• پنج شنبه 6 اردیبهشت 1403
  • الْخَمِيس 16 شوال 1445
  • 2024 Apr 25
دو شنبه 11 مرداد 1400
کد مطلب : 137076
+
-

صداهایی که شنیده‌نمی‌شود

روایت جامعه‌شناسان از جامعه ایران و پیشنهادهایی برای عبور از خشم اجتماعی

گزارش
صداهایی که شنیده‌نمی‌شود

فهیمه طباطبایی- خبر‌نگار

 جامعه ایرانی در چند سال گذشته، به‌طور پیوسته با سلسله رویدادهای ناگواری مواجه بوده است. اگر کرونا و تحریم‌های اقتصادی را 2متغیر اثرگذار مهم در نظر بگیریم، اولی در یک سال و نیم گذشته و دومی در 3سال و نیم گذشته، به‌طور مستمر در پس‌زمینه زیست ایرانیان جریان داشته و شرایط طاقت‌فرسایی را برای مردم رقم زده‌اند. در کشاکش نبرد با تحریم و کرونا هم رویدادهای ناگوار دیگری مثل تعلل در واردات واکسن کرونا، اعتراضات آذر‌ماه 98، سقوط هواپیمای اوکراینی، سیل فراگیر فروردین 98، اعتراضات دی‌ماه 96و موارد متعدد دیگر، به تناوب پیش آمده است. به همه اینها باید بحران‌های طبیعی امسال مثل خشکسالی و افزایش دمای هوا را هم افزود که منجر به بی‌آبی و بی‌برقی در کشور شده است.  و از همه مهمتر مسئله بحران کرونای دلتا در سیستان و بلوچستان و نبود امکانات بیمارستانی و تجهیزات پزشکی و سپس بی‌آبی در منطقه جلگه‌ای خوزستان که باعث اعتراضات خیابانی شهروندان در چند روز پیاپی شد و بسیاری از آنها را خشمگین کرد و حالا هم طرح صیانت از فضای مجازی که با موج عصبانیت و خشم عموم مردم روبرو شده است.
مجموعه این اتفاقات به‌زعم رصدگران تحولات اجتماعی، سبب فرسایش سرمایه اجتماعی شده و شاخص‌هایی مثل تاب‌آوری اجتماعی و اعتماد عمومی را به‌شدت لرزان و متزلزل کرده است. شرایطی که عملا در کنار نارضایتی، منجر به ناامیدی گسترده در سطح جامعه شده و این ناامیدی در مرز تبدیل شدن به «خشم عمومی» قرار دارد؛ خشمی که به اعتقاد جامعه‌شناسان درصورت فراگیر شدن، می‌تواند به یک اپیدمی خطرناک‌تر از کرونا تبدیل شود و در پیوند با خشونت، روزهای سختی را برای جامعه رقم بزند. خشم اجتماعی البته یکباره به‌وجود نمی‌آید و معمولا حاصل انباشت ناامیدی‌ها و نارضایتی‌های چندین‌ساله است. فروکش کردن آن هم به این سادگی‌ها امکانپذیر نیست؛ هر چند که شعله‌ور شدن آن ممکن است در چشم‌برهم‌زدنی اتفاق بیفتد. شرایط اجتماعی امروز کشور و فرایند تبدیل «امید تغییر» به «ناامیدی» و تبدیل ناامیدی به «خشم» را با چند جامعه‌شناس در میان گذاشتیم و از آنها خواستیم در یادداشت‌هایی، ضمن تحلیل شرایط فعلی، درباره آینده سخن بگویند و تحولات اجتماعی را با درنظر گرفتن خشم مستتر در نهاد جامعه صورت‌بندی کنند. متن این یادداشت‌ها را در ادامه می‌خوانید.

پرهیز از دستکاری  و عصبانی کردن جامعه
محمد‌رضا جوادی یگانه،جامعه‌شناس و استاد دانشگاه تهران

بحران‌های مختلف، بخش‌هایی از جامعه را به ترکیبی از ناامیدی و افسردگی رسانده که نتیجه آن «درماندگی خود آموخته» شده است، یعنی چشم‌اندازی برای بهبود مشاهده نمی‌شود و افراد دست از تلاش برمی‌دارند؛ این وضعیت بسیار خطرناک است و منجر به بی‌عملی یا خشونت علیه خود و دیگران می‌شود. موضوعی که تحت عنوان طرح صیانت از فضای مجازی توسط مجلس مطرح شده یکی از همین مسائل است که می‌توان آن را دستکاری جامعه به‌حساب آورد، جزئیات طرح هنوز روشن نیست و البته طرح هم هنوز تصویب نشده، اما اینکه کاری که مردم روزمره انجام می‌دادند و به آن خو گرفته‌اند، ناگهان و بدون اقناع جامعه ممنوع شود، مردم را عصبانی می‌کند. اگر محدودیت‌های فضای مجازی گسترده باشد، مردم هربار که موبایل دست می‌گیرند عصبانیت‌شان تازه می‌شود و آنوقت این عصبانیت به هر چیز دیگر می‌تواند تسری داده شود. در عوض بحران‌ها و ابرچالش‌های جامعه ایران که نیازمند تدبیر فوری است، موضوعات دیگری است از قبیل بحران آب، محیط‌زیست، اشتغال، کسری بودجه و آسیب‌های اجتماعی. درباره این چالش‌ها چه باید کرد:‌ اول از همه تغییر رویکرد است به سمت حل بنیانی و البته التیام‌های کوتاه‌مدت این مسائل. چینش کابینه دولت جدید می‌تواند در ایجاد این امید نقش مهمی را ایفا کند. اقدام دوم که باید انجام شود، همان است که اشاره شد: پرهیز از دستکاری غیرضروری در جامعه. سومین راه‌حل فوری، زیاد حرف نزدن یا دقیق‌تر، بسیار کم حرف زدن است. من از آن به «تغییر رویکرد از فعل مضارع به فعل ماضی» یاد می‌کنم. در جامعه‌ای که امواج پیاپی کرونا، جامعه را فرسوده کرده، چه نیازی است هر هفته وعده تولید یا ورود میلیونی واکسن را بدهند. هر تعداد واکسن که تولید یا وارد شد، ‌گزارشش را بدهند. تفاوتش یکی دو هفته است ولی این همه وعده عمل نشده دیگر روی دست مسئولان نمی‌ماند. چاکوتین تعبیری دارد به نام «تهاجم به عصمت ذهنی خلق»؛ دستکاری غیرضروری و وعده عمل نشده از مهم‌ترین نمودهای این تهاجم است. اکنون «نبایدها» مهم‌تر از «بایدها»‌ است. اقدام نکردن و حرف نزدن، گاه مؤثرتر است.

جامعه راه برون‌رفت  از طرح صیانت را پیدا می‌کند
تقی آزاد ارمکی،  جامعه‌شناس  

جامعه ایرانی درباره انسدادهایی که به‌وجود می‌آید واکنش‌های متفاوتی نشان می‌دهد. واکنش جامعه در انسداد سیاسی معمولا تند و شدید است چون در زمینه‌های سیاسی، نیروی فعال‌سازی برای دوگانه‌سازی و رهبران یا نیروهای اجتماعی سازمان‌یافته برای واکنش سریع وجود دارد. اما وقتی انسدادهای فرهنگی و اجتماعی اتفاق می‌افتد واکنش سریع نداریم و جامعه با تکثر اجتماعی‌ای که دارد مقابل انسداد قرار می‌گیرد و هر گروه اجتماعی به‌نوعی با انسداد به‌وجود‌آمده برخورد می‌کند و راه‌حلی برای خروج از آن می‌یابد. در یادآوری یکی از نمونه‌ها در حوزه اجتماعی می‌توان به ماجرای برخورد با ماهواره اشاره کرد که درنهایت شاهد بودیم که ماجرای برخورد، منتفی و استفاده از این امکان فراگیر شد. درباره طرحی که با عنوان «صیانت از کاربران فضای مجازی» مطرح شده است نیز هیچ اتفاق رادیکالی در ایران رخ نخواهد داد و فقط جامعه مدنی را در فاصله‌گرفتن از نظام سیاسی منسجم‌تر می‌کند. ضمن اینکه هرکدام از گروه‌های اجتماعی، راه متفاوتی برای برون‌رفت از انسداد پیدا خواهند کرد. به‌عنوان مثال، ثروتمندان با خرید وسایل و تکنولوژی‌های گران‌قیمت نسبت به شکستن قانون اقدام می‌کنند و به‌عنوان مثال اینترنت ماهواره‌ای می‌گیرند. بخش دیگر از جامعه، جنگ و گریز خواهند داشت و دولت و نظام سیاسی وارد مجادله جدیدی با آنها می‌شود؛ البته نه از آن نوع که مردم به کف خیابان بیایند، بلکه در این میان بدون اینکه اعتراض سیاسی شکل بگیرد، شیوه‌های جدیدی برای بی‌خاصیت‌کردن قانون توسط مخترعان داخل ایران، سوداگران و همه آنهایی که در حوزه اقتصاد فنی و تکنولوژیکی رسانه‌ای کار می‌کنند ابداع می‌شود و به‌نوعی طرح موجود را دور می‌زنند، درنهایت هم یک انسجام جدید اجتماعی و فرهنگی شکل می‌گیرد. در این بین، دو توصیه به نظام سیاسی قابل ارائه است: اول اینکه سازماندهی مجدد خود به لحاظ ایده‌هایش که قرار بود در حوزه‌های خدمت‌رسانی، فقرزدایی، پروژه‌های توسعه کشور و... تبلور پیدا کند را شروع کند. نظام سیاسی برود ایده‌های خود را شفاف‌تر و امروزی‌تر کند و مسئله اساسی خدمت را کانون قرار دهد. مجلس هم حاشیه‌ها را رها کند و به‌جای اینکه برای طرح‌هایی از سنخ همین طرح صیانت تلاش کند، بر سامان‌یافتن نظام قانونی در کشور متمرکز شود. توصیه دوم هم اینکه نظام سیاسی، بوروکراسی‌ای را که برای ابزار توسعه درنظر دارد سامان دهد. دولت‌های متعدد ضد‌توسعه آمده‌اند که فقط مصرف‌کننده بوده‌اند نه اینکه جامعه را به سمت توسعه ببرند. بنابراین تلاش دوم نظام سیاسی باید سر و سامان‌دادن به بوروکراسی باشد که البته این وظیفه دولت است.

حرف مردم شنیده شود
حسین ایمانی جاجرمی،جامعه‌شناس شهری

در دولت‌های مدرن توجه به رأی و نظر مردم اهمیت بسیاری پیدا کرده است؛ هم برای مشروعیت تصمیم‌ها و هم اجرای سیاست‌ها. به‌عبارتی این ضرورت تعریف شده، موفقیت سیاست‌ها را تضمین می‌کند؛ خواه سیاست‌های اقتصادی، بهداشتی یا فرهنگی. از همین‌رو می‌بینیم دستگاه‌های نظرسنجی مختلف مرتب و دائم در این کشورها کار می‌کنند چه در بخش‌ خصوصی و چه در سازمان‌های دولتی تا سیاست‌های بهتر، مقبول‌تر و جامع‌تری تنظیم و اجرا شود. بنابراین حکمرانی در قرن 21یک فرایند پیچیده علمی، تخصصی و کارشناسی در حوزه‌های مختلف است اما در کشورهای در حال توسعه همچنان نگاه سنتی حاکم است یعنی تصمیم‌گیری به‌صورت بالا به پایین است و شالوده فکری این است که هر چه نهادهای مسئول به صلاح جامعه دانستند، افکار عمومی هم باید اطاعت کنند. با توجه به شکل‌گیری طبقه متوسط شهری مدرن در شهرهای بزرگ کشور و به‌خصوص تهران، امروز با شهروندان تحصیل‌کرده و از نظر اقتصادی متوسطی روبه‌رو هستیم که از آن روش سنتی در حوزه سیاست دور می‌شوند و ممکن است واکنش‌های مختلفی نشان دهند که در مرحله اول بی‌اعتنایی به سیاست است و در انتها می‌تواند به ناامید یا حتی خشم منجر شود. برای مثال همین اعتراضات مردم خوزستان به مسئله کم‌آبی قابل پیش‌بینی بود. دغدغه‌های شهروندان تغییر کرده است یعنی امروز مسئله اقلیم برای مردم اهمیت دارد و به همین میزان پارادایم حکمرانی نیز باید خود را براساس این دغدغه بازتعریف کند. اما چون سیستم خود را به روز نکرده است، می‌بینیم پیامدهای یک طرح مثل سدسازی یا مسکن مهر اساسا از سوی برنامه‌ریزان دیده نمی‌شود؛ چون نظری از مردم خواسته نشده و طرز فکر حاکی از این بوده که مردم صلاح خود را نمی‌دانند. اگر پیشامدها ارزیابی شوند و اگر حرف مردم درست شنیده و شناخته شود، بسیاری از بحران‌ها قابل پیشگیری هستند و حتی اگر بحرانی هم رخ داد، مردم در حل آن مشارکت می‌کنند اما وقتی  مردم از شنیدن صدایشان ناامید شوند و تصمیمات نیز با منافع آنها در تضاد باشد عملا خود را از مشارکت‌های سیاسی و اجتماعی کنار می‌کشند و اینگونه جامعه مدنی به اغما می‌رود. برای مثال به‌گفته سخنگوی ستاد ملی مقابله با کرونا، کمتر از40درصد از مردم پروتکل‌های بهداشتی را رعایت می‌کنند اما کسی علت آن را جویا نمی‌شود. به‌نظر می‌رسد که شهروندان وقتی در جریان دقیق واکسیناسیون، مقابله با کرونا و دیگر مسائل مربوط به حوزه بهداشت قرار نمی‌گیرند یا می‌بینند که مطالبه آنها برای سرعت بخشیدن به واکسیناسیون به جایی نمی‌رسد از همکاری با نهادهای رسمی سر باز می‌زنند. این در حالی است که ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که همکاری مردم در حکمرانی جزو نیازهای ضروری است. با این حال اما مسئولین کشور ما هنوز در پارادایم اطاعت و دستور سیر می‌کنند درحالی‌که مشکلات جامعه مشکلات قدیم نیست که مردم خیلی ساده بیایند و اطاعت کنند.
باید مراقب باشیم شکاف بزرگ‌تر از اینکه هست نشود ما از بسیاری از ظرفیت‌ها و برنامه‌های توسعه عقب هستیم. نوع چالش‌های جامعه امروزی بسیار پیچیده است یعنی سویه‌های مختلف و ابعاد متنوعی دارد و نمی‌توان با ساده‌انگاری آنها را حل کرد. ما دچار این مغالطه هستیم که مسائل پیچیده اجتماعی را تبدیل به مسائل ساده اخلاقی می‌کنیم و بعد با ابزار فیزیکی به سراغ آنها می‌رویم.
به همین دلیل امروز یکی از نیازهای فوری و مهم در ایران شروع گفت‌وگوست. ایران کشوری متکثر است و گروه‌های مختلف در آن نقش‌های مهمی ایفا می‌کنند. نادیده‌ گرفتن این گروه‌ها به آتش ناامیدی و خشم دامن می‌زند. باید با گفت‌وگو، پیچیدگی مسائل اجتماعی فهم شود.

مطالبات مردم پیگیری شود
سیدحسین سراج‌زاده،رئیس انجمن جامعه‌شناسی ایران

برداشتی که در فضای عمومی جامعه از طرح موسوم به «صیانت از کاربران فضای مجازی» ایجاد شده، نشان‌دهنده وجود یک ارزیابی بسیارمنفی نسبت به آن است؛ به‌طوری‌که به‌صورت غالب، اکثر کارشناسان و همچنین مردم عادی احساس می‌کنند که این طرح با هدف اعمال کنترل قابل‌ملاحظه و همه‌جانبه در فضای مجازی دنبال می‌شود و پیامدهای اجتماعی، فرهنگی و حتی اقتصادی نامطلوبی خواهد داشت.
امروز دسترسی آزاد به اطلاعات به‌عنوان یک حق مهم تلقی می‌شود. بسیاری از مردم احساس می‌کنند این حق در رسانه‌های رسمی، اعم از رسانه‌های مکتوب و صوتی تصویری به‌خصوص صداوسیما، که با یک نوع سانسور و کنترل اطلاعات همراه هستند، از آنها سلب شده است. اما آنها فضای مجازی را به‌عنوان تنها امکانی می‌بینند که فرصتی برای دسترسی آزاد به اطلاعات را به‌وجود آورده است. به علاوه بسیاری از مردم نگران هستند که با اجرای این طرح مداخلات ناموجه حکومت در حریم خصوصی آنان به‌شدت افزایش یابد.
با طرح اخیر مجلس درباره فضای مجازی، بخش قابل‌توجهی از مردم که احساس می‌کنند فضای مجازی به‌عنوان تنها فرصت موجود برای حق دسترسی آزاد به اطلاعات نیز قرار است از آنها گرفته شود و یک نوع انسداد، کنترل و جهت‌دهی خاص رسانه‌ای و خبری در این زمینه ایجاد شود، نسبت به آن حساس شده‌اند و واکنش آنها می‌تواند در قالب نارضایتی‌های شدید همراه با خشم بروز پیدا کند و در برخی موارد هم به ایجاد سرخوردگی‌های گسترده ای منجر شود که رابطه آنها با کشور خود را مخدوش می‌کند و به سمت جلای وطن می‌کشاند. به‌خصوص وقتی شکل بررسی این طرح به‌صورت غیرمتعارفی دنبال می‌شود و قرار است بدون بررسی جدی و کارشناسانه در صحن مجلس و صرفا با تصویب جمعی خاص به‌صورت مستقیم به شورای نگهبان ارجاع شود، دامنه این نارضایتی و خشم و ناراحتی بیشتر هم شده است. بازتاب این نارضایتی و خشم را می‌توان در گفت‌وگوهای روزمره مردم عادی و همچنین در نظرات کارشناسان و فعالان سیاسی اجتماعی مشاهده کرد.
در چنین شرایطی به‌نظر می‌رسد اگر رابطه با مردم برای یک نظام حکمرانی و یک نظام سیاسی و اجتماعی اهمیت داشته باشد و اندکی به این فکر کند که لازمه حکمرانی و اعمال قانون مؤثر، میزانی از مقبولیت و مشروعیت مردمی هم هست، حتما در تصویب قوانین به این موضوع که آن قوانین چقدر زمینه پذیرش اجتماعی دارند توجه می‌کند. تردیدی نیست که هر قانونی که تضمین‌کننده منافع اکثریت مردم نباشد و همراهی‌شان را نداشته باشد، حتی اگر بتوان آن را تا حدی با ضرب و زور هم اجرا کرد اما بالاخره در اجرا با مشکلات جدی روبه‌رو می‌شود و باعث می‌شود شکاف بسیار عمیقی که هم‌اکنون بین مردم و بخشی از حاکمیت به خاطر این نوع تصمیم‌ها وجود دارد، به‌شدت عمیق شود. در چنین شرایطی یک نوع احساس تحقیرشدگی به مردم دست می‌دهد و رفتار آدم‌های تحقیرشده گاهی قابل‌پیش‌بینی هم نیست . در شرایطی که مردم امکان و توانایی مقابله مستقیم هم نداشته باشند، به‌صورت‌های غیرمستقیم وارد یک نوع مبارزه منفی می‌شوند و مقاومت فرساینده‌ای در پیش می‌گیرند.
شواهد حاکی از آن است که با روندی که در جریان انتخابات مجلس و ریاست‌جمهوری اخیر شاهد بودیم، رابطه مسئولان با بخشی از مردم به یک نقطه نامطلوب رسیده و دور از ذهن نیست که با طرح‌هایی نظیر طرح اخیر مجلس برای فضای مجازی، آن رابطه مخدوش و متزلزل‌شده به مرزهای بحرانی‌تر هم برسد و پیامدهای غیرقابل‌پیش‌بینی و خطرناک داشته باشد. بنابراین برای یک حکمرانی کارآمد و مقبول ضروری است نظام حکمرانی در رابطه خود با مردم و مطالبات آنان، نه‌تنها در موضوع طرح موسوم به صیانت از کاربران فضای مجازی بلکه در همه زمینه‌ها، تجدیدنظر و بازبینی اساسی کند و توجه به مطالبات و حقوق مردم در اولویت قرار گیرد.

انسداد اینترنت و از  دست دادن رابطه مثبت با جامعه
پرویز اجلالی، جامعه‌شناس

کسانی که فکر می‌کنند با تحدید اینترنت می‌توانند بر بینش و روش انسان‌ها تأثیر بگذارند، دچار خطای تکنولوژیک هستند؛ بدین معنا که تصور می‌کنند این اینترنت است که مردم را چنان دگرگون کرده که مرتب سؤال می‌کنند و هر حرف و دستوری را نمی‌پذیرند و توجیه و دلیل می‌خواهند و به‌حق یا ناحق همیشه درحال جوش‌وخروش و اعتراض‌اند. واقعیت این است که اینترنت ابزاری بیش نیست. این مردم هستند که دگرگون شده‌اند. 80سال پیش کارل مانهایم، جامعه‌شناس اتریشی سخن از دمکراتیک شدن فرهنگ به میان آورد و چنین گفت که در اثر تحولات اقتصادی و اجتماعی مثل شهرنشینی، سواد، آشنایی با تکنولوژی و رفاه اتفاقی کلان در فرهنگ افتاده و آن دمکراتیک شدن فرهنگ به‌طور کلی است؛ بدین معنا که امروزه دیگر مثل جامعه سنتی، افراد خود را بخشی تفکیک‌ناپذیر از یک جمع سنتی مثلا طایفه، محله، ایل و فرقه نمی‌دانند و از بزرگان این جمع‌ها به‌طور خودبه‌خودی و بی‌گفت‌وگو اطاعت نمی‌کنند. دیگر فرد فاقد نظر شخصی نیست و رأی او الزاما با رأی پدر یا بزرگ طایفه یا خان، کدخدا یا روحانی محله یکی نیست. هر فرد خود را موجود مستقلی می‌داند و در مورد هر مسئله‌ای می‌کوشد نظر شخصی داشته باشد و برای همین کنجکاو است و علاقه‌مند به ارتباط با دیگران و کشف و شهود از وضع دنیا. این تحلیل را مانهایم 80سال پیش ارائه کرد. امروزه با پیدا شدن اینترنت و شتاب گرفتن فرایند کسب اطلاعات و ارتباط‌سازی با دیگران در همه جای دنیا این فرایند شتاب و ژرفای بسیار بیشتری گرفته است. به‌طوری که می‌توان سخن از باز‌دمکراتیک شدن فرهنگ گفت.
فرایند ظهور فرد مستقل و دمکراتیک شدن فرهنگ همیشه هم نتایج مثبت ندارد، به‌ویژه وقتی این فرایند همه اقشار جامعه را دربرمی‌گیرد ممکن است به تشتت آراء بینجامد؛ یعنی هر کس نظری داشته باشد و حاضر نباشد از نظر خود برگردد و با دیگران دربیفتد. برای اینکه استقلال فردی ناشی از دمکراتیک شدن فرهنگ به چنین وضعی نینجامد نیازمند این هستیم که جمع‌های جدیدی از انسان‌ها بر اساس برابری شهروندی شکل بگیرد و این جمع‌ها یکدیگر را تحمل و با هم گفت‌وگو کنند و آن تفرق ناشی از رشد فردیت در جامعه را به نوعی وحدت در عین کثرت تبدیل کنند که ویژگی جامعه بالغ مدرن است. جامعه مدنی یعنی همین؛ یعنی مردمی که در گروه‌های مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، آموزشی، علمی، هنری و... عضویت دارند؛ گروه‌هایی که در عین تفاوت یکدیگر را تحمل می‌کنند و با هم در گفت‌وگوی مسالمت‌آمیزند. تحقق چنین جامعه‌ای به‌معنای وجود جامعه مدنی قوی مستقل و در عین حال در وحدت استراتژیک با حکومت است و این حاصل نمی‌شود جز با ارتباط و تعامل آزاد میان مردمان به‌ویژه نخبگان مستقل و آزادی که بتوانند این جامعه مدنی را هدایت کنند. اینترنت می‌تواند ابزار این تعامل‌ها و ارتباط‌ها و آموزش‌ها باشد. انسان امروزی می‌خواهد از همه‌‌چیز خبر داشته باشد و درباره همه‌‌چیز بیندیشد و نظر بدهد و در این رابطه مرز نمی‌شناسد. اینترنت برای این منظور به او کمک می‌کند اما این انسان است که دگرگون شده نه اینترنت. اگر این ابزار محدود شود، به‌ویژه حالا که انسان امروزی به او عادت کرده و عنصر مهمی از زندگی روزمره‌اش شده است، جز اینکه بر تعداد افراد خشمگین و سرخورده بیفزاییم فایده‌ای نخواهد داشت. در نهایت انسانی که خواهان تحقق فردیتش در همه عرصه‌هاست راه خود را خواهد یافت اما صاحبان قدرت حکومتی فرصت قرار گرفتن در یک رابطه مثبت و مسالمت‌آمیز با جامعه مدنی که در حال شکفتن است و خواه‌ناخواه تقویت خواهد شد را از دست خواهند داد.








 

این خبر را به اشتراک بگذارید