حسینیه/ تکرار همیشه تاریخ و انتخاب صندلی
سیداحمد بطحایی
در مقتلالحسین ابومخنف، میان تصویرگری از حضور اسرا و خانواده امام حسین(ع) در کاخ یزید، خرده روایتی است کوتاه، درخواست یکی از نزدیکان یزید برای گرفتن فاطمه صغری -دختر امام حسین- به کنیزی. در ادامه ابومخنف توضیح میدهد بهدنبال این درخواست مذاکرهای بین حضرت زینب(س) و یزید صورت میگیرد که یزید درخواست آن شامی را رد میکند.بهگفته هگل، تاریخ تکرار میشود. در ادامهاش مارکس این تکرار تاریخی را تأیید میکند و میگوید: شکل رخ دادن تاریخ در بار اول تراژدی است و دومین بار در ساختار کمدی و طنز. من اینجا سوار بر ترک موتور هگل میشوم و تنها دستی برای مارکس تکان میدهم. دستی که بگوید در جایی که ما زندگی میکنیم تکرار تاریخش هیچ رنگی از کمدی ندارد. به عکس، ما با وجه چالش و درگیری خدایانِ در تراژدی، مواجهیم. تیره و تارتر، تاریکتر، حتی مستدلتر. انسانهایی که برگ قرآن، سر نیزه هاشان بود حالا خشاب اسلحههاشان را پر میکند. دستار و لباس رسول بر تن دارند و با طهارت میکشند و با شهادتین منفجر میکنند.چه آنکه، حسین بن علی را در حال روزه و با وضو شهید کردند. بعدش هم روی منابر تا سالها، برای توسل به خدا لعن علی و فرزندانش را میگفتند. امروز هم انگاری در یک کربلای دیگر گیر کردهایم. وسط ظهر عاشورایی داغ تر. شاید تنهاتر. توی این وقتها انتخاب صندلی کار سختتری است. یافتن خود در جایی که بایستیم. روی صندلیهای تماشاگران بنشینیم و فقط نگاه کنیم یا در میدان باشیم. کدام میدان؟ اینکه روی اسبهای زین شده لشگر عمر سعدیم یا پامال همان اسبها؟ نمیدانم. حقیقت جوییم یا عافیت طلب؟ نمیدانم. فقط میدانم این روزها اسم حسین بر دیوار است و رسمش بر زمین. و حالا معنی پیدا میکند وقتی در زیارت نامهاش خوانده میشود: انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم. با دوستان و یاران تو دوستیم و هم پیمان و با دشمنانت در جنگ. سلام بر حسین.