فرهنگ و زندگی/ نگرانِ صدای پای آب*
حمیدرضا محمدی
«وقتی در کاری پیش میرود، با صلابت حرکت میکند و بدون توجه به حواشی به مسیر خود ادامه میدهد.»فریده گلبو (همسر مرحوم کردوانی)
معروف بود به کویرشناس و به اینکه پدر کویرشناسی ایران است. اصلاً جزءجزء زندگیاش با کویر پیوند خورده بود.
کویر زاده بود و زاده کویر و هر آن چیزی را که یک زیستبوم کویری دارد و ندارد، خوب میدانست، که او با گوشت و پوست لمس کرده بود بایدها و نبایدهایش را.
شاید همین هم بود که وقتی به آلمان رفت، عمران کویر را برای ادامه تحصیل برگزید و هم، نیمقرن پیش، مرکز تحقیقات بیابان را در دانشگاه تهران پایه گذاشت. انگار چون زیر و بم کویر را میدانست، میخواست مطالعهاش در ایران توسعه یابد.
حتی شناسایی و جانمایی گرمترین نقطه جهان در ایران - یعنی گندم بریان در لوت - هم کارِ جناب او بود؛ پرویز کردوانی.
چون کویر را خوب میشناخت و میدانست آب چه قدر و قیمتی دارد، در ۵۵ سال اخیر - اگر تدریسش در دانشکده کشاورزی دانشگاه ارومیه و بعد، گروه جغرافیای دانشکده ادبیات دانشگاه تهران را مبدأ بدانیم - در هرجا که نشست و سخن گفت و بر هرجا که نشست و نوشت، از مدیریت منابع آبی گفت.
او بهدرستی میدانست که لازمه توسعه پایدار، مراقبه از آب و مقابله با بیابان است. او گسترش لجامگسیخته سدهای غیراصولی و حفر بیپایه چاههای غیرمجاز را ازجمله ادلهاش میدانست و البته با احیای پهنههای آبی و طرحهای انتقال آب مخالفت شداد و غلاظی میکرد.
افزون بر این، تصمیمگیری نااهلان را عامل احداث صنایعی چون فولاد و کشت محصولاتی چون برنج و هندوانه در مناطق کمتوانِ آبی قلمداد میکرد.
او اینها و خیلی بیشتر را میدانست که این همه از آب گفت و درباره آینده آبی سرزمینمان هشدار داد؛ هرچند آنها که باید بشنوند، نشنیدند و حتی او را راندند.
او که فریاد و فغان این سالهایش، از بیماری بیابانزایی بود که گریبانگیرمان شده و هر روز رخ تازهای مینمایاند، خود به بیماری سرطان جان سپرد. اگرچه سالم زیست و به تغذیه طبیعی اعتقاد داشت، مدام به سفر میرفت، سر در کتاب و معلمی و نظریهپردازی علمی داشت و البته زندگی مشترک دلانگیزی را تجربه کرد، عاقبت این جغد شوم بر بام خانهاش نشست.
این جغرافیدان گرمساری درست 90سال زیست که نیمیاش با دغدغهمندیهایش گذشت.
او که دریای اندوخته بود، فن بیان را میدانست و اقناع مخاطب را میتوانست. دلسوز این سرزمین و آب و خاکش بود، اما آنها که باید، دلسوزیهایش را به هیچ انگاشتند. هرچند جغرافیا و مسائلش را به میان مردم برد و آنها را با بیابانزایی و بحران آب آشنا کرد و البته یادآور شد که همین بیابان، در کنار مصایبش، میتواند چقدر یاریگر گردشگری و محلی برای درآمدآفرینی باشد.
پرویز کردوانی که شاید بهتر باشد بگوییم دههها از تشنگی آیندگان گفت و انذار داد، حالا همان آیندگان، تشنه او ،دانشش و هشدارهایش خواهند شد.
*عنوان، برگرفته از شعری به همین نام، سروده سهراب سپهری