• جمعه 14 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 24 شوال 1445
  • 2024 May 03
پنج شنبه 27 آبان 1400
کد مطلب : 145811
+
-

آشنایی با شخصیت محمود فرشچیان، استاد نگارگری ایرانی

کیمیاگری در دنیای رنگ‌ها و نقش‌ها

کیمیاگری در دنیای رنگ‌ها و نقش‌ها

لازم نیست حتماً اهل هنر باشید تا نام محمود فرشچیان به گوشتان خورده باشد. او یکی از مشهورترین هنرمندان دوران معاصر است که نقاشی ایرانی را به اوج رساند. تابلوی عصر عاشورا، شاهکار هنری فرشچیان، در حافظه تصویری بیشتر ایرانیان ماندگار شده است. کارنامه فعالیت‌های هنری این استاد نقاشی پر از افتخارات ارزشمند است؛ از نشان درجه یک هنری تا تندیس‌ها و مدال‌های طلایی از مراکز معتبر دنیا. او نام ایران و هنر ایرانی را تا معروف‌ترین موزه‌های دنیا برده اما با تواضعی مثال‌زدنی معتقد است همه این موفقیت‌ها لطف پروردگار به وی بوده است. آشنایی با زندگی و ویژگی‌های شخصیتی این هنرمند می‌تواند جالب و خواندنی باشد.

قدم‌های کودکانه در راه هنر
محمود فرشچیان در سال 1308 در اصفهان به دنیا آمد. پدرش از تجار فرش بود و در هنر قالیبافی دست داشت. این زمینه مساعد برای پرورش ذوق و شوق او در راه آشنایی با هنر مؤثر افتاد و از همان دوران کودکی استعداد و فرشچیان علاقه خود را در زمینه نقاشی نمایان کرد. از سال‌های پیش از مدرسه از روی نقشه‌های قالی طرح می‌زد تا به‌تدریج دستش در کار نقش‌پردازی روان شد. او در این‌باره در گفت‌وگویی گفته است: «چهارسالگی را خوب به یاد دارم. روی زمین می‌نشستم و نقش‌های قالی را روی کاغذ می‌کشیدم. پدرم هم از این وضعیت راضی بود.» فرشچیان طی تحصیلات مقدماتی در محضر استاد میرزاآقا امامی اصفهانی هنرمند چیره‌دست و پرآوازه اصفهان، به آموختن نقاشی دلبستگی تمام پیدا کرد و دل در گروی نقش‌های زیبا بست. او در جوانی بعد از دانش‌آموختگی در مدرسه هنرهای زیبای اصفهان، برای گذراندن دوره هنرستان هنرهای زیبا به اروپا سفر کرد و چندین سال به مطالعه آثار هنرمندان غربی در موزه‌ها پرداخت.

درونگرایی هنرمند
بسیاری از هنرمندان مشهور، شخصیتی درونگرا و اهل خلوت دارند و این ویژگی شخصیتی به شکوفا شدن هنرشان کمک می‌کند. فرشچیان هم از کودکی آدمی درخودفرورفته و درونگرا بود و نسبت به همسالان خود، کمتر رغبت به بازی داشت و سعی داشت خود را به کاری مشغول کند. او درباره این ویژگی خود گفته: «گچبری‌های سرستون‌ها و بخاری‌ها و دیوارهای منزل ما و نقوش بعضی از تابلوها، ذهن مرا به‌خود مشغول می‌داشتند. پدرم بازرگان فرش‌های اصیل ایرانی بود و طراحان و نقاشان قالی، کارهای خود را به ایشان ارائه می‌دادند. گاهی همراه پدرم به کارگاه آن هنرمندان می‌رفتم و از همان خردسالی از آن نقوش و رنگ‌ها، غرق در حیرت می‌شدم و خطوط موازی و مدوری که با دست‌های پرقدرت آنان بر صفحه کاغذ نقش می‌بستند، مرا به اعجاب و شگفتی وامی‌داشتند. روحیه عشق به هنر در همان زمان در من تقویت شد.»

دلبستگی به مذهب
عجیب نیست که زندگی در یک خانواده مذهبی و معتقد، اخلاقیات و روحیات معنوی را در فرشچیان تقویت کرده باشد. این بعد از شخصیت هنرمند در آثار ماندگارش به‌وضوح قابل مشاهده است. فرشچیان درباره فضای مذهبی خانواده خود گفته: «پدر و مادر من افرادی به‌شدت مذهبی بودند. مادرم از عاشقان حضرت امام حسین(ع) بود. کافی بود که فقط نام امام حسین(ع) را بشنود تا سیل اشک از گونه‌هایش روان شود. در تولد آن حضرت، گریه شوق و در شهادت آن بزرگوار گریه غم، و من در این فضا بزرگ شدم و شروع کار من در پنج‌سالگی، تحت‌تأثیر همین محتویات و شرایط مذهبی خانواده بود. من اعتقاد دارم ماندگارترین آثار هم آثاری هستند که با مذهب رابطه دارند.» دلبستگی و اعتقادات مذهبی او در مسیر زندگی بارها دست او را گرفته، حتی وقتی در حادثه‌ای دست راستش آسیب دید و پزشکان نگران بودند دیگر نتواند قلم به‌دست بگیرد، طراحی ضریح امام رضا(ع) را با شوق شروع کرد و به طرز معجزه‌آسایی، دیگر احساسی از درد در وجودش باقی نماند.

ردپای عرفان و صلح‌دوستی
فرشچیان همراه با نقاشی به مطالعه ادبیات و سرودن شعر عرفانی نیز مشغول شد و آثار ارزشمند او نشان‌دهنده آشنایی او با ادبیات عرفانی است. این امر بر شگفت‌انگیزی نقاشی‌های این هنرمند تأثیر فراوانی گذاشت. «ضامن آهو»، ‌«پنجمین روز آفرینش»، «عصر عاشورا»، «کوثر»، «پرچمدار حق»، ‌«ستایش پروردگار» و... از مهم‌ترین آثار ارزشمند این استاد چیره‌دست به‌شمار می‌رود. در بسیاری از آثار این نگارگر، انسان با لطافت و صفا در کنار حیوانات به‌گونه‌ای ترسیم شده که آرامش را به ذهن متبادر می‌کند. اگر بخواهیم آثار هنری را به‌عنوان نمادی از صلح و آرامش برگزینیم، بی‌شک تابلوهای فرشچیان در زمره این آثار قرار خواهند گرفت. فرشچیان با ابداع سبکی نو در هنر نقاشی ایرانی، تلاش کرد این هنر را از وابستگی شعر و ادبیات رها کند.

روحیه معلمی
یکی از نکات جالب در زندگی محمود فرشچیان، علاقه‌اش به معلمی و پرورش شاگردان هنرمند توسط اوست. او این کار را از 14سالگی آغاز کرده است. در این‌باره گفته: «از وقتی که در هنرستان درس می‌خواندم یعنی از 14سالگی شاگرد داشتم چون موقعیت هنرستان طوری بود که واقعاً جلب توجه افراد علاقه‌مند را می‌کرد و می‌آمدند و تماشا می‌کردند و دلشان می‌خواست که فرزندانشان هم نقاشی یاد بگیرند. بعد آمدم به تهران و در هنرستان تدریس کردم و در خلال اینها شاگردانی می‌آمدند منزل من و درس می‌گرفتند و من هر چه داشتم یادشان می‌دادم. از هیچ نکته‌ای فروگذار نمی‌کردم. حتی بعضی وقت‌ها که می‌خواستم طلا حل کردن را یاد بدهم خودم می‌ایستادم بالای سر شاگرد که این کار را انجام بدهد و یاد بگیرد. چه بسا آن طلاها از بین می‌رفت ولی شاگرد بالاخره طلا حل کردن یا رنگ ساختن و غیره را یاد می‌گرفت.» با همه هنرمندی، فرشچیان اصراری نداشت شاگردانش راه او را تکرار کنند؛ «من مطلقاً مقید نبودم که شاگردم سبک و تکنیک مرا کار بکند. اصلاً نیازی نداشتم. نقاشان قدیم برای اینکه سبکشان باقی بماند، سعی می‌کردند شاگرد را در چهارچوب ذهنیات خودشان مقید بکنند. اما هر کدام از دوستان با من کار کردند، سبک و روش جداگانه‌ای پیدا کردند. فکر می‌کنم همانطور که صورت اشخاص مثل هم نیست، ذهنیات و فکر اشخاص هم متفاوت است. یعنی آنطور که شما از زیبایی استنباط می‌کنید، کس دیگر طور دیگری استنباط می‌کند و من اگر بخواهم فکر و ذهنیت شما را کانالیزه بکنم شما دیگر آن چیزی که باید باشی نیستی».

 

این خبر را به اشتراک بگذارید