• جمعه 7 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 17 شوال 1445
  • 2024 Apr 26
پنج شنبه 24 تیر 1400
کد مطلب : 135933
+
-

چطور در هر کاری که انجام می‌دهیم، رضایت شغلی را تجربه کنیم؟

راضی از شغل از جوانی تا بازنشستگی

راضی از شغل از جوانی تا بازنشستگی

نیلوفر  ذوالفقاری

محمدرضا دژکام روان‌درمان‌گر

از همان روزهای جوانی که در راه‌رفتن دنبال آرزوهایمان دنبال کار مناسب می‌گردیم تا آخرین روزهای بازنشستگی، همه ما دوست داریم در شغلی که انتخاب کرده‌ایم، احساس رضایت داشته باشیم فرقی نمی‌کند پزشک باشیم یا معلم، کارگر یک کارخانه بزرگ باشیم یا کسب‌وکار خودمان را راه انداخته باشیم، مهم این است که با انجام آن کار حس مفیدبودن و قدم‌برداشتن در راه اهدافمان از بین نرود و خودمان را مجبور به انجام کارها ندانیم بلکه برایشان اشتیاق داشته باشیم. به‌دست‌آوردن رضایت شغلی باید‌ها و نبایدهایی دارد که محمدرضا دژکام، روانشناس و روان‌درمانگر درباره آنها برایمان توضیح می‌دهد.

راه پیشرفت باز است
یکی از مهم‌ترین فاکتورهای رضایت شغلی این است که فرد احساس کند راه پیشرفت برایش باز است. برای افراد شاغل، موضوع استحقاق شغلی و چگونگی تحقق آن می‌تواند به‌طور جداگانه مورد بررسی قرار بگیرد. نیاز به پیشرفت باید به‌عنوان یک حق انسانی به رسمیت شناخته شود. گاهی از آرزوهای افراد و جویای نام‌بودن آنها صحبت می‌شود ولی بیان واقع‌گرایانه این موضوع، حق طبیعی افراد برای ترقی است. البته نکته مهم درباره این موضوع، داشتن تصویری صحیح و متناسب با واقعیت از خود است. یکی از نشانه‌های سلامت روان، ارزیابی درست از واقعیت است. بعضی افراد تصویری پایین‌تر از واقعیت از خودشان دارند و برخی هم خودشان را بالاتر از آنچه واقعا هستند، تصور می‌کنند. وقتی درباره شغل صحبت می‌کنیم، لازم است فرد تصویر درستی از مهارت شغلی خود، تناسب دانش و اطلاعاتش با شغل و شرایط آن داشته باشد. برای به‌دست‌آوردن این تصویر هم فرد باید ویژگی‌های فکری رفتاری یک شغل را آنالیز کند و بتواند به سؤالات درباره دانش پایه و تخصصی موردنیاز، مهارت‌های عملکردی و تجربه درباره شغل خودش پاسخ دهد.

کمال‌گرایی ممنوع
یک فرد برای قدم‌برداشتن در مسیر پیشرفت شغلی، باید بتواند وضعیت و واقعیت موجود را با اهدافش پیوند بزند و تشخیص دهد که برای طی‌کردن مسیر چقدر زمان نیاز دارد. یکی از دلایلی که افراد کمال‌گرا نمی‌توانند در این بخش موفق عمل کنند این است که نمی‌توانند با میل شدید و غیرواقع‌گرایانه خود برای پیشرفت کنار بیایند و روند طبیعی ماجرا را به هم می‌زنند. شکل صحیح این است که افراد نیاز دارند که دیگران شایستگی آنها را بپذیرند اما نباید این نیاز را با کمال‌گرایی به بیراهه برد. ممکن است در یک محیط کاری، اصول شایسته‌سالاری حاکم نباشد، یعنی افراد حس کنند به جایگاهی که استحقاق آن را دارند نرسیده‌اند و آن جایگاه در اختیار کس دیگری است که شایستگی ندارد. این اتفاق ممکن است بیفتد و باید آن را بپذیریم؛ یعنی نباید فکر کنیم اگر کسی از جایگاه شغلی خود ناراضی است، حق با او نیست. در این شرایط، دلسردی و نشان‌دادن عکس‌العمل‌های منفی گره‌ای را باز نمی‌کند و فشارهای روانی این ماجرا، می‌تواند تبدیل به نوعی خودزنی روانی شود. افراد باید یاد بگیرند واقعیت‌ها را با وجود تلخ‌بودن آنها بپذیرند؛ درست مانند کوهنوردی که روبه‌رویش صخره را می‌بیند و باید راهی برای بالارفتن از آن پیدا کند، کسانی که مشغول به‌کار هستند هم باید راه از میان‌برداشتن موانع را پیدا کنند.

احساس بی‌فایده‌بودن
فعالیت‌های کاری به ما حس مفید‌بودن و اثرگذاری می‌دهند. وقتی فردی نتواند در یک شغل مناسب فعالیت کند، احساس نارضایتی از خود و بی‌فایده‌بودن موجب رنج او می‌شود و این آغاز بروز اضطراب، ناراحتی و در نهایت افسردگی است. در چنین شرایطی طبیعی است که فرد احساس کند اندوهگین است؛ چرا که ناکامی حس ناخوشایندی است و نداشتن شغلی که رضایت را به همراه داشته باشد، یک نوع ناکامی محسوب می‌شود، اما ماندن در این احساس معمولا دردی را از این فرد دوا نمی‌کند و لازم است که بلند شود و در راه رسیدن به خواسته‌هایش قدم بردارد. همه ما باید بدانیم برای پاسخگویی به چه نیازی دوست داریم کار کنیم. آیا هدف ما از جست‌وجو برای یافتن کار، کسب درآمد مادی است، به‌علت علاقه دنبال کار می‌گردیم یا می‌خواهیم شغلی داشته باشیم تا هویت خودمان را معنا ببخشیم؟ حقیقت این است که هیچ فعالیت جانبی دیگری نمی‌تواند به‌طور کامل جایگزین کارکردن شود. این به آن معناست که کار کردن جزو نیازهای اساسی انسان است. در هرم نیازهای انسان، در پایین‌ترین سطح نیازهای اولیه‌ای مانند خوراک، خواب و نیازهای جنسی قرار می‌گیرند. نیازهایی مانند رشد، شکوفایی، عشق و امید در جایگاه بالاتری از این هرم قرار می‌گیرند و رسیدن به آنها تنها درصورتی امکان دارد که به نیازهای اولیه پاسخ داده باشیم. اگر فردی برای رفع نیازهای اقتصادی با مشکل مواجه باشد و نتواند با پیداکردن کار این مشکل را برطرف کند، مسلما توان پرداختن به تامین نیازهای روانی را نخواهد داشت. در مرحله بعد باید درنظر داشته باشیم که حتی اگر فردی از نظر اقتصادی تامین باشد، برای پاسخ دادن به حس مفیدبودن و ارضای روحی خود، علاقه‌مند است که شغلی داشته باشد و در آن شغل، احساس رضایت را تجربه کند.

پذیرش شرایط اجتماعی
یکی از راهکارهایی که به ما کمک می‌کند کمتر احساس نارضایتی را در شغلمان تجربه کنیم، پذیرش شرایط اجتماعی، کمبود شغل و وجود معضل بیکاری است. در سال‌های اخیر تعداد جوانان تحصیل‌کرده نسبت به گذشته به‌مراتب افزایش پیدا کرده، این در حالی است که همه این افراد پس از پایان تحصیلات مایلند وارد بازار کار شوند اما این اتفاق معمولا برای همه به راحتی نمی‌افتد و بسیاری از افراد نه‌تنها در پیداکردن شغلی مرتبط با رشته خود، بلکه در پیدا‌کردن هر شغل دیگری ناموفق هستند. بخشی از این عدم‌موفقیت به نداشتن خلاقیت برمی‌گردد. افرادی که خلاق و کوشا باشند حتی پیش از پایان دوران تحصیل می‌توانند مشغول به‌کار شوند. بخش دیگری از این ناموفق‌بودن به عدم‌گرایش به انجام کارهای گروهی بازمی‌گردد. دانشجویان یک رشته اگر به کار گروهی  علاقه داشته باشند و قدرت ریسک‌پذیری خود را افزایش دهند می‌توانند با شروع از پله‌های اول، مسیر ترقی را طی کنند. تغییرات، بخش جدایی‌ناپذیر زندگی ما هستند. بسیاری از اتفاقات، ما را در شرایط تازه‌ای قرار می‌دهند و نحوه برخورد ما با این شرایط می‌تواند موقعیت را برای ما تبدیل به فرصتی جدید کند یا ما را به سختی بیندازد. برخی افراد به استقبال این تغییرات می‌روند و سعی می‌کنند با مرور نکات مثبت این اتفاقات، هم از مزایای تغییر بهره‌مند شوند و هم راحت‌تر به شرایط جدید عادت کنند. اما در مقابل بعضی افراد هم هستند که در برابر هر اتفاق تازه‌ای موضع می‌گیرند و به سختی می‌توانند شرایط جدید را بپذیرند. این امکان فراهم است که افراد وارد یک محیط کاری جدید شوند و باید برای کسب رضایت شغلی، خودشان را برای تغییرات تازه آماده کنند.


 اینکه ارتباط فرد در محل کارش با دیگران چه شکل و شرایطی دارد، می‌تواند در میزان رضایت او از شغلش مؤثر باشد. مناسبات شغلی، بخش دیگری از یک شغل است که فرد برای موفقیت در آنها باید مهارت‌های ارتباطی را یاد بگیرد. لازم است که هر کس با افراد متخصص در شغل خود مشورت کند و نیازهای آن شغل را بشناسد. در مقابل فرد باید از مهارت‌های خودش آگاهی داشته باشد، بداند در کدام بخش‌ها ضعیف است نیاز به تقویت مهارت‌هایش دارد و در کدام بخش‌ها قوی‌تر از دیگران عمل می‌کند.




 

این خبر را به اشتراک بگذارید