• شنبه 8 اردیبهشت 1403
  • السَّبْت 18 شوال 1445
  • 2024 Apr 27
یکشنبه 14 آذر 1400
کد مطلب : 147220
+
-

چشم، عباس‌آقا!

کنایه، هوشمندانه و متمدنانه‌ترین نوع اعتراض مدنی است

زبان شهر
چشم، عباس‌آقا!

نگار حسینخانی-  روزنامه‌نگار

«چشم، عباس‌آقا» از آن دست اصطلاحات کنایه‌آمیزی است که در سال‌های اخیر پر کاربرد شده است. از آن دست اصطلاحاتی که اگر خودمان هم به‌کار نبرده باشیم، حتما چندباری با آن مورد خطاب قرار گرفته‌ایم. اصطلاحی که ریشه اصلی آن چندان مشخص نیست. عده‌ای آن را بخشی از یک ترانه قدیمی می‌دانند و بعضی نمایشی روحوضی و بعضی نیز به اهمیت نام «عباس» در این اصطلاح اشاره می‌کنند. نامی مردانه که پاسخ «نه» به او کار راحتی به‌نظر نمی‌رسد، خلاف نام‌های امروزی که انگار چنین اتوریته‌ای برخوردار نیستند و صلابت این نام را ندارند. اما آنچه یک اصطلاح را مهم می‌کند، کارکرد آن در جامعه است. مثلا همین اصطلاح که روزی در پاسخ به اظهارنظر معاون وزیر بهداشت پیشین درباره اینکه «هر زن باید بیش از دو بچه داشته باشد» توسط تعدادی از کاربران توییت شد؛«چشم عباس آقا»! اما در اینجا به این مسئله پرداخته‌ایم که چنین اصطلاحات کنایه‌آمیزی در جامعه چه کارکرد روانی دارد؟

ساناز فلاح‌زاده - روانشناس

چرا شوخی می‌کنیم؟یا از اصطلاحات کنایه‌آمیز در صحبت‌هایمان استفاده می‌کنیم؟ به عقیده پدر علم روانشناسی- زیگموند فروید- شوخی از عوارض زندگانی متمدنانه و از انواع مکانیسم‌های دفاعی پالایشی و البته شکل والایش یافته آن است. مردمان ابتدایی و همچنین اطفال متمدن، خلاف بالغان متمدن، پایبند به هزاران قید و بند اجتماعی نیستند و وازدگی‌های چندانی را تجربه نکرده‌اند. به همین سبب چندان از شوخی نیز بهره‌ای نمی‌برند و قادر به ساخت، تولید و به‌کارگیری آن نیستند. اینجا باید نکته‌ای را یادآوری کنم و آن این است که شوخی فرایندی هوشمندانه است و تقریبا در همه موارد آگاهانه اتفاق می‌افتد. از سویی فرق زیادی بین شوخی، لودگی و به سخره گرفتن وجود دارد. شوخی از انسان آگاه و مطلع سر می‌زند و اغلب با بزرگ‌نمایی و اغراق در امور همراه است تا با تقلیل و نادیده گرفتن. لودگی زایل‌کننده و شخصیت‌زداست درحالی‌که شوخی و کنایه‌های ظریف ارتقابخش و تعدیل‌کننده است. لذت شوخی و کنایه، کنار زدن زنجیره تحمیل‌هایی است که جامعه، سنت و قوانین بر پای ما زده. در واقع نوعی واکنش کم خطر، هنگام لمس اجبار و خطر است.
بعضی از روانکاوان معتقدند که در شوخی و اصطلاحات طعنه‌آمیز، «من» یا «ایگو» به مخالفت با «منِ برتر» یا «سوپر ایگو» و عالم خارج قیام کرده و با تحقیر و استهزای آن، خود را از نگرانی و احساس گناه می‌رهاند. برون‌داد شوخی به سبب هوشمندانه بودن آن نرم و لطیف رخ می‌دهد تا باعث واکنش‌های دفاعی و خشم، سانسور و تنبیه نشود. در شوخی برای جلوگیری از آسیب‌های احتمالی از لمس موضوع ممنوعه (مثل احترام به صاحب قدرت) از سمبل‌ها و نمادها، همچنین اشخاص غایب یا فرافکنی به قومیت یا جنسیت‌های دیگر استفاده می‌کنیم. مانند استفاده از اسامی خاص که می‌تواند نمودی از سنت یا نگرشی خاص باشد؛ استفاده دو پهلو از کلمات (کلمه‌ای مودبانه با لحنی مخالف رعایت ادب یا مسخره‌کننده) یا استفاده از کلمات دوپهلو.
می‌توان چنین نتیجه گرفت که شوخی و کنایه، نوعی پرخاشگری منفعلانه است. اینکه چرا افراد به پرخاشگری منفعلانه روی می‌آورند، تقریبا در همه تئوری‌های آسیب‌شناسی روانی شخصیت دارای پایه و اساس یکسانی است. فردی که در خانواده، توانایی ابراز نیاز، وجود و مخالفت‌ نداشته باشد، دچار هیجانی به‌نام خشم می‌شود و بروز هیجان خشم رفتار پرخاشگرانه است. حال اگر کودک بداند که ایجاد‌کننده مانع و سد (والدین) بر سر ارضای نیازهای وجودی‌اش(در واقع همان برانگیزاننده خشم در او)، دارای قدرت قهری است و رفتارهای پرخاشگرانه مستقیم ممکن است امنیت حداقلی او را نیز به خطر اندازد، برای صیانت از نفس که هم امنیت و هم ارضای نیاز را می‌طلبد رو به اعمال منفعلانه و رفتارهای کمتر حساسیت‌برانگیز برای ابراز خشم، می‌آورد که از آن جمله می‌توان به قهر، سکوت، ابراز بی‌تفاوتی و استفاده از شوخی و اصطلاحات کنایی اشاره کرد.
این تحلیل درون خانواده و روابط بین فردی را به‌سادگی می‌توان به جامعه نسبت داد. دلیل همه‌گیری و استفاده گروه بزرگی از افراد جامعه در به‌کارگیری یک اصطلاح و شبه‌جمله‌ کنایه‌آمیز از این منظر درک و تبیین می‌شود. اسلاوی ژیژک، فیلسوف معاصر «زبان» را به دیواری تشبیه می‌کند که فرد را از آنچه در واقع امر، موجود است، جدا کرده و در واقع به انحای مختلف استفاده از زبان را نوعی ایجاد حائل و ابزار احقاق حق می‌داند. و این همان هوشمندی انسان است! در مورد چرایی استفاده از هر شوخی و اصطلاح کنایی خاص در دورانی خاص می‌توان به‌طور کلی به دلایل بالا و به‌طور اختصاصی به باورهای زیربنایی و بنیادین حاکم بر جامعه در دوران مورد بحث، پرداخت. باورهای بنیادین افراد در روانشناسی از رفع نیازهای اساسی ناشی می‌شوند. به بیان روشن‌تر می‌توان گفت نوع بشر در کلیاتی شبیه و در نحوه بازنمایی و رفع این کلیات متفاوت هستند. نیازهایی مانند نیاز به آزادی، امنیت، قدرت، تفریح یا شادی و شور و شوق بقای نسل، به عقیده بسیاری از روانشناسان نیازهای اساسی بشری و قابل ارجاع به کل است. اما رویه‌هایی که منجر به رفع نیاز در افراد می‌شود، بسته به فرهنگ، مذهب، سنت و قوانین اجتماعی است. ارضای هر یک از این نیازها باوری را در فرد شکل می‌دهد و هر باور با روکشی از ارزش‌های جامعه حفظ و نگهداری می‌شود. در نهایت رفتار نمود بیرونی این باور و ارزش خواهد بود. اگر به‌طور اختصاصی بخواهم این اصطلاح را در بستری روانشناختی تحلیل کنم، با توجه به مطالبی که در بالا از آنها سخن رفت، می‌توان به‌طور واضح آزادی و اراده به خطر افتاده افراد و پرخاشگری منفعلانه‌شان را در تقابل با آنچه نظام‌ مردسالارانه یا پدرسالارانه قبیله‌ای نام دارد، مشاهده کرد. کوتاه سخن آنکه استفاده از شوخی و کنایه را می‌توان هوشمندانه و متمدنانه‌ترین نوع اعتراض مدنی دانست که از روان‌هایی آزرده اما پرورش یافته و آگاه می‌طراود.

این خبر را به اشتراک بگذارید