• جمعه 6 مهر 1403
  • الْجُمْعَة 23 ربیع الاول 1446
  • 2024 Sep 27
چهار شنبه 5 آبان 1400
کد مطلب : 143903
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/lYwEg
+
-

نگاه / درد نابرابری

ونداد شریفی - روانپزشک و دانشیار

روایت اول: مرد جوان

نزدیک 20سال پیش بود؛ زمانی که ارائه خدمات ویزیت در منزل برای بیماران شدید اعصاب و روان توسط بیمارستان روان‌پزشکی «روزبه» راه‌اندازی شد. آن زمان برای نخستین‌بار همراه تیم سلامت روان برای ویزیت به خانه یکی از بیمارانمان رفتیم. منزل بیمار در محله‌ای نسبتا فقیر در جنوب تهران قرار داشت؛ در کوچه‌هایی تنگ و مملو از کودکان در حال بازی و پسران جوان ظاهرا بیکاری که وقت می‌گذراندند. خانه‌شان بسیار کوچک و کمی نامرتب بود. بیمارمان و مادر سالمندش از ما مهربانانه استقبال و پذیرایی کردند. بیمار، جوانی بیست‌وچندساله بود که به‌دلیل عود بیماری مدتی در بیمارستان روزبه بستری و چندماه قبل مرخص شده بود. مادر، نابینا بود و خرج زندگی از مستمری پدر مرحوم تأمین می‌شد؛ البته اگر «تأمین» واژه مناسبی باشد. حال بیمار کاملا خوب و عادی بود. ظاهرا علامتی از بیماری دیده نمی‌شد، اما یک مشکل بزرگ وجود داشت؛ اینکه مرد جوان هیچ کاری نمی‌کرد. صبح و شب در اتاقی تاریک می‌نشست و حداکثر نگاهی به تلویزیون می‌انداخت. اول، به تشدید افسردگی پس از ترخیص شک کردیم، اما دلیل دیگری وجود داشت؛ او پس از آنکه از بیمارستان مرخص شده بود، می‌خواست به‌کار برگردد، اما دیگر کسی به او کار نمی‌داد. صاحبکارش متوجه بستری بیمار شده بود و دیگر حاضر به بازگشت او به‌کار نبود و کارفرمایان دیگر هم از کارفرمای اول پرس‌و‌جو می‌کردند و در نهایت او را به‌کار نمی‌گرفتند. دوستانش هم حالی از او نمی‌پرسیدند؛ شاید نگران بودند مبادا بیماری‌اش با آنکه کاملا کنترل شده بود، باعث ناراحتی‌شان شود یا حتی به آنها سرایت کند. سرانجام اینکه نامزدش هم بعد از بستری رهایش کرده بود.
حالا چرا بیماری مرد جوان عود کرد و بستری شد؟ یافتن دلیل اصلی دشوار نبود. پس از ابتلا به بیماری و شروع درمان، دوستانش که شنیده بودند او دارو مصرف می‌کند، با آنکه حالش خوب بود، مصرف دارو را نشانه بی‌ارادگی و باعث اعتیاد او می‌دانستند. مادرش هم فکر می‌کرد چون دارو مصرف می‌کند، او هیچ‌وقت نمی‌تواند ازدواج کند و صاحب فرزندی شود. از طرف دیگر، هزینه دارو و درمان هم کم نبود. زمان زیادی از درمان بیماری نگذشته بود که بیمار و مادرش تصمیم به قطع دارو گرفتند، اما پس از 3ماه، بیماری عود کرد و منجر به بستری شد.
داستان مرد جوان روایتگر دوری باطل است که می‌تواند تا آخر عمر ادامه پیدا کند؛ قطع دارو به‌دلیل قضاوت مردم و بدتر شدن قضاوت مردم به‌دلیل عود بیماری و بستری مجدد. جامعه‌شناسی به نام «رابرت مرتون» واضع نظریه‌ای به نام «پیشگویی خود تحقق‌پذیر» است و برای مدعای خود مثال خوبی می‌آورد: فرض کنید شایعه‌ای بپیچد که بانکی در حال ورشکستگی است. اگر این شایعه دروغ رواج پیدا کند، همه هجوم می‌آورند تا هرچه در بانک دارند بیرون بکشند. حاصل چیست؟ همان ورشکستگی که ابتدا تنها یک شایعه بود، اکنون یک واقعیت است. در داستان مرد جوان، همین‌که «به غلط» دیگران فکر کنند «هر بیمار اعصاب و روان»، حتی با وجود درمان شدن، باز مشکل دارد، دیگر کسی به او کار نمی‌دهد، مهمانی دعوتش نمی‌کند و کسی هم حاضر نیست با او ازدواج کند. نتیجه این است که مرد جوان خسته از انگ، درمان خود را رها می‌کند و تشدید بیماری موجب دورتر شدن او از کار و زندگی می‌شود. این داستان البته تکراری و روایت هرروزه صدها هزار بیمار مبتلا به بیماری‌های شدید اعصاب و روان در کشور است. بیماری به‌خودی خود ناتوان‌کننده است، اما ناتوان‌کننده‌تر از آن، تبعیض و طردی است که بیمار تجربه می‌کند.
 روایت دوم: رقابتی نابرابر
تمام پژوهش‌ها نشان می‌دهد که از هر 4نفر در کشور یک نفر بیماری اعصاب و روان دارد؛ این یعنی میلیو‌ن‌ها نفر. با اینکه در بسیاری از موارد این نوع ابتلا، شدید نیست، اما انگ و موانع دسترسی به درمان مناسب آنقدر است که همان پژوهش‌ها تأکید می‌کنند بیش از دوسوم این بیماران در کشور ما حتی یک‌بار هم از متخصص حوزه روان کمک نگرفته‌اند. مشکل اینجاست که آن بیماری هم که برای گرفتن خدمات اقدام می‌کند، این اقدام با تأخیر و تحمل سال‌ها رنج سکوت است. بررسی‌ها نشان می‌دهد، عمر بیماران دچار بیماری
‌های شدیدتر اعصاب و روان، به‌طور متوسط 10تا 25سال کمتر است. آنها سبک زندگی خیلی سالمی ندارند، سیگار بیشتری می‌کشند، کمتر ورزش می‌کنند، اگر بیماری جسمی دارند، کمتر به پزشک مراجعه می‌کنند و اگر هم مراجعه کنند، ممکن است بیماری‌شان جدی گرفته نشود. در دنیای امروز که منابع محدود و رقابت بسیار و ناعادلانه است، بیماران اعصاب و روان، مسابقه برای دستیابی به این منابع را از صدها متر عقب‌تر شروع می‌کنند. آنها در موقعیت‌های اجتماعی و اقتصادی، هم به‌دلیل بیماری درمان نشده و هم به‌دلیل «انگ» برخاسته از جامعه، از دیگران عقب می‌مانند و طبقه اجتماعی و اقتصادی‌شان افول می‌کند. از سوی دیگر بررسی‌های بیشتر نشان می‌دهد نابرابری یکی از مهم‌ترین عوامل مؤثر در شکل‌گیری بیماری اعصاب و روان است. فقر نسبی حتی از فقر مطلق هم اهمیت بیشتری دارد. مهم‌تر از میزان دارایی شما، دارایی شما در مقایسه با همسایه و فامیل است. هرچه در جامعه یا محله‌ای نابرابری بیشتر باشد، میزان نابسامانی‌های اجتماعی مانند بیکاری، جرم و جنایت و مصرف مواد هم بیشتر است. نابرابری تنها بین کشورهای غنی و فقیر نیست. درون هر جامعه‌ای و به‌خصوص کشور خودمان هم نابرابری موج می‌زند. ایران از نظر ضریب جینی به‌عنوان شاخصی برای برابری اقتصادی، جایگاه خوبی در بین کشورهای جهان ندارد. دنیای ما جهانی است مملو از نابرابری؛ یعنی همان بی‌‌عدالتی در ثروت، سلامت، امنیت و آرامش و در این بین، بیماران اعصاب و روان از همه آسیب‌پذیرترند. این نابرابری در زمان دشواری‌هایی مانند همه‌‌گیری کرونا صدچندان می‌شود و به همین دلیل، شعار امسال هفته سلامت روان را «سلامت روان در جهان نابرابر» انتخاب کرده‌اند.
 روایت سوم: همه‌گیری انزوا
همه‌گیری کرونا در 2سال اخیر، تجربه منحصر به فردی را به همه ما عرضه کرد؛ این فقط یک همه‌گیری ویروسی نبود. تنهایی، انزوا، افسردگی، اضطراب و بیماری اعصاب و روان نیز همه‌گیر شد. اکنون کمتر کسی را می‌شناسیم که یا خود یا یکی از نزدیکانش به این بیماری مبتلا نشده باشد یا عزیزی از دست نداده باشد. غم ناشی از ابتلا به بیماری، سوگ عزیزان و فشار اقتصادی ناشی از همه‌گیری چنان رایج و فراگیر است که برای همگان افسردگی دیگر بیماری غریبی نیست.
بیمار مبتلا به کرونا، غیراز علائم بیماری، تجربه دردناک دیگری هم دارد؛ انزوای اجتماعی. او نمی‌تواند از خانه بیرون رود؛ چون ممکن است کسی را مبتلا کند و حتی اگر بی‌علامت است باید چند هفته در خانه بماند. کسی حاضر نیست از نزدیک به ملاقات او برود. سر کار راهش نمی‌دهند و ممکن است حتی کارش را از دست بدهد. البته همه اینها برای چند هفته است. برای بیمار اعصاب و روان ماجرا متفاوت است. اگر این فرد، بدون علامت ابتلا به بیماری اعصاب باشد، می‌تواند از خانه خارج شود، اما در نهایت با وجود نداشتن علامت بیماری و مسری نبودن وضعیتش، از جامعه و جمع دوستان و فامیل طرد می‌شود؛ بنابراین می‌توان گفت که انگ، از ویروس کرونا قوی‌تر است.
در ماه‌های اولی که کرونا در کشور شیوع پیدا کرده بود، شاهد پدیده‌ای به نام «انگ کرونا» بودیم؛ انگی که البته حالا بسیار کمرنگ شده است. آن زمان، بیمار مبتلا به کرونا حتی پس از بهبودی کامل «موجود دیگری» غیر از «ما» شناخته می‌شد؛ موجودی متفاوت و شاید «خطرآفرین». البته انگ تاریخ دیرینه‌ای دارد و محدود به کرونا و بیماری‌های اعصاب و روان نبوده است. از دیرباز مسائل نژادی، قومیتی، جنسیتی و مانند آن مایه انگ‌زنی بوده است، اما همه یک ویژگی مشترک دارند؛ یک صفت یا رفتار، حتی موقتی و غیرعمومی، جزو خصلت ذاتی و همیشگی فرد دانسته شده و این تعمیم و برچسب‌زنی باعث تبعیض و طرد می‌شود.
اکنون زمان آن است که بدانیم بیماری اعصاب و روان هم فراگیر است؛ درست مانند کرونا. مانند آن مرگبار نیست و شبیه آن سرایت نمی‌کند، اما مانند کرونا، قابل درمان است و معمولا پس از درمان، فرد به حالت طبیعی باز می‌گردد. فرق دیگری که با کرونا دارد این است که اگر بیمار کرونایی به‌دلیل انگ کرونا منزوی شود و مورد تبعیض قرار گیرد، بعید است نتواند درمانش را در پیش بگیرد، اما بیماری که افسردگی دارد به‌دلیل همان انگ و تبعیض، بیماری‌اش تشدید یا مزمن می‌شود و از درمان و زندگی طبیعی محروم می‌ماند.
بیماری اعصاب و روان مسری نیست، اما ترس از آن مسری است. راه مقابله با این انگ این است که اول از همه بدانیم حقایق علمی چیست و آنها را به دیگران آموزش دهیم و دیگر اینکه از نزدیک با بیماران و بیماری‌شان آشنا شویم. سوم اینکه اگر حقی از بیماری ضایع شد، به تضییع حق به هر روش مناسب اعتراض کنیم. کم نبوده‌اند بیمارانی که به ناحق طلاق داده شده یا از ارث محروم شده‌اند. کرونا به جهان نشان داد که برای یک همه‌گیری باید فعالانه عمل کرد تا پیشگیری و درمان فراگیر شود و جامعه‌ای از انزوا درآید. حتی اگر این همه‌گیری پایان یابد، افسردگی و سوگ این دوران، پابرجا خواهد بود و باید فعالانه درصدد راه‌های شناخت و درمان این همه‌گیری جدید برآییم و اگر دوست یا فامیلی مشکلی دارد، تشویق کنیم که خدمت مناسب را دریافت کنند. باید راه‌های کاهش انگ را بشناسیم تا بتوانیم بهترین درمان را برای بیماران‌مان فراهم کنیم.

   آن روزی که به دیدار مرد جوان رفتیم، او حتی هراس داشت همسایگان تیم ویزیت در منزل را ببینند و متوجه بیماری او شوند. او حتی تمایلی به خروج از منزل و مراجعه به درمانگاه بیمارستان نداشت و به همین دلیل بود که خدمات ویزیت در منزل برای او ارائه شد. البته خدمات ویزیت در منزل بیمارستان روزبه به دلایل اجرایی و محدودیت‌های بودجه متوقف شد، اما این خدمات در قالب مراکز سلامت روان جامعه‌نگر در چند استان کشور توسعه یافت و مرد جوان روایت اول، پذیرفت که کرختی درد ناشی از انگ، اوضاع را بهتر نمی‌کند و ترجیح داد با کمک تیم درمان برای بهبود خود تلاش کند. اکنون مرد جوان مرتب درمانش را پیگیری می‌کند و سر کار هرچند ساده‌ای می‌رود. همه ما نیز در هر جایی که هستیم باید آگاه باشیم که نومیدی از بهبود اوضاع به بهبود آن کمک نمی‌کند و باید فعالانه اقدام کرد.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید