• شنبه 1 اردیبهشت 1403
  • السَّبْت 11 شوال 1445
  • 2024 Apr 20
سه شنبه 29 تیر 1400
کد مطلب : 136325
+
-

تا واکسن نخرید بلا جولان می‌دهد

گفت‌وگو با دکتر مسعود یونسیان، اپیدمیولوژیست درباره دلایل بروز امواج مختلف کرونا در ایران

تا واکسن نخرید بلا جولان می‌دهد


مرضیه ثمره‌حسینی ـ روزنامه‌نگار

ماه تیر بسیار تلخ گذشت. با بروز موج پنجم کرونا وضعیت فوق بحرانی در شهرهای جنوبی کشور اعلام و به‌سرعت رنگ‌ بیشتر شهرها قرمز شد. ا‌ز آن ‌طرف موج نارضایتی از کمبود و بی‌نظمی در توزیع و تزریق واکسن روزهای پراسترسی برای مردم رقم زد. در ماهی که گذشت روند افزایشی ابتلا به کرونا رکوردهای تازه‌ای ثبت کرد و تنها در پایتخت در یک شبانه‌روز بیش از هزار و 300بیمار بستری شدند. این بلا تا کجا قرار است پیش برود و درحالی‌که کشورهای دیگر ازجمله همسایگان‌مان در تدارک بازگشت به زندگی عادی هستند ما تا کی باید دل‌نگران شاهد مرگ آدم‌ها باشیم؟ با دکتر مسعود یونسیان، استاد اپیدمیولوژی دانشگاه علوم پزشکی تهران، درباره اینکه چرا کرونا به دوران اوج بازگشت و شاهد موج‌های مختلف در ایران هستیم، گفت‌وگو کردیم.



چرا شاهد بازگشت کرونا به دوران اوج و بروز موج پشت موج هستیم؟ 
علل ایجاد امواج کرونا به چند دسته قابل تقسیم است: عللی که در همه جای دنیا رخ می‌دهد و ما هم از آن مستثنا نیستیم و عللی که حداقل در ایران پررنگ‌تر از بقیه نقاط دنیاست. نخستین علت ایجاد امواج اپیدمی، به ماهیت ویروس کرونا و جهش‌های جدید آن مربوط می‌شود که برخی معادلات را برهم‌ می‌زند. مثلاً با پیدایش سویه‌های جدید، احتمال ابتلای مجدد افراد ممکن است افزایش یابد. همچنین جهش‌های جدید، سرعت سرایت‌پذیری ویروس را افزایش می‌دهد. در ویروس چینی یا همان ویروس اولیه، هر فرد مبتلا به‌طور متوسط حدود 3نفر را مبتلا می‌کرد. در جهش منجر به پیدایش ویروس آلفا یا گونه انگلیسی، این نسبت به 4 تا 5نفر رسید. در سویه دلتا یا هندی که به‌نظرمی‌رسد بخش قابل‌توجهی از ویروس در حال‌گردش در کشور ماست، میزان سرایت‌پذیری نسبت به ویروس انگلیسی 1.5برابر بیشتر است و به‌طور متوسط هر بیمار 6 تا 8نفر را مبتلا می‌کند. با وجود این جهش‌ها، اقدامات کنترلی باید متناسب با این تغییرات تشدید شوند، وگرنه به شکست منجر می‌شوند و باید بپذیریم که با موج جدید مواجه خواهیم شد. این عامل در سراسر دنیا در ایجاد امواج نقش داشته و حتی کشورهایی که کنترل بسیار خوبی هم داشته‌اند از آن مصون نبوده‌اند. البته شدت و طول مدت امواج و میزان مرگ‌ومیر در نقاط مختلف دنیا متفاوت است و به اقدامات کنترلی و مقابله‌ای نیز برمی‌گردد. عامل دوم که باز تقریباً در همه کشورها مشترک است، خستگی مردم و مسئولین از دوران کروناست. ما می‌توانیم یک هفته، یک ماه، یا نهایتاً یک سال به افراد بگوییم چه کارهایی بکنند، چه کارهایی نکنند و کجاها نروند، اما مادام‌العمر نمی‌توانیم. این خستگی، هم شامل مردم (برای رعایت اصول بهداشتی) می‌شود و هم شامل مشاغل و هم نهادهای نظارتی. عامل مشترک سوم، عادی‌انگاری شرایط است. حتی برای وقتی که فردی در سوگ عزیزی نشسته، شرایط بعد از چند روز یا چند هفته عادی می‌شود و قرار نیست تا ابد ناراحت بماند، وگرنه قادر نخواهد بود زندگی کند. در روزهای نخست، وقتی اعلام شد که در یک روز بیش از 100نفر بر اثر بیماری کرونا جانشان را ازدست‌می‌دهند، همه جامعه در شوک فرو رفت و برایمان خیلی سخت بود. اما به‌تدریج عادی‌انگاری رخ داد و ما می‌بینیم که هر روز صدها نفر بر اثر این بیماری فوت می‌شوند اما دردمان نمی‌گیرد. این عامل هم در همه جای دنیا مشترک است و البته عوامل دیگری نیز وجود دارند که ممکن است در درجات بعدی اهمیت قرار داشته باشند.
درباره وضعیت داخل ایران چطور؟
از عللی که در شیوع گسترده کرونا در ایران، پررنگ‌تر از بقیه دنیا نقش داشته، این است که ما مقررات زیاد وضع می‌کنیم اما سازوکار مناسبی برای آنکه آنها را پایش کرده و مؤثر برخورد کنیم، نداریم. مثلاً می‌گوییم که مشاغل تعطیل شوند اما سازوکار نظارتی نداریم! نکته مهم‌تر و مقدم بر این موضوع، حمایت است. قبل از اینکه شغلی را محدود کنیم، باید جامعه از صاحبان آن شغل حمایت کند. کلمه جامعه در اینجا فراتر از دولت است. باید کل جامعه بپذیرد اگر قرار است برای کنترل اپیدمی، عضوی از آحادش به‌طور موقت محدود و بیکار شود، باید از او حمایت کند؛ اتفاقی که در کشورهای دیگر افتاد و اگر حتی حقوق کامل را به صاحبان مشاغل محدودشده پرداخت نکردند حداقل به‌گونه‌ای از آنها حمایت کردند که دچار هزینه‌های کمرشکن نشوند. اما در ایران این کار انجام نشد. عامل دیگر، مداخلات غیرمؤثر و بدتر از آن مداخلاتی است که اثر معکوس دارند. مثلاً پارک‌ها و فضاهای باز را می‌بندند بدون اینکه بررسی شده باشد که آیا این فضاها علت عمده‌ای برای انتقال ویروس هستند که لازم باشد بسته شوند؟ این در حالی است که اگر آدم‌ها پارک نروند معنی‌اش این نیست که از خانه خارج نمی‌شوند. وقتی پارک‌ها که مشخصاً مکان کم‌خطرتری برای انتقال بیماری هستند را ببندیم اما بر تجمع افراد در فضاهای بسته مثل فست‌فودها و فودکورت‌ها، کافی‌شاپ‌ها، رستوران‌ها، منازل و محافل نظارتی نباشد نمی‌شود گردش ویروس را کنترل کرد. از دیگر اقدامات عجیب آن است که مثلاً در موج چهارم اعلام شد افرادی که قصد دارند وارد شهرهای آلوده ‌شوند باید تست بدهند و اگر تست آنها مثبت باشد حق ورود ندارند. سؤال این است کسی که تستش مثبت است اگر وارد منطقه آلوده شود خطرناک‌تر است یا کسی که سالم است و تستش منفی شده؟ یا زمانی‌که پیک بیماری افزایش می‌یابد منع ورود و خروج خودروهای شخصی وضع می‌شود درحالی‌که معمولاً افراد خانواده از طریق آن جابه‌جا می‌شوند. افرادی که قبلاً و زیر یک سقف، بارها با هم تماس داشته و احتمال انتقال ویروس بین آنها وجود ندارد. بعد مردم را به سمت خودروهای عمومی بدون تهویه سوق می‌دهیم که چندان هم بر آنها نظارت نمی‌شود که چند مسافر را با لحاظ چه پروتکل‌هایی سوار می‌کنند. از دیگر تصمیمات کم‌اثر و غیرمؤثر، منع تردد بعد از ساعت 10شب است. گمان می‌شود که این تصمیم مانع دورهمی مردم می‌شود، حال آنکه اگر با تعامل مناسب اهمیت دوری از تجمع به مردم گوشزد نشود، ممکن است مردم به جای شب‌نشینی، غروب‌‌ها دور هم جمع ‌شوند. اخذ چنین تصمیماتی که ثابت نشده است تأثیر چندانی در کنترل ویروس داشته باشند و هیچ شواهد علمی متقنی برای آن در دسترس نیست ما را از اقدامات جدی‌تر و مؤثرتر و اصلی بازمی‌دارد و ممکن است فقط به اذیت‌کردن و خسته‌کردن مردم منجر شود. عامل بسیار مهم دیگر آن است که ما متأسفانه از بسیاری از کشورهای پیشرفته و حتی برخی کشورهای همسایه ازجمله امارات، ترکیه و عربستان به‌شدت در واکسیناسیون عقب‌تر هستیم.
با وجود روند کُند واکسیناسیون ماه‌ها طول خواهید کشید که جمعیت هدف واکسینه شوند. در این وضعیت چه باید کرد؟
بنا به دلایلی که گفتم، رعایت پروتکل‌های بهداشتی، بیش از آنچه تاکنون اتفاق افتاده، کار خیلی سختی است. بنابراین مؤثرترین مداخله در شرایط فعلی، تهیه واکسن مناسب و به تعداد کافی و واکسیناسیون جمعیت بالغ با این واکسن‌هاست. هدف اول از واکسیناسیون، کاهش مرگ است. هدف دوم، کاهش بستری است. هدف سوم، کاهش ابتلاست. رسالت اول این است که مردم جانشان را از دست ‌ندهند، رسالت دوم آن است که بیمارستان‌ها پر نشوند و بیماران، اعم از مبتلایان به کرونا و یا سایر بیماران دچار مشکل کمبود تخت و دارو و اکسیژن و... نشوند و رسالت بعدی این است که به کرونا مبتلا نشوند. درواقع کسانی که واکسینه می‌شوند هم هنوز احتمال دارد به بیماری کرونا مبتلا بشوند اما عمده آنها بیماری خفیف و یا حتی بدون علامت می‌گیرند. اگرچه واکسن‌ها در میزان ابتلا اثربخشی‌های متفاوت بین حدود 60 تا 95درصد دارند، تقریباً همه آنها بیش از 90درصد از ابتلا به اشکال شدید بیماری و مرگ ناشی از کرونا جلوگیری می‌کنند که بسیار امیدبخش و حتی فراتر از انتظارات اولیه دانشمندان است. با توجه به این گفته‌ها، باید توجه داشت که گرچه برای اینکه موج دیگری را شاهد نباشیم باید بیش از 85درصد جمعیت‌مان توسط واکسن (یا به‌علت ابتلای طبیعی) مصون شده باشند اما هر یک‌درصد واکسنی که پوشش واکسیناسیون را افزایش بدهیم، به همان اندازه از احتمال بروز موج‌های جدید و شدت آنها کاسته خواهد شد. اگر ما بتوانیم حداقل جمعیت سالمندمان را که در معرض خطر عوارض نسبتاً شدیدتر هستند، به‌صورت‌کامل و در اسرع وقت واکسینه کنیم، شرایط برایمان تغییر می‌کند. در شرایط فعلی که گرفتار موج پنجم هستیم باید با بسیج همه دستگاه‌ها در کنار وزارت بهداشت، کاری کنیم که مردم کمتر جانشان را از دست بدهند. در موج پنجم، در کنار اولویت تهیه فوری واکسن، باید تأمین دارو و اکسیژن مورد نیاز بیماران با بالاترین سرعت انجام شود.

این خبر را به اشتراک بگذارید