این مردم نامرئی
فریبا خانی
توبیاس وولف، نویسنده و خاطرهنویس آمریکایی جملهای دارد در کتاب «آن میلر دیگر» که میگوید: «تنها چیزی که باید از آینده بدانی این است که همهچیز بدتر میشود.» اما توبیاس وولف، من نمیخواهم این جمله را باور کنم. دوست دارم دخترم با امید روزهای بهتر بزرگ شود. دوست دارم نسل آینده با امید بزرگ شود و روزهای آینده برایش زیبا باشد. حالا اما برق رفته است به دخترم گفتم: «وقتی قدیم برق میرفت یا خاموشی بود به خاطر جنگ و حملههای هوایی ما یک چراغ گردسوز روشن میکردیم.» باید برایش شکل چراغ گردسوز را بکشم چون نمیداند یا باید برویم در صفحههای خانههای قدیمی چراغ گردسوز روی رفها را نشانش بدهم. میگویم ما مینشستیم در تاریکی دور گردسوز و عموی بزرگم با سایه انگشتانش برای ما خرگوش درست میکرد... رو به شمع برایش خرگوش درست میکنم. در کتاب درسی آن سالها شکل درست کردن پرنده را هم به ما یاد داده بودند آن را هم اجرا میکنم. مجتمعهایی که مثل ما پرواحد هستند و آب به کمک پمپ به جریان میافتد مسائل و مصائب دارند، قطعی برق یعنی قطعی آب. همسایه بالا که زن سالمندی است به خاطر تاریکی راهپله زمین خورده و در بیمارستان بستری است. بسیاری از بیمارستانها و مراکز درمانی با وضع قرمز شهرها از کرونا با بیبرقی دچار مشکلات میشوند و جان بیماران در خطر است. ساعتها بدون آب و برق در تابستان سر کردن بسیار سخت... هنوز برنامه مدونی برای بیبرقی به مردم ارائه نشده است. کودکان و نوجوانان در خانه هستند، بهخاطر کرونا نمیتوانند پارک بروند. نمیتوانند به خیابان، باشگاه و کلاس بروند و از کلاسهای حضوری هم برخوردار نیستند و ورزشگاهها و استخرها هم تعطیل است. بنابراین آنها امکان دیدن فیلم و یا کلاسهای غیرحضوری را از دست میدهند. گرما آزاردهنده است. 2سال پیش زمزمه تولید بیتکوین یا رمزارز بلند شد. خیلی از کارگاهها، کار تولید و دردسرهایش را به لقایش بخشیدند و مزرعه رمزارز درست کردند. در دهههای گذشته بحث توسعه تولید برق و برنامهریزی برای نیازها و افزایش تولید برق به محاق رفت، مثل خیلی از برنامهها... اگر چه ایران، میتواند بهخاطر صحراها و آفتابش از ظرفیت انرژی خورشیدی بهره بگیرد که نگرفته است. در ضمن کلاً برای بهبود سیستم آبیاری در کشاورزی هم دست روی دست گذاشتیم و آسمان هم خساست کرد و کمبارانی پدر تالابها و دشتها و کشور را درآورد و همه اینها باعث شده است تا منابع آب زیرزمینی را هم از دست بدهیم... ما ساکن یک فلات گسترده هستیم که آب و برق کافی ندارد. جنگلهای بلوط و هیرکانیاش هم در آتش بیمهری سوخته... انگار مردم هم نامرئی شدهاند. مسئولان فقط در زمان انتخابات یادشان میافتد که چیزی به نام مردم هم هست... بعد مردم انگار در حباب حرف میزنند. ما در این فلات گسترده با یک دنیا تاریخ و تمدن و رویداد نشستهایم. منتظر واکسیناسیون و مهار کرونا که همچنان میتازد و قربانی میگیرد و خیلی از خانوادههای ایرانی را عزادار کرده است. منتظر پاسخ به قطعی برق. البته ما مردم نامرئی هستیم و کسی پاسخ نمیدهد. این نحوه برخورد با مردم ایجاد ناامیدی میکند. امیل سیوران متفکر رومانیایی میگوید:« ناامیدی جمعی مهمترین عامل انهدام ملتهاست. ملتی که دچار آن شود، هرگز نخواهد توانست دوباره روی پای خود بایستد.» اما نگذاریم به این مرحله برسیم. کافی است مردم را ببینید و بشنوید و لااقل توضیح دهید... .