چه سمی...
واژه سم بین اصطلاحات روزمره چه معنایی پیدا کرده است؟
صنم حسینخانی- روزنامهنگار
حتما تا به حال به تیترهای زرد اینستاگرامی که با فونت درشت بالای ویدئوهای عجیب و مسخره نوشتهاند؛«این چه سمی بود؟» برخورد کردهاید یا از اطرافیان شنیدهاید. شاید حتی خود شما هم از این اصطلاح استفاده کرده باشید. اما در این گزارش به تاریخچه و اینکه چه شد که این اصطلاح وارد زبان محاوره ما شد میپردازیم.
مدتی پیش در صفحات درنگ روزنامه، گزارشی درباره اصطلاحاتی که از انگلیسی به فارسی راه یافتهاند نوشتیم و مثالهایی در اینباره ذکر کردیم. فهم اینکه چرا و چگونه این اصطلاحات وارد زبان محاوره شدهاند، چندان آسان نیست. ما در بین طوفانی از اطلاعات جدید قرار گرفتهایم که زبانمان را احاطه کرده است. همه در روز به شکلهای متفاوتی با زبان انگلیسی و اصطلاحات آن مواجهیم، از رایانههای کوچکمان گرفته تا گوشیهای همراه. بعضی از ما با فیلمها، سریالها و پادکستهای بیشتر و بیشتر با اصطلاحات انگلیسی در روز مواجه میشویم. بعضی از این اصطلاحات معادل فارسی ندارند یا اگر هم دارند در زبان محاوره مصطلح نیستند. «سمی» هم یکی از این اصطلاحات است که چند وقتی در بین ایرانیها باب شده، اما در انگلیسی اصطلاحی پرکاربرد است.
سر درآوردن از تاریخچه اصطلاح سمی اما اصلا کار سختی نبود چون در زبان محاوره و جملات روزمره انگلیسی بسیار استفاده میشود. «Toxic» دقیقا به معنی سم و زهر است. کاربرد انگلیسی این اصطلاح در جملات تقریباً مانند فارسی است. در علم روانشناسی این اصطلاح بیشتر استفاده میشود «toxic relationship» یا «toxic people» عناوینی هستند که بهکار میروند. در روانشناسی افراد سمی به افرادی میگویند که حضورشان رابطه را مسموم میکند و غیاب آنها شرایط بهتری را ایجاد خواهد کرد. افراد سمی ویژگیهای زیاد و متنوعی دارند، اما از اصلیترین آنها میتوان به کنترلگر، دروغگو، سرزنشگر، خودشیفته، بدبین، حسود و منتقد اشاره کرد. اسید اما واژهای دیگر است که گاهی به جای واژه سم استفاده یا اشتباه گرفته میشود. لغتنامههای عمید و معین معنی نسبتاً نزدیکی از این واژه را نوشتهاند.
با استناد به این لغتنامهها، اسید مادهای ترش مزه است که بازها را خنثی و بعضی فلزات را در خود حل میکند. این معنی کاملا درست است، اما اسید معنی دیگری هم دارد. LSDمعروفترین سایکواکتیو در دسته روانگردانهاست که در فرهنگ عامه با نام اسید شناخته میشود. اسید یا همان ال.اس.دی هیچ ربطی از نظر معنایی با سم ندارد، ولی در بعضی مواقع این دو را یکی میدانند. اما در اصطلاحات انگلیسی نهتنها در محاوره از این کلمه استفاده نمیکنند که اصلا معنی آن با سم متفاوت است.
واژههای تازه و اصطلاحات جدید و فارسیسازی اصطلاحات غربی درصورتی که جامعه پذیرای آن باشد خوب است و باعث جوانتر شدن زبان میشود، اما مهمتر این است که بدانیم معنی واژه بهکار رفته چیست و در کجا باید از آن استفاده کرد.
نیاز به «سمی» بودن
ساناز فلاحزاده، دکتری روانشناسی سلامت به کتابهای «آدمهای سمی» و «روابط سمی» اشاره کرده و آن را اینگونه تشریح میکند: این دو اصطلاحی است که عمرشان اندکی بیش از یکسال میشود و زاییده متنهای کوتاه شبکههای اجتماعی مانند اینستاگرام بهحساب میآیند تا اینکه ترجمه کتابی با این عناوین باشد. مسئله اختیار و انتخاب سالهاست از علم فلسفه، وارد علم روانشناسی شده و بیشتر روانشناسان موج سوم درمان (شناختگرایان)، با تأکید بر این مهم، افراد را به سمت قبول مسئولیت سوق میدهند. اما متأسفانه انجام این عمل تنها در فهرست وظایف روانشناسان باقی نمانده و سالهاست که افراد فعال غیر متخصص در دیگر حوزههای علمی یا غیرعلمی سعی در تأکید بر اراده فردی و انجام اعمالی در جهت بهدست گرفتن زندگی خویش دارند. در ظاهر اینچنین بهنظر میرسد، اما در واقع وقتی اصطلاحی چنین همهگیر میشود میتوان به ریشه حضور آن، کاربردش و در اصل بهدرستی و نادرستی آن شک کرد.
مگر میشود همه به هم بگوییم سمی؟ اصلا چرا سم؟ تحلیل روانکاوانه همهگیری این اصطلاح را میتوان کشنده بودن «آن» دیگری نامید؛ و تحلیل شناختی آن سلب مسئولیت از فرد است. از آدمهای سمی فاصله میگیریم چون آنها برای ما خطرناک و کشنده هستند! از روابط سمی خارج میشویم چون این رابطه برای ما خطرناک و کشنده است! و جالبتر آنکه اگر ۸۰ میلیون ایرانی این کتاب غیر تخصصی و غیر مستدل که مبنای علمی ندارد را واقعا بخوانند (نه آنکه تیترهایی از آن را در شبکههای اجتماعی دست بهدست کنند!)، خود و همه افراد نوع بشر را سمی خواهند شناخت، چراکه مانند همه کتابهای طالعبینی هر آنچه بهعنوان صفت در ادبیات موجود است در آن بهکار رفته!
شاید بتوان علت همهگیری استفاده از کلمه سمی را نبود اصطلاح درست، اهمال در نظارت بر آنچه میخوانیم و معرفی منابع صحیح و از همه مهمتر علاقه خودشیفتهوار آدمی به یافتن مقصر و مجرم در بیرون از وجود خود، دانست. و این آخرین علت میتواند اصلیترین آن نیز باشد؛ اینکه من نیازمند مرهمی برای فرار از اشتباهاتم هستم و این نیاز را با سمی خواندن هر آنچه در اطرافم هست، برطرف میکنم. «همهگیری هر پدیده روانشناختی یا درستتر آنکه بگوییم زبانی، نشانگر نوعی نیاز است». درباره لغت سمی که تبدیل بهاصطلاحی «بیانگر» شده است، شاید بتوان گفت اوضاع روانشناختی و آشفتگی، ما را بهدنبال یافتن عواملی سوق میدهند که سببساز مرگ روانشناختی و اجتماعی ما هستند یا خواهند بود. پس چه کلمهای بهتر از سم و سمی؛ آنچه با فریب و حیله بیآنکه من بدانم دلیل مرگ من خواهد بود و این عین سلب مسئولیت، فردیتگرایی، گسترش خودشیفتگی و کمتر شدن علاقه اجتماعی است. حالا شما بگویید این سم چرا آنقدر قوی عمل میکند؟!