محمد ناصر احدی- روزنامه نگار
موضوع بازیگری در سریالهای شبکه نمایش خانگی به عرصه نمایش قدرت پلتفرمهای ویدئویی تبدیل شده است. هرچه تعداد بازیگران مشهور در سریالی بیشتر باشد، آن سریال فرصت بیشتری برای تبلیغات و سودآوری دارد. عرشه پلهای عابر، بیلبوردهای شهری و فضای مجازی پر است از تصاویر بازیگران سریالهای شبکه نمایش خانگی که میخواهند مشتریان بیشتری بهدست آورند. بازیگرانی که از محبوبیت و شهرت بالایی در میان عامه مردم و بهخصوص کاربران فضای مجازی برخوردار باشند، انتخاب اصلی سریالهای شبکه نمایش خانگی هستند. مهارت و تبحر بازیگر یا تجانس میمیک و فیزیک او با نقشی که قرار است ایفا کند، موضوعات ثانویه هستند و مهمترین اصل در انتخاب بازیگران نقشهای اصلی سریالهای شبکه نمایش خانگی تعداد مشتریای است که هر بازیگر میتواند برای سریال دست و پا کند.
در تلویزیون با اینکه شهرت و محبوبیت بازیگر در جذب مخاطب اهمیت دارد، معیارهای دیگری هم در انتخاب بازیگران لحاظ میشود که الزاما منطبق بر سودآوری اقتصادی نیست. در سینما نیز، از آنجا که بسیاری از فیلمهای ایرانی در مرحله تولید و پیش از عرضه در گیشه به سود میرسند، انتخاب بازیگر صرفا معطوف به گیشه نیست و به روابط و مناسبات دیگری هم بستگی دارد؛ اما در شبکه نمایش خانگی که در ظاهر رقابتی میان پلتفرمها وجود دارد، تا اطلاع ثانوی میتوان با خوشبینی (و البته خوشخیالی) پذیرفت که اصل سودآوری اقتصادی در انتخاب بازیگران حرف اول را میزند. هر کدام از پلتفرمهای ویدئویی که بتواند بازیگران پولسازتری را به خدمت بگیرد، موفقیتش تضمینشدهتر است.
سنجش سودآوری یک بازیگر هم براساس موفقیتهای پیشینش و نیز محبوبیتش در فضای مجازی برآورد میشود. در چنین وضعیتی، فیلمنامه و کارگردانی چندان مهم نیستند. برای نمونه به سریالهای منوچهر هادی در شبکه نمایش خانگی نگاه کنید. «دل» (1398) و «گیسو» (1399) سریالهایی پر بازیگر بودند که بهدلیل انواع و اقسام ایرادات منطقی و تکنیکی حتی مورد نقد بعضی از بازیگران خودشان قرار گرفتند؛ یعنی آش آنقدر شور شد که صدای بازیگر هم از فیلمنامه و کارگردانی ضعیف کار درآمد و این انتقادات به رسانهها راه یافت. درباره سریالهایی که بهنظر برخی مخاطبان و منتقدان قدری موفقتر هستند، اوضاع کمی
فرق میکند. اگر «دل» و «گیسو» به سطحینگری مفرط و تقلید از فضای پرزرق و برق سریالهای ترکیهای محکوم میشدند، سریالهایی مانند «آقازاده» (1399)، «قورباغه» (1399) و «زخم کاری» (1400) بهعنوان نمونههایی موفق در میان سریالهای شبکه نمایش خانگی قلمداد میشوند که اتفاقا بخش عمدهای از موفقیتشان به «بازیهای خوب» بازیگرانشان ربط داده میشود، اما به جای اینکه با استدلالهای سست، بازیهای خوب را دلیل موفقیت این سریالها درنظر بگیریم، بیایید از زاویه موضوع داستان به آنها نگاه کنیم و تأثیر این مؤلفه را در بازی بازیگرانشان مورد بررسی قرار دهیم.
هیچیک از 3سریالی که نامشان به میان آمد در تلویزیون امکان ساخت و پخش نداشتند. چرا؟ چون آنها در ظاهر به مسائلی مثل مافیای قدرت، رانتخواری و فساد میپردازند که صدا و سیما در پرداختن به آنها محافظ کارانه برخورد
میکند. اما همین که این موضوعات در شبکه نمایش خانگی مطرح میشود، این تصور برای تماشاگر عام پیش میآید که این سریالها به بازتولید واقعیت زندگی روزمره و نمایش مسائل و مصایبی میپردازند که برای توده جامعه ملموس است. درواقع، این سریالها با ساخته و پخش شدن در شبکه نمایش خانگی بهصورت بالقوه از این امتیاز بهرهمند میشوند که روایتی واقعیتر از آنچه در پشت پرده جریان دارد، عرضه میکنند. به عبارت دیگر، برای تماشاگر عام این توهم وجود دارد که این سریالها ادامه جهان واقعی هستند و در آنها چیزی یافت میشود که در سریالهای صداوسیما وجود ندارد؛ اما این فقط یک توهم است. این سریالها به اندازه سایر محصولات فرهنگی از فیلترهای مختلف عبور کردهاند و بعد به دست مصرفکننده رسیدهاند. اینها محصولاتی کاملا استاندارد هستند که هر تفاوتِ بنیادینی در آنها خنثیسازیشده و تا حد ممکن شبیه به یکدیگر شدهاند؛ درست مانند بطریهای آب معدنی تولیدشده توسط یک خط تولید که تنها برچسبهای رنگی متفاوتی روی آنها نصب میشود، اما مصرفکنندگان این محصولات به این واقعیت مهیب آگاه نیستند و تفاوتهای جزئی در محتوا و داستان را بهعنوان وجه تمایز این سریالها فرض میکنند. به همین دلیل است که برای دوستداران این سریالها، بازی نوید محمدزاده در «قورباغه» با بازی امیر آقایی در «آقازاده» با بازی جواد عزتی در «زخمکاری» متفاوت است؛ درحالیکه هر سه این بازیگران تیپهایی از افراد بهظاهر مخوف و قدرتمند ارائه میدهند که در نهایت توفیر چندانی با هم ندارند.
نوری (با بازی نوید محمدزاده) در «قورباغه»، نیما بحری (با بازی امیر آقایی) در «آقازاده» و مالک مالکی (با بازی جواد عزتی) در «زخم کاری» واریاسیونهایی از یک نُت هستند که تفاوتهایشان با یکدیگر بیشتر ساخته و پرداخته تبلیغات و تصورات موهوم ذهنی دوستدارانشان است. سنگدلی و خشونت ساطعشده از آنها در ظاهر متفاوت است؛ گیرم یکی قدری بیرونیتر و دیگری قدری درونیتر، اما در اصل فاقد افتراق ریشهای است چون اجرایی که بازیگرانشان از این شخصیتها ارائه میدهند به دم دستیترین عناصر بیانی بازیگری بستگی دارد. در واقع، آنچه قرار است این تیپها را متنفذانی ترسناک جلوه دهد، موقعیت نیمبند فیلمنامه است و نه اجرایی که بازیگر از نقش ارائه میدهد. البته در رد این نظر میتوان مدعی شد که با چنین تحلیلی بسیاری از شخصیتهای منفی فیلمهای مختلف تاریخ سینما شبیه هم هستند؛ اما باید بهخاطر داشت تنوع و طیف شخصیتهای منفی در آثار خوبِ کلاسیک یا مدرن، بهدلیل تواناییهای بازیگران و کارگردانان و دستاندرکاران آن فیلمها، بهمراتب وسیعتر و جذابتر از ویترین کوچک و محدود سریالهای شبکه نمایش خانگی در ایران است. اتفاقا همین نبود تنوع و تکثر به مخاطب هوشیار امکان میدهد که با تیزبینی ضعفها و شباهتها را شناسایی کند. در نتیجه، تفاوتها و تمایزاتی که در بازی بازیگران سریالهای شبکه نمایش خانگی احساس میشود، ناشی از تفاوتی واقعی و ملموس نیست و از ادراک محصورشده تماشاگر و سرکوب قوه تخیل او نشأت میگیرد. در این وضعیت، بازیگران با اجراهای سطحی و تکراری متفاوت بهنظر میرسند و بعد از مدتی خودشان هم این تفاوت را باور میکنند و پس از آن بارها و بارها در نقشهای مختلف دست به تکرار خودشان میزنند؛ درحالیکه بقیه برای قبای برازندهای که به تن ایشان است، هورا میکشند. در این میان، سود اقتصادی سازندگان و سرمایهگذاران تامین میشود و دیگر لازم نیست بابت خلق طرحهای خلاقه بهخود زحمتی دهند. در نتیجه، دیگر نه کیفیت بازی بازیگر بلکه میزان سودآوری او اهمیت پیدا میکند و تا زمانی که بازیگر قابلیت سوددهی و جذب مخاطب داشته باشد، منعی در تکرار خودش ندارد.
شنبه 20 شهریور 1400
کد مطلب :
140154
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/v2BwL
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved