روی دیگر زندگی
گفتوگو با بهناز آذرپیشه، روانشناس درباره بحران هویت در میانسالی
فتانه احدی- روزنامهنگار
چهلساله که میشویم دنیایمان تغییر میکند، زندگی بوی دیگری بهخود میگیرد و حتی روی دیگری از خود نشان میدهد. زندگی دریچهای از یکدهه دیگر به روی ما میگشاید. گاهی در آستانه این در میایستیم و به عقب برمیگردیم. همین عقبگرد، بحران میانسالی را ایجاد میکند و باعث بهوجودآمدن یک دوره فشارزای فرضی از بازنگری و ارزیابی مجدد زندگی میشود. سؤالهای زیادی در ذهن ایجاد میشود. احساس ناکامی فرد را فرامیگیرد و دورهای شروع میشود که فرد با ایکاشهای زیادی مواجه خواهد شد. برای عبور از این وضعیت بهظاهر اسفناک باید تغییر رویه داد و برای گذر از آن خود را آماده کرد. بهناز آذرپیشه، روانشناس، درباره بحران هویت میانسالی مباحثی را مطرح میکند که با هم میخوانیم.
بحران هویت میانسالی چگونه بهوجود میآید؟
تغییراتی که در فاصله سنی بین 40 تا ۵۰سالگی در شخصیت و سبک زندگی افراد بهوجود میآید را به بحران هویت میانسالی نسبت میدهند. بحران میانسالی درست مانند نوجوانی برای بسیاری از افراد چالشبرانگیز است. همانطور که عبور از دوره نوجوانی برای بعضی از افراد با چالشها و حتی احساس ناامیدی همراه است، بحران میانسالی هم همینطور است. ترس ازدستدادنها، مثل ازدستدادن سلامتی، جوانی و... باعث بهوجودآمدن احساساتی نظیر یأس و ناامیدی میشود و در نتیجه فرد را بهسوی اختلالات اضطرابی، خلقی و افسردگی سوق میدهد.
در این بحران، فرد به نشخوارهای فکری مبتلا میشود که بخش آزاردهنده این بحران است و منتهی به اختلال در عملکرد روزانه فرد میشود. متأسفانه فرد با افکار و سؤالهایی دستوپنجه نرم میکند که پاسخهای درستی دریافت نمیکند و ایکاشهای فراوانی برای خود ایجاد میکند.«ایکاش ازدواج بهتری داشتم، ای کاش شغل بهتری داشتم، ایکاش مدرک تحصیلی کارآمدتری داشتم و ایکاشهای دیگر». در واقع در گذشته غرق میشود و گاهی افکاری را در ذهن خود پرورش میدهدکه در عالم واقعیت نمود چندانی ندارد اما متأسفانه خود به این مسئله واقف نیست. درواقع مسائل را در ذهن به قدری بزرگ میکند و آنها را به جایی میکشاند که نمیتواند فرق بین درست و غلط را تشخیص دهد.
بحران میانسالی در زنان و مردان چگونه بروز میکند؟
بحران میانسالی در زنان و مردان متفاوت است. مردان روی دستاوردهای خود متمرکز میشوند و تمایل دارند موفقیتهای خود را به اطرافیان ثابت کنند اما زنان تمایل دارند ظاهر، فیزیک و جذابیتهای ظاهری خود را حفظ کنند.
حس تأسف در بحران میانسالی چگونه خود را نشان میدهد؟
از آنجا که خیلی از میانسالان بهعنوان والدین وظایف چندانی ندارند، تمایل دارند کارهایی انجام بدهند که در گذشته بهدلیل وجود فرزند انجام ندادهاند. افرادی که عمر خود را صرف رسیدن به اهداف خود کردهاند کمتر از سایرین دچار بحران میانسالی میشوند و پا به سن گذاشتن برایشان راحتتر است اما دسته دیگری که ناگهان متوجه میشوند سنشان بالا رفته و زمان به سرعت گذشته و هنوز آنطوری که میخواهند برای رسیدن به رؤیاهای خود گامی بر نداشتهاند دچار ناراحتی، پشیمانی و تأسف میشوند واکنشهای شدید و خفیفی نشان میدهند که میتواند تأثیر زیادی در زندگی آنها حتی در سلامتیشان داشته باشد.
نشانههای بحران هویت چیست؟
بحران هویت میتواند در افراد مختلف متفاوت باشد. در بعضی افراد بهراحتی دیده میشود در عدهای دیگر خیلی محسوس نیست اما با شناخت نشانهها و علائم میتوان به آنها کمک کرد. گروهی بهدنبال خرید یک اتومبیل اسپرت و دنبال خواستههای دوران جوانی خود هستند. در بعضی افراد تغییرات شدید در عادات و نوسانات خلق و خو و تصمیمگیریهای شتابزده ایجاد میشود. بعضی بدون هیچ دلیل خاصی عصبی و تحریکپذیر میشوند. عدهای دچار تغییر در عادت خواب میشوند، ناتوانی در خواب یا زیاد خوابیدن نشانههای بحران میانسالی است. بعضی نیز بهدلیل اینکه تمایل دارند از نظر دیگران جذاب باشند، دچار وسواس میشوند. وسواس در ظاهر در این دوره باعث تغییراتی در افراد میشود؛ تغییر در سبک لباس پوشیدن، آرایش، ورزش و... . قطع رابطه با دوستان قدیمی و جایگزینکردن آنها با دوستان جدید یکی دیگر از نشانههای این بحران است. برای اینکه با سن واقعی خود روبهرو نشوند با افراد جوانتر ارتباط برقرار میکنند. بعضی دچار احساس ضعف و ناامیدی میشوند و حتی بسیار به مرگ فکر میکنند. بعضی تغییر شغل میدهند، بعضی همسر خود را ترک میکنند یا با برقراری ارتباط خارج از ازدواج مرتکب خیانت میشوند یا طلاق میگیرند و فکر میکنند شریک جدیدشان میتواند به آنها احترام و توجه و دلسوزی بیشتری بدهد. بعضی نیز سراغ موادمخدر میروند، از زندگی لذت نمیبرند و مدام اطرافیان را سرزنش میکنند.
چگونه میتوان با بحران میانسالی روبهرو شد؟
برای این کار باید ناامیدی، نشخوارهای فکری و نکات منفی را کنار گذاشت. باید به بینش جدید در زندگی رسید و حتی در این راه میتوان از دیگران کمک گرفت. افراد برای اصلاح همه مواردی که در بحران میانسالی به آن دچارند باید برنامهریزی داشته باشند. حتما باید به بزرگنمایی نکات مثبت پرداخت و فهرستی از توانمندیهای خود تهیه کرد. باید بحران را پذیرفت و راههایی برای مدیریت و تغییر آن یافت.
باید برای هر تغییر اساسی خوب فکر کرد، یعنی قبل از ترک شغل، قبل از خرید اتومبیل گرانقیمت، قبل از ترک همسر و... با اعضای خانواده و دوستان مشورت کرد و حتی از دیدگاه شخص دیگری مثل روانشناس در تصمیمگیریهای این دوره مشاوره گرفت.
بحران میانسالی بهطور کلی مسئله بغرنجی نیست، میتوان با افکار و ایدههای جدید به شیوههای جدید و مثبت دست یافت و با بررسی دقیقتری در زندگی اثرات منفی بحران را کاهش داد. باید از لاک خود بیرون آمد و فعالیت جدیدی را آغاز کرد. میتوانیم دانش خود را بیشتر کنیم و مسافرت برویم.
در فعالیتهای داوطلبانه شرکت کنیم، اهداف جدید تعریف کرده و برای دوران بازنشستگی برنامهریزی کنیم. رژیم غذایی سالم، تمریناتی مثل یوگا بهصورت منظم را جزو برنامه زندگی قرار دهیم. در مدت کوتاه بین یک هفته تا ۱۰روز همه نکات مثبت خود را بنویسیم. برای مثال آشپز خوبی هستیم یا روابطعمومی خوبی داریم. روی نکات مثبت متمرکز شویم. گاهی بهتر است به بحران میانسالی اعتنا نکنیم. این موضوع باعث میشود زندگی برای ما آسانتر شود. بحران میانسالی ممکن است آغاز زوال شخصیت عاطفی و مالی در زندگی افراد باشد. برای مقابله با آن باید اقداماتی را انجام دهیم تا هم خود و هم اطرافیان از زندگی شاد و سالم بهرهمند شویم.