• شنبه 27 مرداد 1403
  • السَّبْت 11 صفر 1446
  • 2024 Aug 17
سه شنبه 7 دی 1400
کد مطلب : 149296
+
-

پلان/درخشش در آن سوی آب‌ها

  موفقیت فیلم‌های ایرانی در فستیوال‌های جهانی معمولاً نسبتی با روایت ساده و قابل فهم آثار دارد. به‌ندرت پیش می‌آید که فیلمی ایرانی با روایتی پیچیده بتواند به موفقیت چشمگیری در فستیوال‌های خارجی دست یابد. اتفاقی که در مورد فیلم «جنایت بی‌دقت» رخ داده است که نه‌تنها روایتی تودرتو که ارجاعات فراوانی به فیلم‌هایی دارد که فقط تماشاگر ایرانی می‌تواند بر آنها اشراف داشته باشد. فیلم «گوزن‌ها»ی مسعود کیمیایی که شهرام مکری در جنایت بی‌دقت اشارات فراوان به حاشیه و متنش داده در ایران محبوب و شناخته شده است ولی برای مخاطب غربی چندان شناخته شده نیست. هرچند نمایش نسخه ترمیم یافته گوزن‌ها در چند فستیوال اروپایی در کنار جنایت بی‌دقت، کمی از غرابت شاهکار مسعود کیمیایی برای تماشاگر خارجی کاست. فیلم مکری نخستین نمایش‌اش را در بخش افق‌های فستیوال ونیز تجربه کرد و موفق شد جایزه بهترین فیلمنامه اورژینال را از سوی انجمن منتقدان مستقل دریافت کند. این فیلم در جشنواره داکا هم جایزه بهترین فیلمنامه را گرفت. جنایت بی‌دقت، از جشنواره اولار برزیل هم جایزه بهترین فیلم بخش نگاه نو را از آن خود کرد. این فیلم در تازه‌ترین حضور بین‌المللی خود در پنجاه‌وششمین دوره برگزاری جشنواره فیلم شیکاگو موفق شد هوگوی نقره‌ای بخش اصلی را برای سینمای ایران به ارمغان آورد.

ستایش بوردول
نمایش «جنایت بی‌دقت» در ونیز بازتاب قابل توجهی داشت که مهم‌ترینش یادداشت ستایش‌آمیز دیوید بوردول، منتقد، نویسنده و نظریه‌پرداز معروف بر فیلم بود. بوردول که علاقه‌مندان سینما در ایران با کتاب‌هایش آشنایی دارند و آثارش در اینجا بارها ترجمه شده است (از جمله 2 کتاب مشترکش با کریستین تامسن، «هنر سینما» و «تاریخ سینما» و «روایت در فیلم داستانی»، «کریستوفر نولان، هزار توی روابط» و...) پس از تماشای فیلم شهرام مکری چنین نوشت:«جنایت بی‌دقت حتی پیچیده‌تر از «ماهی و گربه» ‌است. این فیلم یکی از آن آثار پازل گونه است که ناظر در آن باید فریم‌های زمانی مختلف (که تعدادشان کم هم نیست) را از خطوط داستانی متفاوت از هم تشخیص دهد؛ و حواسش هم به تعداد زیادی شخصیت باشد. این فیلم تا حدودی شبیه «غروب» ساخته لازلو نمش است که از مخاطب انتظار دارد دائم هوشیار باشد و حتی نشانه‌های گذرا و ریز را هم متوجه شود. جالب اینکه هم نمش و هم مکری میل وافری به استفاده از نماهای تعقیبی‌ای دارند که دوربین شخصیت را از پشت سر دنبال می‌کند. شیفتگی به سینما در طول این داستان‌ها جاری است. گروهی قصد حمله به سینمایی را دارند که به‌نظر مخاطبانش در حال تماشای فیلم‌های هنری هستند، چراکه پوسترهایی از فیلم‌های کلاسیک دیوارها را پوشانده و طرفداران جوان سینما با دوستانشان درباره مقاله‌ای در باب «گوزن‌ها» صحبت می‌کنند، ما لحظه‌ای‌ حتی پوستر «کلوزآپ» کیارستمی را می‌بینیم. وقتی همراه یکی از شخصیت‌ها برای خرید دارو به داخل سینما می‌رویم. فیلمی در حال پخش روی میز تدوین است که فیلم «جنایت بی‌دقتی» از محصولات ادیسون در 1912 است. همانطور که از این لحظات مشخص است، لحظات رئالیسم جادویی زیادی در جنایت بی‌دقت وجود دارد، مثلاً در یک‌لحظه، در فضای نمایش فیلم در بیرون شهر توسط 2دختر دانشجو، اعمال و دیالوگ‌های ثابتی بدون کات از زوایای مختلف بررسی می‌شود. فارغ از سوژه جدی‌اش، درست مثل «ماهی و گربه»، مقدار زیادی طنز خودآگاه در جنایت بی‌دقت وجود دارد. شوخی‌های کوچکی درباره فیلم، مخصوصاً فیلم‌های هنری می‌شود. مثلاً وقتی یک زوج جوان در حال انتظار برای نمایش فیلم هستند، زن به پرده نگاه می‌کند و می‌گوید:«از هر فیلمی که از این خوشه‌ها روشه، بدم میاد!»؛ اشاره‌ای به یکی از اصلی‌ترین نمادهای فیلم‌های موفق در جشنواره‌های بین‌المللی. آیا مکری به جشنواره‌هایی که فیلمش را انتخاب نکرده‌اند اشاره می‌کند؟ نمی‌دانیم، اما حالا مشخص است که حضور فیلمش در ونیز در درازمدت به یک امتیاز بدل می‌شود. شاید، اگر سال‌های بعد به ونیز به‌صورت حضوری برگشتیم، بتوانیم فیلم بعدی مکری را ببینیم و با این دست‌وپنجه نرم کنیم که یک‌بار دیگر در حل معماهایش گرفتار نشویم...».

این خبر را به اشتراک بگذارید
در همینه زمینه :