آخر مصور/ کاخ آشپزان
امیر حمیدینوید_ خبرنگار
حتماً ناصرالدینشاه خبرندارد و حالا که سالها هم از ترورش گذشته و اینجا که مخروبه است و صاحب هم ندارد و شاه مرده هم از سرنوشت کاخش بیاطلاع است؛ بیا بنویسم روی در و دیوارها «ساغر، سحر، محسن و سارا» کنار «یاشاسین آذربایجان» بالای در قوسی کوچک، یکی هم که قبل از ما «این نیز بگذرد» را کمی آنطرفتر نوشته است. همه این حرفزدنها و یادگاری نوشتنها یعنی زمانی کسی که راهش به هردلیلی به اینجا کج شده از روی تفرعن یا هرچیز دیگری خواسته ردی، اسمی و نشانی از خودش بهیادگار بگذارد؛ که چی؟ که سهم خودش را در تخریب یک مکان با تاریخ و جغرافیای مشخص ادا کند؟ که هی فلانی شاید زندگی همین باشد و غیراز این نباشد؟ یا که نه؛ اصلا فراموش کنیم دلیل را و به این بپردازیم که آنچه بر دیوارهای کاخ ناصری روستای شهرستانک خودنمایی میکند خود ویرانگری مزمنی است که در طول تاریخ نهچندان طولانی، نه فراموش شده و نه کم، فقط رنگ عوض کرده و در همه حال نتیجه یکسانی داشته؛ ویرانی بیشتر و کمک به فراموشی تاریخ مجسم. این عمارت با این وضع به همان میزانی که از نقصان فرهنگ عمومی مردم رنج میبرد، همانقدر هم از بیمهری و بیتوجهی مسئولان و متولیان در عذاب است. پاسخ چاره چیست و چه باید کرد در گرو بالازدن آستین و همت دوباره است؛ البته بدون حب و بغض و غرضورزی که این کاخ چنین و چنان بوده است و عمارت شاه بوده و چه بهتر که بنایش مثل بانیاش منفور و مهجور باشد برای همیشه. از نوشته اعتمادالسلطنه در کتاب خاطرات با ذکر این موضوع که هر سال در یک روز معین ناصرالدینشاه به اتفاق وزرا و رجال و شاهزادگان و دیگر نزدیکان خود به شهرستانک میآمد و مراسم مخصوص آشپزان را به راه میانداخت که بگذریم نکته مهمتر این است که پس از ترور ناصرالدینشاه دیگر به این کاخ توجهی نشد و با انقراض قاجاریه، وضعیت کاخ ناصری بهمرور زمان بدتر شد چراکه بین پهلویها هم اهتمامی برای نگهداری کاخ وجود نداشته است؛ موضوعی که فرو ریختن طبقه دوم کاخ را در پی داشته. سهم حرمسرای کاخ هم، مدفونشدن زیر خاک بوده. هرچند این بخش 10سال بعد از زیر آوار بیرون کشیده شد و درنهایت توسط میراث فرهنگی طی قراردادی این مکان از سال 94 تا سال 1414به شکل استیجاری به بخش خصوصی واگذار شد. این همه اتفاقات در کنار بیتوجهی عوام و خواص، ضربه جبران ناپذیری به زندهبودن این عمارت زده است. و اگر ماجرای بیتوجهی و فراموشی بدین منوال پیش برود قطعا این مکان غیراز گردشگران بیاهمیت و ناآگاه به تاریخ، شاید جولانگاه آنهایی شود که برای تجدید افیون دنبال مکانی دنج و ساکت و خلوت میگردند و برای دود و درمان درد خماری چه جایی بهتر از کاخ ناصری؛ کاخی که نه اسمی از کاخ دارد و نه رنگ و بویی از آش آشپزان.