• جمعه 14 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 24 شوال 1445
  • 2024 May 03
پنج شنبه 22 مهر 1400
کد مطلب : 142855
+
-

چرا احساس نارضایتی از خود را تجربه می‌کنیم؟

جلاد خود نباشیم

جلاد خود نباشیم

نیلوفر  ذوالفقاری

«من به اندازه کافی خوب نیستم!»؛ این جمله‌ای است که اگر فردی مبتلا به احساس نارضایتی از خود باشد، مدام آن را در ذهنش تکرار می‌کند و با افتادن در یک دور باطل، این احساس نارضایتی بیشتر و بیشتر می‌شود. مهم نیست که این فرد از نظر بقیه موفق، کارآمد، زیبا یا دارای ویژگی‌های مثبت دیگر است، او از خودش رضایت ندارد و این احساس نه‌تنها او را از رفتن رو به جلو منع می‌کند بلکه به یک چالش ذهنی آزاردهنده تبدیل می‌شود. اگر شما هم جزو افرادی هستید که از خودتان در جنبه‌های مختلف زندگی رضایت ندارید و این احساس آزارتان می‌دهد، این گزارش را بخوانید تا ویدا ساعی، روانشناس بالینی و روان‌درمانگر برایتان توضیح دهد این حس چرا ایجاد می‌شود و باید با آن چه کنیم؟

چرا نارضایتی؟
دلایل مختلفی می‌تواند باعث ایجاد احساس نارضایتی از خود در فرد شود. از شکست‌‌ها و ناکامی‌‌های حال حاضر در زندگی شما گرفته تا رنج بردن از یک بیماری روحی یا جسمی طولانی ‌مدت، همگی می‌توانند ازجمله دلایل داشتن این احساس باشند. گاهی این احساسات ممکن است ناشی از شرایط بسیار پرچالشی باشد که شما در زندگی خود دارید. برای مثال شرایطی مانند اینکه شما یک شغل بیش از حد طاقت‌فرسا، مسئولیت‌‌های سنگین خانوادگی‌، فشارهای مالی و شرایط متعدد دیگری داشته باشید که منجر شوند احساس کنید که نمی‌توانید پا‌به‌پای شرایط زندگی خود پیش بروید. ممکن است شما روابط تیره و پرتنشی با خانواده خود داشته باشید یا در دوست‌یابی خود مشکلاتی داشته باشید. معمولاً داشتن این احساس که «مشکل دارید یا به اندازه‌ کافی خوب نیستید» نشان‌دهنده این است که در برقراری روابط اجتماعی‌‌ که در زندگی خود می‌خواهید، دچار مشکل هستید. اگر کمبود عزت‌نفس داشته باشید یا ارزش کمی برای خود قائل باشید، این کمبود در تمام زمینه‌های زندگی شما نفوذ خواهد کرد و به شما احساسی می‌‌دهد که انگار ظرفیت رسیدن به خیلی چیزها یا انجام بسیاری از کارها را ندارید.

گاهی احساس گناه طبیعی است
 احساس گناه یک احساس عادی و سالم است که می‌تواند به نارضایتی از خود منجر شود. تجربه آن زمانی که به کسی صدمه زده‌اید یا اشتباه کرده‌اید نشانه این است که وجدان دارید. اما گاهی اوقات، ممکن است احساس گناه غیرضروری داشته باشید. انرژی خود را برای مبارزه با احساس گناه هدر ندهید زیرا نادیده گرفتن آن یا سرکوب آن، کاری از پیش نمی‌برد. در عوض، به احساس‌های خود توجه کرده و آنها را تأیید کنید. برای آنها نام بگذارید. تأیید احساس‌های شما باعث آزاد شدن قدرت مغز می‌شود. همیشه احساس گناه و به‌دنبال آن نارضایتی از عملکرد خود، غیرضروری نیست.اگر اشتباه کردید، اشتباه خود را بپذیرید. بدون هیچ بهانه‌ای برای رفتار خود متأسف باشید و مسئولیت کامل آن را بپذیرید، اما اگر به کسی صدمه نزدید، عذرخواهی مجاز نیست.

توقعات بی‌جا و مقایسه ناسالم
داشتن توقعات بی‌جا باعث می‌شود خودمان و زندگی‌مان را با دیگران مقایسه کنیم تا جایی که با کمال‌گرایی همراه می‌شویم و هرچیزی را به هر صورتی که شده در حد کمال و عالی می‌خواهیم. در هر جایگاه و موقعیتی هم که باشیم به بالاتر از آن فکر می‌کنیم و وقتی به همان نقطه مطلوب قبلی می‌رسیم، به‌خودمان می‌گوییم که این جایگاه هم چیزی نیست و احساس می‌کنیم که برایمان ارزشی ندارد و باز هم به بالاتر از آن فکر می‌کنیم. همین موضوع باعث می‌شود که نه‌تنها از مسیر رسیدن به ایده‌آل و اهداف‌مان لذت نبریم، بلکه نارضایتی هم در درون‌مان ریشه می‌کند. گسترش ارتباطات باعث شده ما دائم در حال تماشای زندگی دیگران باشیم و درگیر مقایسه‌های ناسالم شویم. مقایسه ناسالم سطح توقعات ما از خودمان را بالاتر می‌برد و به این جملات می‌رسد که «دیدی فلانی به کجا رسید؟ امکان ندارد من برسم.» یا «چرا من مثل فلانی خوشبخت نیستم؟». موقع این مقایسه‌های ناسالم یادمان نیست که ما اطلاعات کامل و کافی درباره زندگی دیگران نداریم و البته تفاوت‌های ذاتی و شرایط و امکانات متفاوت افراد را درنظر نمی‌گیریم.

دوری از چراهای منفی
از اصول رفتاری‌ای پیروی کنید که شما را در کارهای‌تان وفادار نگه‌دارد؛ اصولی که بین آنچه می‌دانید، آنچه می‌گویید و آنچه انجام می‌دهید، سازگاری و تجانس ایجاد کنند. اگر به اصول خود پایبند بودید، دیگر از پرسیدن چراهای منفی از خودتان خودداری کنید. چرا این ازدواج را کردم؟ چرا درسم را رها کردم؟چرا این شغل را انتخاب کردم؟چرا پولم را از دست دادم؟ نفرت و خشم و به کارهای گذشته اندیشیدن در شما بیماری ایجاد می‌کند.خودتان را برای گذشته و انتخاب‌هایی که کردید، سرزنش نکنید. همه این چراها سؤالات منفی دیگری برای‌تان می‌آورد و سودی ندارد. شما در آن لحظه فکر کردید که بهترین کار ممکن را انجام دادید. مدام این را بگویید گذشته تمام‌شده و تأثیری بر من ندارد. اگر خود را دوست بدارید، ببخشید و با خود در آشتی باشید، تأثیرات مثبت نیز در دیگران می‌گذارید و می‌توانید آنها را هم دوست بدارید و‌ اتفاقات و رویدادهای خوشایند را به زندگی‌تان دعوت کنید.

داستان را عوض کنید
اینکه به هر ماجرایی از چه زاویه‌ای نگاه کنیم و داستان آن را چطور برای خودمان تعریف کنیم، می‌تواند نقش مهمی در داشتن یا نداشتن احساس رضایت از خودمان داشته باشد. اگر این داستان را به‌خود بگویید که «من آدم بدی هستم که به والدینم کمک نکرده‌ام»، احساس بدی خواهید داشت.اما اگر به‌خود یادآوری کنید:«من همه تلاشم را برای کمک به آنها کرده‌ام»، ممکن است کمی احساس بهتری داشته باشید.خودگویی شما تفاوت زیادی در احساس شما ایجاد می‌کند.اینکه احساس خودتان را نامگذاری کنید یا برعکس اینکه خود را به‌خاطر احساس نارضایتی ناشی از اشتباه‌تان، تنبیه کنید، احساس متفاوتی در شما ایجاد می‌کند. مدام با خودتان تکرار کنید که تصمیم و عملکردتان، بهترین و ممکن‌ترین انتخاب شما در آن شرایط بوده و کوتاهی نکرده‌اید.

پذیرش خویشتن
مهارت پذیرش خویشتن به شما کمک می‌کند دست از سرزنش خودتان بردارید و کمتر احساس نارضایتی از خود را تجربه کنید. پذیرش خویشتن یعنی قبول این واقعیت که افکار، احساسات و اعمال‌تان متعلق به شماست. مهربانانه و محترمانه رفتار کردن با خودتان، حتی وقتی برخی احساسات یا تصمیم‌های‌تان را تحسین نمی‌کنید یا از آنها لذت نمی‌برید و پرهیز از ماندن در ارتباطات طردکننده یا خصومت‌آمیز، نشانه‌های داشتن مهارت پذیرش خویشتن هستند. تلاش کنید مسئولیت‌پذیر باشید یعنی درک کنید شما در انتخاب‌ها و اعمال‌تان مختارید و باید منبع نهایی احساس رضایت‌تان باشید. هیچ‌کس جز خودتان به شما خدمت نمی‌کند، کسی قرار نیست بیاید زندگی شما را برای‌تان سر و سامان دهد، شما را خوشحال کند یا به شما عزت‌نفس بدهد. با خودتان در برخورد با دیگران با احترام و مناسب رفتار کنید. از کسی که هستید راضی باشید و به دیگران اجازه دهید این واقعیت را ببینند.


 

این خبر را به اشتراک بگذارید