در جستوجوی عدالت!
رضا حسینی|بیشتر تماشاگران ایرانی تا امروز دستکم یک بار فیلم پلیسی جنایی «سرپیکو» (۱۹۷۳) به کارگردانی سیدنی لومت را از شبکههای صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران تماشا کردهاند؛ فیلمی که در آن آلپاچینو در نقش یک پلیس نیویورکی حقیقتجو به نام فرانک سرپیکو، دست به افشای فساد همهگیر در میان نیروهای پلیس نیویورک میزند و باعث میشود رفقا و همکارانش برای برملانشدن رازشان، قصد جان او را بکنند. اما موضوع جالب اینجاست که پس از گذشت ۴۴سال، یک بار دیگر زندگی این پلیس، سوژه یک اثر سینمایی قرار گرفته و این بار در قالب مستندی تحسینشده که واقعیت را بیواسطه از زبان خود فرانک سرپیکو ضبط کرده، در اختیار تماشاگران علاقهمند قرار داده است.
«سرپیکو» ی اول؛ استادی سیدنی لومت و هنرنمایی آلپاچینو
درام جنایی سیدنی لومت که برخی آن را یک نئونوآر هم قلمداد کردهاند، بر اساس فیلمنامه نامزد اسکار، والدو سالت و نورمن وکسلر شکل گرفت که آن را از کتاب زندگینامهای پیتر ماس درباره فرانک سرپیکو اقتباس کردند. سرپیکو که داستانش درست مثل کتاب منبع اقتباس، ۱۲سال (از ۱۹۶۰تا ۱۹۷۲) را پوشش میدهد، با بودجهای ۵/۲ تا ۳میلیون دلاری تولید شد اما در گیشه آمریکایشمالی نزدیک به ۳۰میلیون دلار فروخت تا برای سازندگانش نزدیک به ۱۰برابر سوددهی داشته باشد. اما جز این، فیلم نظر منتقدان را هم جلب کرد و در فصل جوایز نیز خودی نشان داد. هماکنون امتیاز کاربران سایت آیامدیبی به این فیلم ۸/۷ از ۱۰ (بر اساس نظر ۸۸هزار و ۲۹۷نفر) و امتیاز میانگین منتقدانی که نظرشان در سایتهای متاکریتیک و راتن تومیتوز جمعآوری شده، بهترتیب ۸۷ از ۱۰۰ (بر اساس ۷نقد) و ۸۰ از ۱۰۰ (بر اساس ۳۹نقد) است.
«سرپیکو» ی لومت، بهخصوص برای کارگردانی، فیلمنامه، موسیقی متن و بازی آلپاچینو تحسین شد و جوایزی را کسب کرد. پاچینو که سال قبل از آن به خاطر «پدرخوانده» (۱۹۷۲) نخستین نامزدی اسکار بازیگریاش را در نقش مکمل تجربه کرده بود، برای دومین سال متوالی نامزد اسکار بازیگری شد (رسمی که تا ۲سال بعد از آن هم برای فیلمهای «پدرخوانده۲» و «بعدازظهر سگی» ادامه یافت) اما مهمترین دستاورد پاچینو جز نامزدیهای مختلف و تندیس گلدنگلوب بهترین بازیگر، زمانی رقم خورد که انستیتو فیلم آمریکا نقشاش در این فیلم را در جایگاه چهلم از فهرست «صد سال، صد قهرمان و آدم بد» برگزید. خود فیلم سرپیکو هم در رتبه۸۴ از فهرست «صد سال، صد روحیه» جای گرفت تا یکی از الهامبخشترین فیلمهای آمریکایی ارزیابی شود.
درباره کارگردان؛ نویسنده، فیلمساز و هنرمند بصری
آنتونینو پاسکال دامبروسیو (متولد ۲۳ژوئن ۱۹۷۱) نویسنده، فیلمساز، تهیهکننده و هنرمند عرصه هنرهای بصری است. او که ایتالیاییالاصل است و در ایالات متحده زندگی میکند، در مقام نویسنده ۶کتاب دارد که اغلب با رویکرد تحلیل هنرمندان در بسترهای اجتماعی و سیاسی شکل گرفتهاند. بهعلاوه، او در این خصوص مقالههایی برای نشریههای معتبری مانند نیویورکتایمز، هافینگتنپست و بیشتر، پروگرسیو نوشته است. او در زمینه هنرهای بصری تا امروز بیش از ۱۵مستند، فیلم، ویدئو و... تهیه کرده است. دامبروسیو پس از اینکه در سال۲۰۰۸ با فیلم کوتاه «بدون ناهار رایگان» وارد عرصه فیلمسازی شد، در سال۲۰۱۲ «بگذار خشم چیره شود» (Let Fury Have the Hour) را بهعنوان نخستین فیلم بلندش ساخت؛ مستندی که بر اساس کتابی به همین نام از خودش و با حمایت بنیاد مککی و مؤسسه «پیمان دمکراسی» خلق شد. این فیلم همان سال به بخش رقابتی جشنواره تریبکا راه یافت و در نشریههای معتبری نظیر نیویورکتایمز، تایمآوتنیویورک و ایندیوایر تحسین شد.
واکنشها: بدون گیشه اما تحسینشده!
این مستند برخلاف فیلم پلیسیای که آلپاچینو بازی کرد، در گیشه تقریبا هیچ توجهی را به خود جلب نکرد؛ در حالی که معدود منتقدانی که به تماشای فیلم نشستهاند، رویهمرفته آن را تحسین کردهاند! امتیاز میانگین «فرانک سرپیکو» در سایتهای متاکریتیک و راتنتومیتوز، بهترتیب ۶۸ از ۱۰۰ (بر اساس ۶نقد) و ۶۵ از ۱۰۰ (بر اساس ۸نقد) است. در این میان، منتقد قدیمی اوئن گلیبرمن در ورایتی اینطور فیلم را ستوده است: «فرانک سرپیکو یک مستند جذاب است که با دقت و ظرافتی درخور توجه خلق شده است». سم وایسبرگ ـ منتقد ویلیجویس ـ هم که مثل گلیبرمن یکی از مثبتترین نقدها را بر فیلم نوشته است به این نکته جالب اشاره دارد که «فیلم سیدنی لومت را ابتدا قرار بود جانجی. اویلدسن (خالق نخستین فیلم از مجموعه «راکی») کارگردانی کند؛ کسی که میخواست فرانک سرپیکو نقش خودش را در فیلم سینمایی بازی کند» و اینطور نتیجه گرفته است که بر اساس تصویر استثناییای که در این مستند خلق شده، خود سرپیکو۴۴سال پیش بهخوبی میتوانست به جای آلپاچینو نقش خودش را بازی کند!
پلیسِ تارک دنیا و «یک مرد جدی»!
موضوعی که فرانک سرپیکو را به یک مستند فوقالعاده و استثنایی بدل میکند این واقعیت است که پس از سالها تلاش، بالاخره ساخته شد. خیلیها به سراغ سرپیکو میرفتند تا او در فیلمهایشان ظاهر شود و در نهایت مستندی برای خودش داشته باشد اما او بارها و بارها پیشنهادها را رد میکرد. پس چطور آنتونینو دامبروسیو دستش به سرپیکو رسید؟ همهچیز از آنجا آغاز شد که این نویسنده و کارگردان، کتابش با عنوان «یک تپش قلب و یک گیتار» را برای سرپیکو فرستاد؛ کتابی درباره زندگی جانیکش. سرپیکو که با رویکرد حقیقتیاب و عدالتمحور دامبروسیو مواجه شده بود، با او تماس گرفت و در نهایت این کارگردان توانست اعتماد و رضایت سرپیکو برای ساختن این مستند را جلب کند.