• چهار شنبه 26 دی 1403
  • الأرْبِعَاء 15 رجب 1446
  • 2025 Jan 15
دو شنبه 29 آذر 1400
کد مطلب : 148575
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/XDJJW
+
-

اینجا چراغی روشن است

به بهانه نمایش «بانوی محبوب من» در سالن اصلی تئاترشهر

پلاتو
اینجا چراغی روشن است

علیرضا سعیدی - روزنامه‌نگار 

«سکوت...»،«سکوت...» و باز هم «سکوت...»؛ یک سکوت وهم‌انگیز در جایی که نزدیک به 2 سال طول کشید...؛جایی در میان این شهر... یک ساختمان، ساختمانی که همه تئاتری‌ها می‌دانند فقط یک ساختمان نیست... اینجا مرکز تئاتر ایران است... تئاترشهر تجلی‌گاه ناب هنر نمایش؛ جایی که در ایام نحس کرونا، روزهایی که تهران عزیزمان وضعیت قرمز کرونایی داشت و همه مجبور بودیم طاقت بیاوریم این روزهای دشوار را... پر از سکوت بود؛ پر از غم طاقت‌فرسای از دست دادن آدم‌های عزیز تئاتر بر اثر نامردی‌های این ویروس نامرد... سکوتی که اهالی نمایش می‌دانند وقتی نشکند، چه می‌کند با مشتاقان و علاقه‌مندانی که بدون حضور در صحنه روح‌شان می‌میرد، بغض‌شان می‌ترکد... این سکوت، سلطان صحنه‌ها شده بود. در همه جای تئاتر‌شهر و این «قصه سکوت» ادامه داشت... تا اینکه اعلام شد اوضاع بهتر شده است. تا اینکه اعلام شد تئاتر می‌تواند پیش‌روی مشتاقانش قرار گیرد؛ هرچند با شرط و شروطی که حفظ سلامتی در آن حرف اول و آخر را می‌زد. درست هم بود این شرط‌ها؛ خلاصه همه دست به‌کار شدند، در تماشاخانه‌های کوچک و بزرگ... و چراغ تئاتر به‌واسطه فداکاری محض هنرمندان و دست‌اندرکاران شریفش روشن شد، هرچند در این دو سال هر از چندگاهی این چراغ روشن می‌شد اما آنچه بود تعطیلی‌های اجتناب‌ناپذیری بود که همه را متوقف کرد... همه را... .
وقتی چراغ‌ها روشن شد، جوان‌ترها پیشقدم شدند و هنرمندانه، ایثارگرانه و جوانمردانه با تمام مشکلات و سختی‌هایش تئاتر ایران را طراوت بخشیدند و تماشاگران هم با معرفتی خردمندانه پای کار آمده و با اشتیاقی وصف‌ناپذیر، بازگشایی تماشاخانه‌ها را جشن گرفتند.
 حالا مانده بود روشن شدن چراغ تالار اصلی در تئاترشهر؛ جایی که درِ دیگر تماشاخانه‌هایش از چندی پیش به‌واسطه حضور محترم هنرمندان شریف و نازنین تئاتر و صد البته کارکنان عزیزش باز شده بود و خدا را شکر عزتی داده بود به این مجموعه تمام نشدنی‌. 
اما چه‌کسی می‌توانست چراغ پرفروغ این تماشاخانه 579نفری را با شکوهمندی هرچه تمام‌تر روشن کند؟ چه‌کسی می‌توانست تا به‌واسطه هنرش سکوت وهم‌انگیز یکی از مهم‌ترین تماشاخانه‌های پایتخت را با یک تئاتر بشکند؟ چه‌کسی قدرت این را داشت که در این روزگار سخت کرونایی که حال و حوصله‌ها آن قدر رغبتی برای تماشای تئاتر ندارد، بتواند هر روز پذیرای طیف زیادی از مخاطبان و دوستداران تئاتر آن هم در روزهای دشوار کرونایی باشد؟ اصلا چه‌کسی می‌توانست به تئاتر مانند روزهای قبل کرونا «برکت» دهد؟ تردیدی نیست که پاسخ به این پرسش‌ها از منظر هر اهل تئاتری رنگ‌های متفاوتی دارد؛ چون سلیقه‌ها متفاوت است. اما من به‌واسطه آنچه در تئاتر «تجربه» و «زندگی» کرده‌ام، دلم می‌خواهد این بار تمام قد و با احترام از هنرمندی توصیف کنم که این روزها به تالار اصلی تئاتر شهر برکت داد. او این روزها «خانم گلاب» تئاتر شهر است... او این روزها با یک تئاتر شریف، نجیب، محترم و همراهی هنرمندانی شایسته در حوزه‌های مختلف تئاتر و موسیقی حال همه ما را خوب کرده است.
این روزها چراغ تالار اصلی تئاتر شهر روشن است با حضور یک تئاتر به اسم «بانوی محبوب من» به طراحی و کارگردانی یکی‌از اسامی اعظم تئاتر ایران سرکار خانم گلاب آدینه که به‌معنا و مفهوم مطلق کلمه به تئاتر شهر برکت داده است؛ برکتی به اندازه یک دنیا حال خوب که خیلی سخت باورم می‌شد تا تماشاگران کمتر با تئاتر آشنا هم آن را این چنین شورانگیز دوست داشته باشند. اشتیاقی که بدون تردید از دریچه نگاه منتقدان و کارشناسان تئاتر دربرگیرنده نقدها و تحلیل‌هایی هم می‌تواند باشد اما آنچه رخ داده ایجاد یک اتمسفر بسیار مثبت و پر از بوی خوش تئاتر به‌واسطه نام گلاب آدینه است که به‌نظر من یکی از بهترین گزینه‌ها برای شکستن سکوتی عمیق بود. 
گلاب آدینه برایم از «سلطان و شبان» متولد شد و فارغ از توانمندی‌هایش در عرصه سینما و تلویزیون برای من در تئاتر جلوه‌ای دیگر یافت. آن هنگام که «پوف» را دیدم، آن زمان که با نمایش «در مصر برف نمی‌بارد» محو جادوی بازیگری‌اش روی صحنه شدم و با تئاتر «بیوه‌های غمگین سالار جنگ» و «خانمچه و مهتابی» فهمیدم بازیگری چقدر می‌تواند دشوار باشد. اینهایی که گفتم فقط به اندازه نوک انگشتانی بود در برابر نقش‌آفرینی‌های ارزشمند خانم گلاب در تئاتر ایران... چون وصف آنها داستانی می‌خواهد مجزا که در این نوشتار قطعا جا نمی‌گیرد.
خلاصه اینکه، گلاب آدینه و تئاتر بانوی محبوب من که این روزها به توصیف درست او با همراهی جمعی از قهرمانان زندگی‌اش روی صحنه رفته بهترین پیشنهاد برای تمرکز و بازآفرینی انسانیت و شرافت و دوست داشتن است که خیلی‌ها فراموش‌اش کرده‌ایم. گلاب آدینه این روزها بانوی محبوب من است چون با تئاترش مفاهیمی را نمایش می‌دهد که تلاش زیادی برای ارائه هرچه بهترش انجام داده؛ او این روزها نمایشی به صحنه برده که تزریق «حال خوب» مهم‌ترین مؤلفه آن است... او این روزها نمایشی به صحنه برده که مفهومش شاید فراموش شده باشد؛ مفهومی که نباید فراموش‌اش کنیم.پس تماشای تئاتر بانوی محبوب من در تالار اصلی تئاتر شهر را از دست ندهید.
 

این خبر را به اشتراک بگذارید