• یکشنبه 16 اردیبهشت 1403
  • الأحَد 26 شوال 1445
  • 2024 May 05
پنج شنبه 11 آذر 1400
کد مطلب : 147102
+
-

چرا تهران را دوست داریم؟

دیدگاه
چرا تهران را دوست داریم؟

عیسی محمدی‌‌؛ روزنامه نگار

روزی، روزگاری یکی از آشنایان که از شمال کشور آمده بود، دوری در تهران زد و به بوستان‌های آن هم سرکی کشید. طبیعی بود که انتظار داشته باشیم نخستین دیالوگ او با ما درباره دود و دم تهران باشد. اما نخستین دیالوگ او برای ما سخت تکان‌دهنده بود: بوستان‌هایی که تهران دارد را، حتی شمال و شهر ما هم ندارد. این دیالوگ‌اش خیلی عجیب بود؛ خاصه اینکه از جایی می‌آمد که هم شهر قشنگی داشت، هم طبیعت قشنگی. اما حقیقتش را بخواهید، بوستان‌هایی که تهران دارد را جایی ندارد...
وقتی درباره تهران زیبا می‌خواهیم حرف بزنیم، انگار که با یک ترکیب عجیب و متناقض روبه‌رو شده‌ایم؛ با ترکیبی که پیشفرض آن برای تهران یک‌سری موارد منفی و پیشفرض آن هم برای زیبایی، همان مفاهیم مثبت همیشگی است. پس طبیعی است که این ترکیب، بخواهد ما را به چالش بکشد؛ مگر تهران هم زیبا می‌تواند باشد؟ راستش را بخواهید، باید جواب بدهیم چرا که نه؟ بله، این شهر دود و دم دارد، ترافیک دارد، شلوغی دارد، ولی در کنارش بوستان‌های زیبا دارد، ‌کوهپایه‌های زیباتر دارد، تفرجگاه‌های چشم‌نواز دارد، چشم‌اندازهای تماشایی دارد (خاصه وقتی که بادی می‌وزد و آلودگی‌ها را می‌برد و تصویر جاخوش کرده کوهسارهای شمالی بر تهران بزرگ و زیبا تازه خودش را نشان می‌دهد)، کلی مراکز خرید دارد، کلی بافت قدیمی و سنتی دارد و...
اما چیست که باعث می‌شود تا به‌عنوان یک شهروند، زیبایی‌های این شهر را نبینیم؟ همان مواردی که اشاره کردیم؛ شلوغی، ترافیک، آلودگی و.... اینها باعث می‌شوند تا به قدری روی این زشتی‌ها تمرکز کنیم که عملا فرصتی برای دیدن تهران زیبا و زیبایی‌های تهران نداشته باشیم. تا حرف هم به میان می‌آید، از این شهر نه چندان دوست‌داشتنی صحبت می‌کنیم که اگر فرصتی دست بدهد و فراغتی باشد و...، سریع اینجا را ترک می‌کنیم و به گوشه‌ای دیگر می‌رویم.
اما حقیقت‌اش آن است که هرجایی که برویم، دل‌مان برای اینجا تنگ خواهد شد؛ خاصه برای زیبایی‌هایش. بله البته، این شهر هم ایرادات خودش را دارد؛ ولی مگر یک طرفدار دوآتیشه یک تیم، صرفا به‌دلیل نتیجه نگرفتن یا هر ایرادی دیگر، می‌تواند تیم‌اش را رها کند؟ ما هم که از بچگی در این شهر بوده‌ایم و با آن بزرگ شده‌ایم و نفس کشیده‌ایم، یک جورهایی طرفدار دوآتیشه اینجا محسوب می‌شویم. ما از این شهر کلی هویت و خاطره و نوستالژی گرفته‌ایم، مگر می‌توانیم از آن متنفر باشیم؟
دو، سه سال پیش بود که یک هیأت صلح 28نفره آمریکایی سفری به ایران و تهران داشتند. یکی از آنها شهردار سابق شهر نوراک در ایالت کنتیکت این کشور بود؛ فردی به نام ویلیام ای.کولینز. جالب اینکه قبل از سفر به تهران و ایران، خیلی‌ها به او گفته بودند که تصمیم خوبی نگرفته است. اما او بعد از سفر به تهران، به این نتیجه رسید که اینجا حتی از نیویورک هم بزرگ‌تر است و از درجه مدرن بودن اینجا جاخورده بود. او در بخشی از گزارش خود از این دیدار نوشته بود: «شگفت‌انگیزتر اینکه شهری مثل تهران دارای 12میلیون نفر جمعیت است و وسعت آن 50درصد از نیویورک ما بزرگ‌تر است و خیابان‌های بسیار امن‌تری از نیویورک دارد.(به استثنای عبور از عرض خیابان‌ها)...»
حقیقت امر این است که هر بیننده‌ای که از خارج وارد فضا و اتمسفری به نام تهران می‌شود، می‌تواند متوجه زیبایی‌ها و امکانات آن شود. حالا کاری به مشکلات اقتصادی و فرهنگ رانندگی و دیگر موارد آن نداریم؛ چرا که کلام ما صرفا درباره هویت این شهر بزرگ است. حقیقت امر این است که تهران، جایی است که می‌شود آن را شدیدا دوست داشت، می‌توان در آن معنای واقعی پاییز و بهار و تابستان و زمستان را فهمید و می‌توان با آن راه رفت و قدم زد و عاشقی کرد؛ و حتی می‌توان آنقدر به آن عادت کرد که وقتی به شهری کوچک رفت و ایستایی زندگی و سرزندگی را در شامگاهان در آن شهر به مشاهده نشست، به یاد پایتخت افتاد...
بله، این است جادوی شهر تهران؛ جایی که همیشه در خاطرات شما سایه خواهد انداخت؛ حتی اگر به زیباترین جاهای دنیا بروید... .

این خبر را به اشتراک بگذارید