• سه شنبه 18 اردیبهشت 1403
  • الثُّلاثَاء 28 شوال 1445
  • 2024 May 07
یکشنبه 27 تیر 1400
کد مطلب : 136152
+
-

سریال/ملاقات با جنون

سریال «می‌دانم که حقیقت دارد» چگونه زندگی شما را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد؟

جمال رهنمایی- روانشناس

* خواندن این یادداشت قبل از دیدن سریال، بخش‌هایی از داستان سریال را فاش می‌کند.
پسران دوقلوی یک خانواده مهاجر ایتالیایی هر چه بزرگ‌تر می‌شوند، غیرعادی بودن آنها آشکارتر می‌شود. به‌خصوص توماس که رفته‌رفته عقایدش عجیب‌تر و در همان حال ناتوانی‌های ذهنی او بیشتر می‌شود. مینی‌سریال «می‌دانم که حقیقت دارد» ساخته شبکه تلویزیونی «اچ‌بی‌او» در سال 2020، به دنیای تاریک، دردناک و رمزآلود جنون، پارانویا و اسکیزوفرنی پرداخته است. نسل اول این خانواده دومنیک پدربزرگ است. مردی خودبزرگ‌بین، متعصب و نژادپرست و در همان حال بی‌رحم و سو‌ءاستفاده‌گر که از اواسط داستان کم‌کم با او آشنا می‌شویم. نسل سوم توماس و دومنیک کوچک هستند. توماس در اقدامی غیرمترقبه در کتابخانه شهر و به‌زعم خودش برای تاوان جنایت‌های دولت آمریکا دستش را با ساطور قطع می‌کند تا با دادن این قربانی، گناه مردم آمریکا را جبران کند و آنها را نجات دهد و از همین جا خودش و برادرش را درگیر یک ماراتن طولانی با قانون، پزشکی جنایی، بیمارستان‌های روانی و رسانه‌ها می‌کند.
هذیان‌های توماس از موارد کوچکی مانند دوست نداشتن نژادهای دیگر در مدرسه و شنیدن صداهایی که با او درباره گناهکار و ناپاک بودنش سخن می‌گویند شروع می‌شود و تا بی‌اعتمادی شدید و پارانویایی به اطرافیان، سیستم‌های درمانی، اجتماعی و سیاسی ادامه می‌یابد. نشانه‌ای فراگیر از کسانی با یک انحراف شناختی که به جای پرداختن به مسائل شخصی و اصلاح آنها ابتدا به اصلاح جهان، همت می‌گمارند.
دومنیک برادر، با آنکه بخش‌هایی از زندگی عادی، روابط و زندگی اجتماعی و شغلی خودش را در اثر مراقبت از برادر و تبعات سبک زندگی خانواده از دست داده، نسبت به توماس سالم‌تر و سازگارتر است هر چند تلاش‌های او برای رهایی از این قرعه بد خانوادگی در اغلب موارد با شکست همراه است. پارانویا، اسکیزوفرنی و سایکوز سلسله مراتب فاصله‌گیری از عقل سلیم در افکار و اعمال آدمی هستند و همه ما در میانه این دوسویه عاقلی و جنون قرارگرفته و در نوسان به‌سر می‌بریم. استانداردهای روانپزشکی برای دسته‌بندی آدم‌های روانپریش و غیرروانپریش از 2ملاک مدت زمان و شدت نشانه‌ها استفاده می‌کنند و داستان سریال به این طبقه‌بندی درمانی و استفاده بیش از اندازه داروهای روانی و سیستم درمانی که وجه انسانی بیماران روانی را به اندازه کافی مورد توجه قرار نمی‌دهند، اعتراض دارد. برخورد ماجراجویانه و سطحی رسانه‌ها با موضوع بیماری‌های روانی و پرداختن به وجه سرگرم‌کننده و جالب آن بدون توجه به رنج شدیدی که بیماران روانی و خانواده‌های آنان متحمل می‌شوند نیز یکی دیگر از مواردی است که اعتراض به آن در داستان سریال نهفته است.
هذیان عقیده کاذب عمیقا تحکیم شده‌ای شامل مواردی چون احساس بزرگ‌منشی، احساس کنترل شدن توسط دیگران، احساس گزند و آسیب از سوی دیگران، سرزنش خود و احساس گناه، نگرانی‌های بی‌مورد درباره سلامتی خویش و تحمیل افکار از سوی دیگران است. این نشانه‌ها در دومنیک پدربزرگ، مادر دوقلوها، توماس و دومنیک کوچک مکرر دیده می‌شود. هذیان‌هایی که مقدمه بروز توهمات و ادراک‌های غلط از پدیده‌های محیط به‌عنوان یک پدیده ثانوی هستند و با ادراک طبیعی سازگاری ندارند. عاطفه محدود و ناکافی، بی‌تفاوتی‌های اجتماعی، ناتوانی در همدلی و درک دیگران و برقراری روابط صمیمانه و انسانی نشانه‌های دیگری هستند که در این خانواده به چشم می‌خورند. حتی دومنیک که نسبت به دیگران سالم‌تر است در نهایت نمی‌تواند به زندگی با دختری که به او علاقه دارد ادامه دهد و از او حمایت عاطفی داشته باشد. توماس نیز فاقد عواطف و توان برقراری رابطه با دیگران است. دومنیک پدربزرگ هم که با توهمات خود زندگی می‌کند طرف رابطه را کالایی می‌داند که می‌توان آن را مانند سایر اشیا خریداری کرده و در جهت تداوم نسل برتر سیسیلی مورد استفاده قرار داد!
جنون، همسایه نفرت، ابهام و تاریکی است؛ همان تاریکی و ابهامی که جنگل‌های خواب‌های دومنیک دارند. جنون شکسته شدن یا شکل نگرفتن ساختارهای شناختی و گرفتن خروجی غلط از داده‌های محیطی است که بخشی از آن وراثتی و بخش دیگری از آن ناشی از ویژگی‌های فرهنگی و خانوادگی و فقدان یا ناکافی بودن مراقبت‌های اولیه کودکی است. تمثیل 2برادر دوقلو در این داستان می‌تواند به همزیستی عقل سلیم و جنون در هر آدمی نیز اشاره داشته باشد. همه ما می‌توانیم در عین داشتن عقل سلیم در لحظاتی از زندگی از آن فاصله بگیریم. همانگونه که دومنیک پس از خاکسپاری جسد توماس که سرانجام خودش را با غرق کردن در رودخانه از گناهانش تطهیر کرد، برای لحظاتی وارد دنیای جنون شد و ناپدری خود را در مراسم عزاداری بی‌حیثیت کرد. دومنیک هنوز آنقدر انرژی زندگی در خودش دارد تا مانند توماس در سیاهی و مرگ گرفتار نشود. سرمایه بزرگ دومنیک در این راه اتوبیوگرافی دومنیک پدربزرگ است: «زندگینامه یک بزرگمرد».

این خبر را به اشتراک بگذارید