• جمعه 6 مهر 1403
  • الْجُمْعَة 23 ربیع الاول 1446
  • 2024 Sep 27
یکشنبه 28 آذر 1400
کد مطلب : 148562
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/ERjjv
+
-

خم به ابرو نیاور

خم به ابرو نیاور

ابراهیم افشار -  روزنامه‌نگار


1. دختران ایرانی دل بسیاری از شاعران جهان را برده‌اند. اما شاهانه تبدیل به فسانه شد. هرگاه کتاب‌های «یسه‌نین» به‌ویژه «در مایه‌های ایرانی» و بعدترها «اعترافات یک ولگرد» را می‌خواندم یک دختر سیه‌چشم ایرانی با موهای بافته درنظرم مجسم می‌شد که شاعر روسی در فراقش معتکف شده بود. سرگئی الکساندرویچ یسه‌نین، شاعری که یکی از شعرهایش را با خون خود نوشته بود. با خون واقعی خود. سرخ‌ترین قرمز متمایل به زرشکی. وقتی در مسافرخانه پرت لنینگراد، جوهری برای نوشتن شعرش پیدا نکرد، آستینش را زد بالا و با جوی خونین رگ آبی دستش شعری نوشت در فراق یار ایرانی که تا ابد در تاریخ ماند. شاعرانقلابی روسیه، چنان ویران شده بود که در 30سالگی و بعد از آنکه نتوانست خود را زیر قطار بیندازد، کنار آب‌گرمکن اتاق نمره 25هتل «آن‌گه‌له‌تر» در یکی از مسافرپذیرهای گندِ لنینگراد، خود را دار زد. مگر چه چیزی باعث شده بود که در روسیه طاعون‌زده آن روزها این مرد از خود رد شده، این همه شعر و داستان و فولکلور درباره ایران، خراسان و شیراز قلمی کند؟ قطعه معروف شاعر عاشق ایران با نام «ایران، میهنِ فیروزه‌فام فردوسی» ‌نه تنها ورد زبان مردم که حتی از زبان برژنف رئیس صورت‌سنگیِ اتحاد شوروی هم نمی‌افتاد. صدر هیأت‌رئیسه شوروی در هنگام بازدیدش از تهران، شعر معروف یسه‌نین را که روزگاری ممنوعه بود چنان ورد زبان کرده بود که تیم امنیتی کناردستش شکوه می‌کردند که رئیس چرا به جای فردوسی از پوشکین نمی‌خواند؟رهبر اردوگاه شرق همانقدر که هنگام حضور در خیابان‌های تهران برای خرید لباس شکار شوق و ذوق داشت شعرهای یسه‌نین را درباره دختر ایرانی زمزمه می‌کرد و خسته نمی‌شد. لابد می‌دانست که آن شاعر انقلابی روس پیش از آنکه قربانی انقلابِ آزادی‌کُش استالین شود در «مردکان» نزدیک باکو، به‌خاطر عشق «شاهانه» معتکف شده بود.

2. اما خانم شاهانه که بود که این شاعر را به عاشق جانسوز خاک ایران تبدیل کرد؟ دختر ایرانی که در شعرهای یسه‌نین پدر، نمودی افسانه‌ای و تغزلی دارد دل او را چگونه ربوده بود که یسه‌نین سال‌هایی پر‌بها از عمر کوتاهش را در حوالی خانه او واقع در منطقه مَردکان جمهوری آذربایجان، معتکف شد. تمام داستان‌ها و آثار تغزلی و ستایش جانگدازش از شاهنامه و فردوسی، تنها به‌خاطر شاهانه‌خانم بود که اصلیتی ایرانی داشت. آخرش هم فراق همین شاهانه بود که شاعر را از پا درآورد؛ البته در کنار بریدنش از انقلاب استالین، خونخوار اکتبر. یسه‌نین از 18تا 30سالگی 6بار ازدواج کرد اما آرام نیافت. آخرین‌اش در 30سالگی با سوفیا نوه تولستوی معروف بود اما آن نیز جواب نداد.تمام این به هم پیوستن‌ها و جدا شدن‌ها ریشه در فراق شاهانه داشت. شاعر در فراق او ناکامی‌هایش را در زنانی جست‌وجو می‌کرد که شباهتی به دختر ایرانی نداشتند و هرچه زن می‌گرفت بیشتر می‌فهمید که نمونه شاهانه، روی کره‌زمین نیست؛ «بدرود دوست من؛ بی‌آنکه دست‌ها را بفشاریم و حرفی بزنیم. غمگین مباش. خم به ابرو نیاور. در این زندگی، مردن چندان تازگی ندارد و زیستن نیز دیگر چیز تازه‌ای نیست.»
 

این خبر را به اشتراک بگذارید
در همینه زمینه :