گفتوگو با ویدا اسلامیه، مترجم به بهانه انتشار کتابهای جدیدش
ادبیات جنایی را هر قشری میپسندد
فرشاد شیرزادی- روزنامهنگار
بسیاری از کودکان و نوجوانان ایران، ویدا اسلامیه را با ترجمههایی از مجموعه کتابهای «هریپاتر» میشناسند. او اما در عرصه ادبیات بزرگسال هم شناخته شده است. علاوه بر اینکه مخاطب حرفهای ادبیاتداستانی امروز ایران است، در انتخاب رمانها و داستانهایی که ترجمه میکند، ظرافت و سنجیدگی خاصی به خرج میدهد. به جرأت باید او را یکی از بهترین مترجمان آثار «جی.کی.رولینگ» در ایران دانست. اسلامیه معمولاً حتی در سالهای اخیر که تیراژ کتاب پایین آمده، سراغ کتابهایی برای ترجمه میرود که جذابند و مخاطب عام به آنها روی خوش نشان میدهد. به مناسبت کتابهای جدیدی که در حوزه ادبیات مهاجرت و رمان جنایی به فارسی برگردانده، با او گفتوگو کردهایم.
بهتازگی کتاب «بایگانی کودکان گمشده» اثر «والریا لوئیزلی» را برای مخاطبان ایرانی به فارسی برگرداندهاید که از سوی نشر «اگر» راهی بازار کتاب شده است. این کتاب تا جایی که میدانم به بحران مهاجران مکزیکی در مرز ایالات متحده آمریکا میپردازد. ادبیات مهاجرت، چقدر و با چه تیراژ و میزان مخاطبی، امروز در جهان میتواند خواننده داشته باشد؟
بهنظرم مقوله مهاجرت، چون بحرانی است که در نقاط مختلف جهان شاهدش هستیم و فیالحال بحرانی عینی محسوب میشود، برای کتابخوانها جذابیت دارد و از آن استقبال میکنند.
وجوه مشترک ادبیات مهاجرت، به زعم شما چه عناصریاند و به چه دلیل یا سلسله دلایلی برای کتابخوانها جذاب است؟
البته این کتاب بیشتر به کودکان میپردازد. یعنی مهاجران غیرقانونیای که کودکند و به شکل قاچاق از مرز عبور میکنند؛ آن هم بدون پدر و مادرهایشان. اکثر قریب به اتفاق آنها، یکی از بستگانشان، اعم از پدر یا مادر یا یکی از اقوام نزدیکشان در آمریکا بهسر میبرند و آنها را برای رسیدن به آیندهای بهتر به آنجا میفرستند. چنین سفرهایی بهشدت خطرناک هستند و این کودکان اصلا نمیدانند به کجا میروند و چه کاری میکنند. فقط به این امید که نزد پدر و مادرشان یا نزدیکانشان بروند، سختیهایش را به جان میخرند. ضمن اینکه از ابتدا اصلاً مشخص نیست که با وجود مخاطراتی که در میان است، آیا به مقصد میرسند یا خیر.
در حوزه ادبیات مهاجرت، نویسندگان ایرانی که در اینباره نوشتهاند، توانایی رقابت با نویسندهای از شبهقاره هند چون «جومپا لاهیری» را دارند؟ یا بهطور مثال «کازئو ایشی گورو» نویسنده انگلیسیزبان ژاپنیتبار که چند سال پیش هم برنده نوبل ادبیات شد؟ آیا ادبیات ما این پتانسیل را دارد؟
اگر نویسندهها به این مضمون بپردازند موفق خواهند شد. من البته بهدلیل اینکه طی سالهای اخیر مشغول ترجمه بودهام، کمتر توانستهام فعالیت نویسندگان وطنی را دنبال کنم و آثارشان را بهطور دقیق از نظر بگذرانم. اگر نویسندگان به این مضمون بپردازند، بیتردید پتانسیلش وجود دارد. همسایه ما افغانستان درگیر بحرانهای متعدد بوده و هست. از همین رو ما مهاجران بسیاری از افغانستان در کشورمان گنجاندهایم و از نزدیک آنها را بارها دیدهایم و با آنها سخن گفتهایم. به سادگی میتوان با آنها سخن گفت و از تجربههای زیستهشان بهره برد. در مجموع، بهنظرم اگر نویسندگان ما بخواهند به ادبیات مهاجرت بپردازند خیلی جای کار هست. البته شاید نتوانیم خودمان و نویسندگانمان را با ایشی گورو یا خانم جومپا لاهیری مقایسه کنیم اما امکانش وجود دارد که در جهان حرف تازهای برای گفتن داشته باشیم.
انتخاب ادبیاتداستانی مهاجرت برای ترجمه به فارسی چقدر اهمیت دارد؟ به هر حال یکی از شاخصترین آثار ادبیات مهاجرت را به فارسی برگرداندهاید که به یکی از مهمترین وقایع جهانی که چند سال پیش اتفاق افتاد، میپردازد. یعنی مهاجرت مکزیکیها به ایالات متحده آمریکا در زمان ریاستجمهوری ترامپ که مردم جهان اخبارش را نیز از شبکههای مجازی و تلویزیونها دنبال میکردند. اصلا چه شد که این رمان را انتخاب کردید؟
وقتی این رمان را خواندم، دیدم سرشار از ظرافتهای ادبی است. یعنی هر قسمتش نکته و ظرافتی را در خود نهفته دارد. این داستان کلاً 3 راوی دارد و از 3 زاویه دید روایت میشود. یکی راوی بزرگسال است، یکی راوی کودک و یکی راوی سوم شخص که البته این راوی هم زبان شعرگونهای دارد و جریان سیال ذهن است. نویسنده به قدری درخشان رمان را از آب درآورده که زبان راوی بزرگسال بهخودی خود شاخصههای منحصر به فرد خودش را دارد و زبان راوی کودک هم همینطور و قسمت سوم هم که جریان سیال ذهن است، به نوعی شاهکار محسوب میشود. چون 2 راوی کودک و بزرگسال، از نگاه خود داستان را روایت میکنند. به زبان رساتر باید بگویم که بخشی را از زبان مادر میشنویم و بخش دیگر را از زبان کودک. این 2 زبان خیلی درخشان از آب در آمده. این ظرافتها باعث میشود که مفهوم اصلی و مرکزی داستان، خیلی خوب برجسته شود و نمود بیرونی بیابد و توجه را جلب کند. دقیقاً همان کاری که یک اثر ادبی باید انجام دهد. یعنی آنچه بتواند باعث ایجاد تفکر و بینش شود و شاید مسئلهای از مسائل افراد جهان به همین طریق مطرح شود و به میان بیاید و نیازها و مشکلات عدهای از مردم جهان، مورد توجه قرار گیرد. اینکه نویسنده موضوع را چگونه مطرح کند، بسیار حائز اهمیت است. فکر کنید که کتابی بخوانید که موقع خواندن بهخود بگویید اینها را که دهها بار از رسانهها شنیدهایم! چنین کاری که فاقد حرف تازهای باشد با یک اثر درخشان متفاوت است. اثر دوم هم البته همان مطالب را بازگو میکند اما چنان زیبا بیان شده و خالق اثر آنها را کنار یکدیگر چیده که خواننده شگفتزده میشود.
و رمان «خون خراب» که «جی.کی.رولینگ» در ژانر پلیسی آن را نوشته است و همین امروز و فردا ترجمهاش به قلم شما منتشر خواهد شد... در زمانی که تیراژ کتابهای ما به 300نسخه تقلیل یافته، رمان پلیسی و کارآگاهی چقدر میتواند بهعنوان پیشنهاد مطالعه برای کتابخوانها مطرح باشد؟
رمان پلیسی، جنایی و کارآگاهی که بیش و کم همهشان در یک دایره میگنجند، حالتی معمایی دارند و ذهن را مشغول میکنند. بنابراین هر قشری میتواند داستان را بخواند و با آن ارتباط برقرار کند. در نتیجه بهنظرم یکی از محبوبترین ژانرهای ادبی در ایران همین ژانر ادبیات جنایی است. میبینیم که افراد مختلف که اتفاقاً شاید کمتر هم سراغ کتاب و کتابخوانی میروند، این دست کتابها را میخوانند. افرادی که کتابهای خاص مطالعه میکنند و اصولاً کتابخوانند هم این کتابها را میخرند و میخوانند. علاوه بر اینها، نوجوانها هم این کتابها را میخوانند، چون برایشان جذاب است و آن حالت معماگونهاش ذهنشان را به چالش میکشاند تا حدس بزنند و درگیر ماجرای داستان شوند. در اینگذار آنها شاید به شخصیتهای داستان هم علاقهمند شوند.
انتخاب رمان در ژانر پلیسی چه ظرافتها و سنجیدگیهایی میخواهد؟ شما بهعنوان مترجم در انتخاب چه ملاکها و معیارهایی را لحاظ میکنید؟
ابتدا باید پاسخ داد که چگونه یک رمان جنایی پرطرفدار میشود. به گمانم عناصر داستان گاهی چنان تار و پودشان در هم تنیده میشود که خواننده عقبتر از نویسنده قرار میگیرد. در اینگونه داستانها، معمولاً نویسنده فکر همهچیز را میکند و رمان بهگونهای نیست که مخاطب در جایی یا فصلی از کتاب بتواند آن را حدس بزند و از کار نویسنده ایراد بگیرد. این مهم تا سطر پایانی رمان حفظ میشود. خاصیت رمان درخشان جنایی همین است. یعنی همه کارهای نویسنده چنان دقیق است که خواننده فقط جذب و غرق داستان میشود و دنبال نویسنده حرکت میکند.
میدانم که مترجمها معمولاً نام کتابهایشان را لو نمیدهند اما میخواهم برای نخستین بار به مخاطبانتان وعده دهید که چه کتابهایی برای آنها در دست انتشار یا ترجمه دارید؟
جدیدترین کاری که بهتازگی پایان یافت همین «خون خراب» است که در 2 جلد منتشر خواهد شد. این کتاب پنجمین داستان از مجموعه داستانهای کارآگاهی «استرایک» است. یک کتاب هم از رولینگ دارم که مربوط به بزرگسالان است. یک کتاب دیگر که به تازگی ترجمهاش را به پایان بردهام، اثری برای نوجوانان است با عنوان «خوک کریسمس» که در همین ایام کریسمس چاپ خواهد شد. این کتاب را انتشارات کتابسرای تندیس راهی بازار کتاب خواهد کرد. این رمان، داستان فانتزی لطیفی است راجع به پسربچهای که خوک عروسکیاش گم میشود و برایش یک جایگزین میخرند اما بچه آن را نمیپذیرد. عروسک جایگزین دقیقاً شبیه همان عروسک قدیمی است، با این تفاوت که نو هست. او آن را نمیپذیرد و با خوک دوم راهی سرزمین گمشدگان میشوند که جایی است که همه چیزهای گمشده به آنجا میروند و حالا یا پیدا میشوند یا برای همیشه فراموش خواهند شد. این داستانی است که با آن بچه وارد ماجراهایی میشود که اجازه دهید من بیش از این، آن را لو ندهم. اما مطمئنم که هم کودکان و نوجوانان از این رمان خوششان میآید و هم بزرگسالان.
بهعنوان پرسش آخر؛ میدانم که این کتابها هر کدام جوایزی بردهاند؛ کوتاه به نام این جوایز مهم اشاره کنید.
کتاب «بایگانی کودکان گمشده» سال 2020در انگلستان برنده جایزه «راثبونز» شد. کتاب «خون خراب» هم برنده جایزه کتاب 2021انگلستان در ژانر ادبیات جنایی شده است.