نگاهی به فیلم «جنایت بیدقت» ساخته شهرام مکری
محدوده دایره
سعید مروتی - روزنامهنگار
بهترین صحنه «جنایت بیدقت» جایی است در اواخر فیلم؛ آنجا که دوربین سرانجام با گذر از تماشاگرانی که به تصویر روی پرده خیره شدهاند (بر خلاف تماشاگران فیلم جنایت بیدقت در موزهسینما که حواسشان به همهچیز و همه جا هست جز فیلمی که میبینند) آنچه بر پرده افتاده را نشانمان میدهد؛ سکانس گفتوگوی قدرت و سید در اوایل «گوزنها»؛ فیلمی که جنایت بیدقت به بهانه پرداختن به ماجرای آتش زدن سینما رکس آبادان، بارها به آن ارجاع داده است. بهترین پلانهای فیلم آخر شهرام مکری را مسعود کیمیایی در ۴۷سال پیش گرفته است؛ برای شاهکاری به نام گوزنها که شنیدن دیالوگهایش بهعنوان حاشیه صوتی جنایت بیدقت هم جذاب است.
فیلم شخصیتهای سال۵۷ را از گذشته به زمان حال آورده و با کنار هم گذاشتن جزئیات، ارجاعات، کنایهها و بازیهای فرمی قرار است معنایی به تماشاگرش منتقل کند تا دست خالی از تماشای این فیلم در فیلم که کاراکترهایش در دایره زمان و مکان در حرکتند، بیرون نیاید؛ فیلمی که دیر شروع میشود و مثلا کل مجادله دختر جوان و مادرش در داخل اتومبیل، میتوانست نباشد بیآن که آسیبی به ماجرا وارد شود. زمان و مکان در هم ریخته فیلم که مشخصاً به تهران سال۹۹ اشاره میکند ولی تراژدی سینما رکس آبادان را از سال۵۷ به موقعیت امروز میآورد، مثل برنامه آنونسهای پخش شده در سالن موزهسینماست که در آن هم آنونس «زهر عسل» محصول سال۸۳ پخش میشود و هم آنونس «رضا موتوری». همانطور که برنامه آینده سینمایی که فیلمی دیگر را نمایش میدهد، «برزخیها»ست.
حسین تکبعلیزاده و رفقایش از آبادان۵۷ به تهران امروز آمدهاند تا سینمایی را آتش بزنند که در انتهای دهه90 فیلمی را نمایش میدهد که کاراکترهایش در حال تماشای گوزنها هستند؛ همان فیلمی که سینما رکس در شب ۲۸ مرداد۵۷ برای آخرین بار اکرانش کرده بود. مردی که حداکثر ۴۰ساله است مدعی میشود فیلم «قیصر» را در سینما سهیلا دیده است. 2کاراکتر فیلم جنایت بیدقت، دختران جوان و سرخوشی که در دل طبیعت و در نزدیکی موشکی که به تازگی در آن اطراف مشاهده شده و پای دو ارتشی و یک سرباز را هم به ماجرا باز کرده، دنبال نمایش فیلم گوزنها هستند و با بازیگوشیهایشان از شعبدهبازی تا پرسیدن نام خواهر قدرت فیلم گوزنها قرار است معنایی را خلق کنند. احتمالا تعدادی از تماشاگران فیلم و مخاطبان تیپیکال گروه هنر و تجربه، معناهای فراوانی از هر پلان و هر دیالوگ و حرکت دوربین این ساخته شهرام مکری کشف خواهند کرد و البته جنایت بیدقت هم فیلمی است که به چنین معناتراشیهایی راه میدهد. برای چنین تماشاگر همراه و همدل و پای کاری، نمای پایانی فیلم آنقدر بامعنا و کلیدی هست که بشود کیفور از چنین مکاشفهای همه خستگی از تکرار موقعیتهای دایرهوار و کلافگی از موسیقی روی اعصاب را به در کرد. فیلم آخر شهرام مکری از این جهت هم خوب کار می کند؛ فیلمی که منتقدان تأییدش کردهاند و روشنفکرانی که معمولاً در مواجهه با چنین فیلمهایی در قامت سینمایینویس ظاهر میشوند تا در مقام کاشف مفاهیم و معانی پنهان و آشکار قرار گیرند، آن را در حد و اندازههای شاهکاری بیهمتا ستایش کردهاند.
مهارتهای اجرایی فیلمساز که این بار روایت تودرتوی 3ماجرا را با انبوهی از جزئیات، نشانهها و ارجاعات سینمایی و سیاسی همراه کرده و بیخیال برداشت بلند شده در کنار فرمالیستی بودن، واجد تعهد اجتماعی-سیاسی هم هست. جنایت بیدقت هم در فستیوالها موردتوجه قرار گرفت، هم بوردول ستایشاش کرد و هم منتقدان نویسندگان و جامعه روشنفکری تأییدش کردند. جنایت بیدقت از این جهت هم فیلم خوشاقبالی است که در نخستین بازخوردها چنین تحویل گرفته میشود. درحالیکه گوزنها پس از نخستین نمایش جشنوارهای، چیزی جز دردسر نصیب سازندگانش نکرد و از دل توقیف و ساواک تنها نقد منفی و دشنام بیرون آمد؛ منتقدی فیلم را غیرقابلبحث و دیگری آن را مبتذل نامید؛ فیلمی که البته تماشاگران دوستش داشتند و حتی نسخه سانسوریاش که از ۸بهمن۵۴ روی پرده آمد تا ۲۸مرداد۵۷ که تراژدی سینما رکس پیش آمد مکرر دیده شد و آخرین نمایشاش در سینما رکس، به تعبیر درست منتقدی قدیمی پایان یک دوران از نمایش فیلم بود؛ گوزنهایی که مکری در جنایت بیدقت از حاشیه و متناش بهرهبرده است تا حکایت خود را بگوید؛ حکایت فیلمسازی که در صریحترین فیلم کارنامهاش هم با تمام قطعات پازلی که در سراسر اثرش چیده، بازی فرم گرایانهای را راه میاندازد که کمی شبیه بازیهای دختران جوان جنایت بیدقت است که در زمان و مکانی بیربط آمده بودند گوزنها ببینند.