساخته.
حکایت فرزندان روحالله

و اما بپردازیم به کتاب «رادیو»، خاطرات خودنوشت سردار محمدرضا حسنی سعدی. او در این کتاب، خاطراتی از لشکر 41ثارالله نقل کرده و خود نیز برادر دو شهید است و در عملیات آزادسازی خرمشهر، به اسارت درآمده. در بخشی از یادداشت حاج قاسم بر این کتاب، چنین میخوانیم: «این خاطره ارزشمند و تکاندهنده که از یک عملیات سنگین ویژه، هیجان انگیزتر است، نباید به این سادگی پردازش شود. خود بحث رادیو، زیباترین داستان خواندنی برای تمام نسلها میتواند باشد، در جایی که اسرا و زندانیان جنگها معمولاً بهدنبال سیگار و یا اشیای فراموشدهنده مخدرند، فرزندان روحالله در فکر فهم اندیشه او و تلاش برای ایستادگی روح خدا در مسلک اویند. این اعجاب مذهب و انقلاب است، این تأثیر یک رهبر الهی بر جوانان و نوجوانان در شرایطی تکاندهنده و سخت است.»
نوشتهای برای کتاب حججی

قاسم سلیمانی نسبت به شهدای مدافع حرم و کتابهایی که درباره آنها نگاشته میشد هم بیتفاوت نبود. یکی از نوشتههای او را بر حاشیه کتاب «سربلند» میبینیم. این کتاب را محمدعلی جعفری نگاشته شده است که شرح مستندگونهای روایی از کودکی تا شهادت محسن حججی است. سردار سلیمانی وقتی کتاب را خواند، چنین نوشت: «سلام بر حججی که حجتی شد در چگونه زیستن و چگونه رفتن. فدای آن گلویی که همچون گلوی امامحسین(ع) بریده شد و سلام بر آن سری که همچون سر مولای شهیدان دفن آن نامشخص و به عرش برده شد.»
از علاقهمندان مارکز و ادبیات آمریکای جنوبی
البته همه مطالعات او به کتابهای تاریخ شفاهی جنگ و کتابهای مرتبط با فرهنگ دینی مربوط نمیشد. حتی در سالهای گذشته عکسی از او منتشر شده که در حال مطالعه و نتبرداری کتابی از گابریل گارسیا مارکز بوده است. جالب اینکه این اتفاق در هواپیما ثبت شده است؛ امری که نشان میدهد او حتی لحظههای انتظار و پرواز را هم از دست نمیداده و بهشدت مطالعه میکرده است.