بیصداقتی پیرزن و عبای پیرمرد
محسن مهدیان- مدیر عامل موسسه همشهری
کاری به قمار براندازها روی بیصداقتی یک پیرزن ندارم. از طعنهها و زخمزبانهای اهل فرصت نیز بگذریم. ایکاش حداقل بهخاطر این چند روز اتهامی که به جمهوری اسلامی زدند، عذرخواهی کنند. خود خانم گوهرعشقی نیز محل بحث نیست. معتقدم همان افرادی که عبا از روی دوش پدر روحالله زم برداشتند و برای عمامه زمینزدنش سوت و کف زدند، همانها پای این پیرزن نشستند که خلاف صداقت بگوید تا سکه کاسبیشان شود.
اما مسئله ما و شمائیم. مسئله سوادرسانه است. چه میشود که باور میکنیم؟ چرا باید از سر برانگیختگی قضاوت کنیم؟ چرا اجازه میدهیم خناسان روی خطای هیجانی ما حساب باز کنند؟ زخم روی صورت پیرزن نشان از جای سرانگشت خناسان داشت. اما باور کردیم چون هیجان زدهایم. چون قضاوتهای اجتماعی ما از سر تأیید اجتماعی دیگران است نه استدلالهای منطقی. یک حرف را رسانه اهریمن تکرار میکند و ما نیز به تکرار میافتیم تا از ترند روز عقب نمانیم. ماجرا پیچیده نبود. به راست و دروغش علم نداشتیم اما به سناریوهای راهزنهای رسانهای نیز سوءظن نداشتیم؟ با سابقه این غدارهای مکار آشنا نبودیم؟
اینها قاتلی چون نوید افکاری را قهرمان مبارزه نکردند؟ از صاحب آمدنیوز که علنا آموزش آدمکشی میداد و ثمرهاش شهادت محمدحسین حدادیان بود، اسطوره نساختند؟ اینها از نجفی، قربانی مبارزه با پرستو، روایت نکردند؟ اینها جلادهایی که 11زن و کودک را در مراسم نیروی مسلح مهاباد کشتند، تبدیل به قهرمان قیام نکردند؟ سعید ملکپور طراح سایتهای مستهجن و منتشرکننده فیلم و عکسهای تجاوز به دختران ایرانی را فعال حقوق بشر نام نگذاشتند؟ از محمدثلاث، درویشی که مجنونوار با اتوبوس به مردم حمله کرد، پیرعرفان نساختند؟ اینها سر قبر خالی ترانه موسویها در فتنه88 ننشستند و مویه نکردند؟ باز هم فهرست کنیم؟ سابقه این جریان در جلادستایی و نشاندن نابکاران جای شهید روشن نبود و نیست؟ مسئله این است که در رسانه هوشیار نیستیم. رفتار کاملا غیرارادی در رسانه داریم. با کمترین تکانه احساسی و عاطفی از سوی رسانهها دچار خطای شناختی میشویم. زود باور میکنیم و زودتر از آن برای عقبنماندن از بازارمکاره لایک و فیو، دست به انشای حکم میبریم. از سر غلیان و واکنشهای احساسی قضاوت میکنیم و بعد با استدلال تلاش میکنیم این قضاوت را برای دیگران توضیح دهیم. حال آنکه باید ماجرا برعکس باشد. جایی اگر علم نداریم، به منبع پیام توجه کنیم. هرجا که جای پای فراعنه رسانهای بود، سوءظن داشته باشیم و صبر کنیم تا حقیقت روشن شود. این سوءظن یک اصل راهبردی است.