• پنج شنبه 18 بهمن 1403
  • الْخَمِيس 7 شعبان 1446
  • 2025 Feb 06
یکشنبه 10 مرداد 1400
کد مطلب : 136961
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/DkOg5
+
-

دیدار با پرویز شهدی به بهانه گذر از صدمین ترجمه

بدون خواندن در حد حرف باقی می­‌مانیم

گفت وگو
بدون خواندن در حد حرف باقی می­‌مانیم


فرشاد شیرزادی ـ روزنامه­‌نگار

پرویز شهدی چندی پیش صدمین ترجمه خود را راهی بازار کتاب کرد و با این حساب، شمار کتاب‌هایی که از این مترجم 85ساله دوست‌داشتنی و خوش‌فکر منتشر شده، از100هم فراتر رفت. در کارنامه کاری او ترجمه آثاری از فئودور داستایفسکی، آلن روب گری‌یه، ایتالو کالوینو، آلبر کامو و کریستین بوبن به چشم می‌خورد. شهدی علاوه بر تسلط به زبان فرانسه، فارسی پاکیزه و سلیسی دارد و مخاطب از خواندن ترجمه او لذت می‌برد. گفت‌وگوی ما با این مترجم پیشکسوت درباره مطالعه، کتاب و کتابخوانی است و اینکه فضای مجازی و بازی‌های رایانه‌ای، طی سال‌های اخیر جایگزین کتاب و مطالعه شده که به قول شهدی اگر تبدیل به ساختار شود، به‌سختی می‌توان آن را تغییر داد.

پیش‌ترها در جایی عنوان کردید که بازی با گوشی‌های همراه و تبلت در اتوبوس و مترو، اگر به جای عادت به مطالعه جابیفتد، سخت می‌توان آن را تغییر داد. به‌نظر شما در جامعه ما که آمار مطالعه کتاب پایین است، این عادت اشتباه روزبه‌روز در حال گسترش نیست؟
متأسفانه چرا. با توجه به اینکه کتابخوانی در کشور ما و میان جوانان سابقه طولانی ندارد و روزبه‌روز کمتر شده، این خطر جدی است. آماری دارم از سال‌های 1357تا 1368که کتاب‌ها در آن زمان در شمارگان 10یا 15هزار نسخه به چاپ می‌رسید. هم‌اکنون این شمارگان به 500 و گاهی هم به 200نسخه تقلیل یافته است. این نشانه آن است که نه‌تنها در جامعه ما به شمار کتابخوان‌ها اضافه نشده، بلکه روزبه‌روز از شمارشان کمتر هم شده است. اما درباره تبلت و گوشی‌های لمسی باید بگویم که موضوعی جهانگیر است و همه دنیا با این موضوع درگیرند، اما نه به‌شدت کشور ما. از نظر کاربری فضای مجازی، این آمار در کشورهای توسعه‌یافته دنیا هم بالاست. در جایی خواندم که در کل جهان چند صد میلیون نفر گوشی همراه دارند و از این گوشی‌ها هم صرفاً برای گفت‌وگو و رساندن پیام استفاده نمی‌شود. اما آنها به‌دلیل اینکه سابقه کتابخوانی چشمگیری داشته‌اند، مانند کشور ما وضع کتاب و کتابخوانی‌شان تخریب نشده و آسیب ندیده‌اند. موضوع دیگر در کشور ما گرانی و حضور ناشرانی است که کتاب‌های بی‌کیفیت چاپ می‌کنند و در این بین پول هنگفت به جیب می‌زنند یا ترجمه‌هایی را راهی بازار می‌کنند که از روی دست دیگر مترجمان رونویسی شده است. خلاصه اینکه مشکلات کتاب و کتابخوانی در جامعه ما یکی، دو مورد نیست.
در گفت‌وگویی اشاره کردید که رسانه‌های فرانسه به‌خودی خود دانشگاهی برای مردم تلقی می‌شوند و به آگاهی‌بخشی و کم‌اشتباه بودن و فرهنگسازی آنها اشاره داشتید. با توجه به اینکه فضای مجازی ما آشفته است و تسلسل ندارد، چرا در این آشفته‌بازار مردم بیشتر با گوشی‌های لمسی‌شان مشغولند و میل و رغبت به مطالعه در آنها کمرنگ‌تر شده است؟
پیش از اینکه گوشی‌های لمسی هم وارد ایران شود، چنانچه باید و شاید کتابخوان نداشتیم. کتاب‌ها چه قبل و چه پس از انقلاب ممیزی می‌شود و این موضوع قدری بی‌اعتمادی میان مردم ایجاد کرده است. گرانی کتاب موضوع دیگری است. کتاب 4جلدی من که چند سال پیش با قیمت 20هزار تومان به فروش می‌رسید، قیمتش امروز از 200هزار تومان هم فراتر رفته. در فرانسه علاوه بر اینکه مجله‌ها و روزنامه‌هایی وجود دارند که به شکل مجزا به ادبیات و کتاب‌ها و جوایز ادبی می‌پردازند، روزنامه‌های عمومی هم صفحاتی درباره ادبیات و کتاب دارند. در ایران هم قبلاً چنین بود، اما متأسفانه هم‌اکنون، هم تعداد روزنامه‌ها کم شده و هم کمتر به ادبیات و کتاب بها می‌دهند. مجله‌ها هم که به زحمت در این شرایط منتشر می‌شوند. رسانه مسئولیت خطیری در شناساندن کتاب به مخاطب دارد. وقتی مخاطب کتاب حرفه‌ای نیست، ممکن است نویسنده و مترجم زبده را نشناسد و نداند که کتاب درباره چه موضوعی است. درواقع این وظیفه روزنامه‌ها و مجله‌هاست که نویسنده و کتاب ارزشمند و درخشان را بشناسانند.
به این موضوع اشاره کردید که چند صد میلیون نفر گوشی همراه لمسی دارند. آیا نمی‌توان گفت که شهروندان این روزهای جهان به کلیدواژه دلخوش‌ هستند و اغلب‌شان مانند ما ایرانی‌ها دنبال تفریح و سرگرمی‌اند؟
البته در فضای مجازی در کنار اطلاعاتی که می‌تواند مفید واقع شود، اطلاعاتی با حجم بالا وجود دارد که یا جنبه تبلیغاتی دارد یا جنبه تفنن، و ارزشی برای تلف کردن وقت ندارد. در کشورهای دیگر چون دسترسی به همه‌‌چیز دارند و آزادی بیان و قلم هم حد و مرزی ندارد، روزنامه‌ها و مجله‌ها در کنار کتاب، همچنان نقش مهمی را ایفا می‌کنند. بسیاری از شهروندان شهرهای توسعه‌یافته جهان خودشان را محتاج این نمی‌دانند که حتما و بی‌برو و برگرد در فضای مجازی حضور داشته باشند؛ مگر اینکه موضوعی موردعلاقه‌شان باشد یا مکمل کارشان و اطلاعات شخصی‌شان به‌نظر برسد. استفاده از فضای مجازی به اندازه اینجا نیست که تا این اندازه وقت تلف شده و مسائل بی‌ارزش مطرح می‌شود. آنها فرصتش را ندارند که به این موضوع‌ها بپردازند و اینترنت و فضای مجازی برای کار و تلاش و درس به‌کار گرفته می‌شود. اما در ایران، استفاده از فضای مجازی مانند همه کارهای دیگرمان بی‌پایه و اساس است. خوی کتاب خواندن و رو به ادبیات و فلسفه آوردن، توسط چه‌کسی و کجا باید در انسان‌ها نهادینه شود؟ اول خانواده اهمیت دارد که اگر اهل کتاب و مطالعه نباشند، بچه هم به‌ندرت جذب کتاب می‌شود. دوم در محیط دبستان و آموزشی است که آنجا هم خبری از تبلیغ برای کتابخوانی به چشم نمی‌خورد. در دوران تحصیل من، هم در دبستان و هم در دبیرستان، لابه‌لای درس‌های فارسی، به‌تدریج که به کلاس‌های بالاتر می‌رفتیم، از شعرای بزرگ و کلاسیک، نمونه‌هایی می‌آوردند که ما برای امتحان موظف بودیم یکی، دو قطعه از شعرهایشان را حفظ کنیم، اما امروز صحبتی از کتاب غیردرسی نیست و بچه‌ها بدون اطلاع وارد حوزه آموزشی می‌شوند. ادبیات جهان به کنار، ادبیات خودمان هم که اقیانوس بیکرانی است، از آن هم اطلاعی ندارند. درواقع ادبیات ما نشانه اصالت، ماهیت و هویت ماست؛ درست مانند زبانمان. بی‌توجهی به موضوع کتاب، ما را در سطح خواندن، نوشتن و بیشتر حرف زدن باقی می‌گذارد. در دانشگاه که در رشته فرانسه، زبان فارسی داشتیم، از گلستان و قصاید ناصرخسرو مطلب می‌خواندیم. حتی خوب در خاطر دارم که یک‌بار استادی ما را موظف کرد تا گلستان را به فرانسه ترجمه کنیم. همین‌ها باعث شد که اگر کسی تا آن زمان با گلستان آشنا نبود، آن کتاب را بخواند و بشناسد.
به اینترنت اشاره کردید که در کشورهای توسعه‌یافته کاربردی است و جنبه تفنن و وقت تلف کردن ندارد. چرا برخی از اقشار مردم به جای اندیشیدن سعی دارند وقتشان را تلف کنند و به قول شما به جای اندیشیدن به تفنن روی آوردند و در بهترین حالت به‌دنبال سرگرمی‌اند؟
در کتابی با عنوان «اقیانوسی به عمق یک وجب» که به‌تازگی آن را خوانده‌ام، نوشته شده که علوم را به ما یاد می‌دهند، اما فکر کردن را به ما نمی‌آموزند! اگر کسی فکر نکند و اهل اندیشه نباشد می‌شود چهارپایی که بر او کتابی چند بسته‌اند. موضوع اصلی و عمده، فکر کردن است. دکارت می‌گوید: «من فکر می‌کنم، پس هستم»؛ یعنی اگر فکر کردن نباشد، طوطی‌وار نکته‌ها و موضوعاتی را یاد می‌گیریم و سپس خیلی زود فراموش می‌کنیم. اما کسی که دنبال چرایی است، دربست و کورکورانه موضوعات را قبول نمی‌کند. وقتی فکر کردن در میان نباشد، هر کس هر چه بگوید، یا قبول می‌کنیم یا نمی‌کنیم و دیگر پی موضوع، جست‌وجویی انجام نمی‌شود. پس به این موضوع فکر نمی‌کنند که گفته‌ای که مطرح شده ارزش داشته یا خیر. اینها همه دست به‌دست هم می‌دهد تا مردم به‌دنبال تفنن باشند.
آفت این رویه در آینده دور و نزدیک چیست؟
یک بچه وقتی به دنیا می‌آید، خواصی ذاتی دارد و بقیه اکتسابی است. این اکتساب را نخست، محیط خانواده به بچه می‌آموزد. سپس دبستان و دبیرستان و بعدها دانشگاه. در کنار اینها کتاب‌ها و روزنامه‌ها و مجله‌ها هم نقش دارند که باعث تکمیل شخصیت فرد می‌شوند. بستگی به این موضوع دارد که در چه زمینه‌ای و به چه شکل بچه بزرگ شود. زمانی که فرانسه بودم، دخترم کلاس سوم دبیرستان بود. یکی از درس‌های بچه من داستانی از ادگار آلن‌پو بود که بودلر آن را ترجمه کرده بود. تعجب کردم که در کنار شعرا و فلاسفه فرانسوی، نویسنده‌ای آمریکایی هم معرفی می‌شود و بچه‌ها باید آن را تجریه و تحلیل می‌کردند تا بدانند که افکار او در نیمه نخست قرن نوزدهم، چقدر برای نویسندگان بعدی راهگشا بوده و بسیاری از نویسندگان عهد ما و قرن بیستم، دنباله‌روی آنچه شدند که ادگار آلن‌پو مطرح کرد. درست مانند این می‌ماند که بچه‌ای را به مدرسه نفرستید. طبیعتاً وقتی که به مدرسه نرود، خواندن و نوشتن هم فرانخواهد گرفت. فقط حرف زدن یاد می‌گیرد و آن هم آنچه پدر و مادر و مردم در کوچه و بازار می‌گویند. اطلاع او از جهان بیرون به آنچه محدود است که می‌شنود. اگر مسائل علمی را هم بخواهید برای او بشکافید، برایش مطلقاً مفهوم نیست و نمی‌داند که دیگران درباره چه چیزی حرف می‌زنند. این شبیه به وضعی است که ما داریم. درس خواندن و مدرک گرفتن هنگامی که نتیجه عملی نداشته باشد، دردی را دوا نمی‌کند.

این خبر را به اشتراک بگذارید