فرهنگ، مشتری ندارد
دانیال معمار؛ سردبیر روزنامه همشهری
شما در ماه چقدر برای خرید کتاب هزینه میکنید؟ چقدر در سال به سینما میروید؟ چقدر روزنامه میخوانید؟ تا به حال شده سهمی از درآمد ماهیانهتان را برای خرید کالای فرهنگی کنار بگذارید؟ مثلا بگویید که فلان قدر برای مایحتاج و خوراکیهای مورد نیاز منزل، فلان قدر برای رفت و آمد، فلان قدر برای لباس، فلان قدر برای هزینههای جاری و فلان قدر هم برای خرید کالاهای فرهنگی!
پاسخ این سؤال برای خیلیها مشترک است. تقریبا فرهنگ سهمی در هزینههای زندگی خیلی از ما ندارد.
حالا به این آمار هم توجه کنید: «بر اساس لایحه بودجه پیشنهادی دولت برای ۱۴۰۱، کل بودجه فرهنگی کشور برای سال آینده فقط ۲۳ هزار میلیارد تومان است که ۱.۵درصد از کل بودجه کشور را دربرمیگیرد.» یعنی نه تنها مردم، بلکه دولت هم خیلی علاقهای به هزینه کردن در حوزه فرهنگ ندارد. کافی است یک ماشین حساب برداریم و به جان اعداد و ارقام لایحه بودجه بیفتیم و کمی حساب و کتاب کنیم تا به اعداد جالبی برسیم. سال 1400 کل بودجه فرهنگی کشور حدود ۲۳۳۰۰ میلیارد تومان بود، یعنی ۱.۷ درصد کل بودجه کشور. این رقم برای سال ۱۴۰۱ به ۲۲۹۶۰ میلیارد تومان رسیده که معادل ۱.۵ درصد کل بودجه است. یعنی بهرغم افزایش بودجه کل کشور، بودجه فرهنگی ۰.۲ درصد هم نسبت به سال گذشته آب رفته است. اصلا شاید لازم نباشد جلوتر برویم و همین خبر هم که فقط ۱.۵ درصد از بودجه کل کشور سهم فرهنگ میشود برای به فکر فرو رفتن کافی باشد.
برای به دست آوردن عددهای جالبتر کافی است که رقم بودجه فرهنگی کشور را تبدیل به دلار کنیم. بر اساس قیمت روز بازار ارز، کل بودجه فرهنگی کشور ما حدود ۷۶۰ میلیون دلار است. خب حالا این عدد به چه دردی میخورد؟ مثلا میتوان گفت که بودجه سالانه شبکه بیبیسی بیش از ۷ برابر بودجه کل فرهنگی کشور ما در سال آینده است. یا پولی که ما برای واردات سالانه لوازم آرایشی مصرف میکنیم ۴ برابر بودجه کل فرهنگی کشور میشود. حتی میتوانیم سرانه بگیریم و بگوییم که هر ایرانی در سال ۹دلار بودجه فرهنگی دارد. و بعدش میشود گفت که ما پایینترین سرانه بودجه فرهنگی همه کشورهای دنیا را داریم.
عددهای جالبتر از این هم میتوان به دست آورد تا بیشتر شگفتزده شویم. اما تا همینجا هم هر اهل فرهنگی در مقابل این سؤالها قرار میگیرد که چرا سهم خانوادههای ایرانی از خدمات و محصولات فرهنگی اینقدر پایین است؟ چرا شمارگان محصولات فرهنگی به نسبت جمعیت کشور در پایینترین حد ممکن قرار دارد؟ چرا میزان تقاضا از کالا و محصولات فرهنگی مثل کتاب، موسیقی، فیلم، نمایش و... در بازار آنقدر پایین است که عرضه این کالاها در کمترین حد ممکن هم مشتری ندارد؟ چرا میزان کالاهای فرهنگی موجود در سبد مصرفی خانوار ایرانی به شکل گویایی خبر از غیبت این کالاها در میان ایرانیها میدهد؟ چرا مردم نمیتوانند کتاب بخرند؟ چرا آلبوم موسیقی نمیخرند؟ چرا به سینما نمیروند؟ چرا نمایشها را نمیبینند؟ و اساسا چرا همه این اتفاقات فرهنگی نمیافتد تا دولتمردان مجبور شوند که بودجههای فرهنگی کشور را تکانی بدهند یا حداقل سال به سال از آن کم نکنند.
آیا واقعا برخلاف همه آن تعارفهای رایج خودمان، ما مردمی بیفرهنگ هستیم که نمیتوانیم یا نمیخواهیم از کالاها و خدمات فرهنگی استفاده کنیم؟ اینها سوالاتی است که نمیتوان از کنارشان به راحتی گذشت. واقعا مشکل کجاست؟ مشکل خود ما هستیم یا بعضی مسئولان که انگار کلا بیخیال ماجرا شدهاند و فقط تلاش میکنند که این آمار و ارقام تکان دهنده فرهنگی را در بودجهبندیها به روز و با کلی جار و جنجال تصویب کنند و بعد تحویل خلق الله بدهند. دوست ندارم فقط عینک بدبینی به چشم بزنم و قبول دارم که همین جمعیت اندک کتابخوان و فیلمبین و تئاتر برو و موسیقی گوش بده هم مایه مباهات است. اما حرف این است که بیشک در میان مردم باز هم میتوان مردمی علاقهمند به فرهنگ پیدا و برایشان سرمایهگذاری کرد. حرف این است که بودجه فرهنگی کشور ما نباید اینقدر کم و ناچیز باشد که اصلا بتوان آن را میان ردیفهای بودجه کشور نادیده گرفت.