
نگاهی به سریال «روزگار قریب» به مناسبت بازپخش آن از شبکه «آیفیلم»
عیار استادی

محمدناصر احدی- روزنامهنگار
در سالهای اخیر، تلویزیون در ساخت سریالهایی که همزمان موردپسند مردم و منتقدان قراربگیرد، توفیقی نداشته است. حتی سریالهای مانند «پایتخت» و «نون خ.» که در میان عامه مخاطبان محبوباند، باب میل همه منتقدان نیستند. با وجود اینکه جلب نظر توأمان عوام و خواص کاری بسیار سخت است، اما نمونههایی وجود دارد که در رسیدن به این مقصود موفق بودهاند. سریال «روزگار قریب» ساخته کیانوش عیاری از معدود سریالهای ایرانی است که در زمان پخشاش هم مورداستقبال مردم قرار گرفت و هم منتقدان به ستایش آن پرداختند. کیانوش عیاری، با نگارش و کارگردانی این سریال 36قسمته، یکی از ماندگارترین سریالهای ایرانی را خلق کرد و نشان داد چنانچه جدیت، دانش و اراده لازم برای ساخت اثری باکیفیت وجود داشته باشد، تلویزیون هم میتواند مدیوم مناسبی برای کار کردن باشد.
سریال «روزگار قریب» که تولیدش از اواخر سال 1381شروع شد و تا سال1386به درازا کشید، نخستین بار در سال1386به روی آنتن شبکه سه رفت و با استقبال مخاطبان تلویزیون مواجه شد. حالا، پس از سالها، از شنبه این هفته شبکه «آیفیلم» شروع به بازپخش این سریال کرده است. تماشای مجدد این سریال نشان میدهد عیاری تا چه حد در ساخت این سریال وسواس و مهارت به خرج داده و از سوی دیگر، به تماشاگر آگاه یادآوری میکند که اغلب سریالها، چه در تلویزیون و چه در شبکه نمایش خانگی، چقدر سردستی و اهمالکارانه ساخته میشوند. معمولا دوربین در سریالهای ایرانی تنها ضبطکننده اتفاقات است و بهعنوان ابزاری هنری ـ که میتواند نوع خاصی از بیان را شکل دهد ـ مورد استفاده قرارنمیگیرد. عیاری در «روزگار قریب» به جای درست دوربین و رابطه آن با بازیگران و اجزای صحنه اندیشیده و در نتیجه به شکل خاصی از بیان هنری، بدون اغراقهای آزاردهنده همچون استفاده افراطی از لنزهای واید، دست یافته است. برای نمونه، در اغلب صحنههایی که چند نفر در مقابل دوربین حضور دارند، بازیگران در سه لایه پیشزمینه، میانزمینه و پسزمینه جای داده شدهاند و هیچ فضایی در قاب به حال خود رها نشده است. نکته جالب در مورد این نوع چینش بازیگران این است که گاه بازیگری که در پیشزمینه قرار دارد، بیش از حد متعارف به دوربین نزدیک است و تصویری دفرمه (تغییر ریخت یافته) پیدا میکند که این تصویر دفرمه بیانگر حالت ذهنی او یا وضعیت بغرنجی است که در آن گرفتار آمده است. نمونه دیگری که نشان میدهد عیاری به ایدههای مختلفی برای اجزای اثرش اندیشیده، ایده سیاهوسفید شدن لحظات ابتدایی صحنههایی است که در گذشته روایت میشوند. بخش اعظم روایت «روزگار قریب» بهصورت فلاشبک و در گذشته میگذرد و قاعدتا تمام اتفاقات گذشته را نمیشده بهصورت سیاهوسفید نمایش داد؛ چراکه هم تماشاگر عام را پس میزده و هم با جنس روایت و داستانگویی این سریال همخوانی نداشته است. اما عیاری برای نشان دادن تفاوت زمان حال با زمان گذشته، هر بار که داستان به گذشته بازمیگردد، چند لحظه ابتدایی صحنه را سیاهوسفید کرده و بهتدریج رنگ به قاب بازمیگردد و تماشاگر متوجه تفاوت زمانی روایت میشود.
معمولا در سریالهای تاریخی ایرانی، لباس بازیگران ـ فارغ از کیفیت نازل طراحیشان ـ بهصورت افراطی رنگارنگ هستند و گویی طراحان لباس، بدون توجه به اینکه در یک دوره تاریخی خاص رنگ متداول پارچهها چه بوده، از هر رنگی برای طراحی لباس استفاده میکنند و در نتیجه طیف رنگی ناموزونی در سریالها دیده میشود. اما در «روزگار قریب» به این نکته توجه شده که لباسها بیش از حد رنگارنگ و همینطور نو و تازه از زیر دوخت درآمده نباشند و با حالوهوای مقطع تاریخی روایتشده همخوانی داشته باشند.
یکی دیگر از نقاط قوت «روزگار قریب» بازی بازیگران آن است که باز در قیاس با بازیهای سردستی و بیروح و اغراقشده اغلب سریالهای ایرانی، یادآور قدرت کارگردانی عیاری و مهارت نقشآفرینان این سریال است. مهدی هاشمی در نقش دکتر محمد قریب موفق شده یکی از تحسینبرانگیزترین بازیهای تاریخ سینما و تلویزیون ایران را ارائه دهد. آفرین عبیسی در نقش زری مامان (همسر دکتر قریب) به خوبی از عهده ایفای نقش زنی که دلنگران سلامت همسرش است برآمده و تماشاگر را با خود همراه میسازد. ناصر هاشمی (در نقش میانسالی دکتر قریب)، مهران رجبی (پدر دکتر قریب)، حسین پناهی (لطفعلی)، رضا کیانیان (سیدرضا فیروزآبادی) و سایر بازیگران حرفهای نیز نقشآفرینیهای درجهیکی ارائه دادهاند. اما هوشمندی عیاری در قرار دادن بازیگران حرفهای در کنار بازیگران جوان یا نابازیگران بوده که به ناتورالیسم دلنشینی منجر شده است. مجموع این دقتها و اندیشیدن به جزءجزء اثر بوده که سبب شده «روزگار قریب» به یکی از بهترین سریالهای تاریخ تلویزیون بدل شود و حتی در بازپخش هم تماشایی باشد.