دیلمای پرنده مرده
سامان رضایی
دوراهیهای اخلاقی همیشه برای بحث جذاب هستند و به سرعت طرفهای بحث را به دو گروه فایدهگراها و وظیفهگراها تقسیم میکند. یکی از مثالهای دوراهیهای اخلاقی مثال قطار است. فرض کنید قطاری در مسیرش به طور حتم 4 نفر را در مسیر سمت راست و یک نفر را در مسیر سمت چپ خواهد کشت و اهرم تغییر مسیر بدون امکان هشداردادن به کارگرها در دستان شماست.
کدام سمت را انتخاب میکنید؟ آیا شما قاتل فرد سمت راستی هستید؟ این مثال در شرایطی که هر دو طرف ماجرا نکات مثبت و منفی یکسانی داشته باشند، در اصطلاح دیلما (dilemma) خوانده میشود. فایدهگراها بر این باورند که اگر بمب اتم هیروشیما و ناکازاکی جلوی کشتهشدن شمار بیشتری از آدمها در جنگ را بگیرد، پس کاری اخلاقی است و وظیفهگراها بهشدت با فایده هر کار غیراخلاقی همچون انداختن بمبهای اتم به بهانه فایدهاش مخالفند.
با این مقدمه سراغ یک مثال ملموستر برویم. اخیرا یک صفحه اینستاگرامی زیورآلاتی میفروشد که با استخوان انواع پرندهها، خرگوش و گربه و حتی گردن کلاغ ساخته شده است. جنبه زیباشناختی ماجرا را رها میکنیم. از دیدگاه اخلاقی آیا استفاده از جمجمه یک خرگوش یا ستون مهرههای گردن یک کلاغ برای ساخت وسایل تزئینی کار صحیحی است؟ پاسخ فایدهگراها این است که جسم مرده یک خرگوش برای سازنده اثر سود دارد و بنابراین مجاز است. وظیفهگراها اما بر این باورند که جسم یک حیوان اگر وسیلهای برای سودآوری تلقی شود شکار حیواناتی مانند کلاغ و خرگوش هم توجیه پیدا میکند و بنابراین یکی از دلایل غیراخلاقیبودن این کار همین است. صاحب صفحه اینستاگرامی آمده و در پاسخ گفته: «تمام اسکلتها، جمجمهها و گردن پرندهها از پتشاپهای مجهز به دامپزشکی تهیه شده است». به این معنی که حیوانات مرده به جای از میان رفتن، تحویل آنها شدهاند. در پایان فقط کافی است خود را جای فردی تصور کنیم که طوطیاش در یک پتشاپ تلف شده و چند روز بعد وارد صفحه اینستاگرامی استاد هنرمند میشود و ...