• سه شنبه 18 اردیبهشت 1403
  • الثُّلاثَاء 28 شوال 1445
  • 2024 May 07
چهار شنبه 16 تیر 1400
کد مطلب : 135154
+
-

انتخاب‌هایی از سینمای کمدی ایران

از اجاره‌نشین‌ها تا اسب حیوان نجیبی است


مسعود پویا ـ روزنامه‌نگار

  وقتی از بهترین‌های سینمای کمدی ایران می‌گوییم معمولا نام چند فیلم مشخص و معلوم که سال‌هاست موقعیتی تثبیت شده دارند، به ذهن می‌آید. در سال‌های بعد از انقلاب بیش از ۲۰۰ فیلم کمدی ساخته شده و وقتی صحبت از بهترین‌ها می‌شود نهایتا نام ۲۰فیلم مطرح است؛ فیلم‌هایی که تحریریه همشهری هم در این نظرسنجی، بر سر انتخاب‌شان توافق داشت. هیچ فهرست بهترین‌هایی از سینمای ایران بدون «اجاره‌نشین‌ها» کامل نیست و محال است که صحبت از ژانر کمدی شود و اشاره‌ای به کمدی مهرجویی نشود. «مارمولک» کمال تبریزی هم تقریبا چنین جایگاهی دارد و حالا که سال‌ها گذشته و جنجال‌های زمان اکران تمام شده، عیار فیلم در گذر زمان بیشتر مشخص شده. کمدی‌های سیاه عبدالرضا کاهانی هم دوستدارانی دارند. به‌خصوص «اسب حیوان نجیبی است» که عده‌ای آن را بهترین فیلم سازنده‌اش می‌دانند. «بی‌پولی» نعمت‌الله هم در توانایی او در خلق لحظات زنده و ملموس کمدی را نمایان می‌کند. «دایره زنگی» یکی از خوش پرداخت‌ترین فیلمنامه‌های کمدی سینمای ایران را دارد و در لحن و کارگردانی همسان با مسیر تعیین شده در سناریو پیش می‌رود. طبیعی بود که دایره زنگی به‌عنوان کمدی اجتماعی مطلوب طبقه متوسط جایی در این نظرسنجی بیابد. در مقابل حضور «ناصرالدین‌شاه آکتور سینما» کمی غافلگیر‌کننده است؛فیلمی که البته کمدی جذابی است و اگر تماشاگر کمی تاریخ سینما بداند و بر سینمای قبل از انقلاب در حد دیدن مشهورترین‌های این سینما، تسلط داشته باشد لذت مضاعفی از تماشایش خواهد برد. در این نظرسنجی مختصر از بهترین کمدی‌های ایرانی یادی کرده‌ایم... .

اسب حیوان نجیبی است
خنده‌های تضمینی
شهرام فرهنگی ـ روزنامه‌نگار

  لحظه‌هایی از راه می‌رسند که آدم برای رهایی از کلافگی نیاز به خنده‌های تضمینی دارد. این لحظه‌ای است که می‌توانید سراغ یک نوشته طنز یا دوستی مستعد در طنازی با کلمه‌ها یا... یا مثلا یک فیلم کمدی بروید. برای این گزینه آخر - با محدودیت انتخاب میان آثار سینمای ایران - «اسب حیوان نجیبی است» می‌تواند انتخابی باشد که آوردن خنده به‌صورت را تضمین می‌کند. گرچه این فیلم ذاتی تلخ دارد ولی مگر «طنز تلخ» نباید اینگونه باشد؟ اسب حیوان نجیبی است، ساخته عبدالرضا کاهانی - که بیشتر منتقدان آن را بهترین اثر این کارگردان معرفی می‌کنند – پر از سکانس‌های خنده‌دار است. مهم‌تر اینکه در این فیلم حتی بازیگرهایی که در سایر فیلم‌ها علاقه‌ای به چهره یا بازیگری‌شان نداشته‌اید، بسیار دلنشین به‌نظرمی‌رسند. تنها بدی اسب... این است که آدم در انتهای فیلم از خودش می‌پرسد: چرا کاهانی دیگر در سینمای ایران چنین درخشان نیست.



«اجاره‌نشین‌ها»ی همیشگی همراه با «مارمولک» و «مهمان مامان»
شاهین امین ـ روزنامه‌نگار


    وقتی قرار است فقط یک انتخاب از سینمای کمدی باشد بدون تامل نام «اجاره‌نشین‌ها » به ذهن نگارنده متبادر می‌شود؛ فیلمی همراه با جزئیات و ظرایف متعدد؛ از شخصیت‌پردازی‌های ماندگار گرفته تا مولفه‌های مختلف روایی و تصویری؛ اثری که کاراکترهای ملموس و گیرایش را در خاطر حک می‌کند، به‌خصوص «عباس‌آقا سوپرگوشتی» با بازی پرقدرت زنده‌یاد عزت‌الله انتظامی؛ یک نمونه بی‌بدیل و کاملا متمایز که بدون حضورش «اجاره‌نشین‌ها» غیرقابل‌تصور است. اما جدا از اجاره‌نشین‌ها نمی‌توانم به «مارمولک» و «مهمان مامان» هم اشاره نکنم.  «مارمولک» با آنکه برگرفته از «ما فرشته نیستیم » نیل جوردن و «زائر» چارلی چاپلین محسوب می‌شود اما به خوبی خط اصلی روایی‌اش ایرانیزه شده است؛فیلمی که به مدد پرورش درست داستان و شخصیت‌ها، دیالوگ‌ها به یاد‌ماندنی و شوخی‌های مؤثر که در فیلمنامه پیمان قاسمخانی پردازش شده‌اند، همراه با اجرای متناسب کمال تبریزی و یک پرویز پرستویی در اوج، حتما از بهترین نمونه‌های سینمای کمدی ایران است؛ اثری که نسخه باکیفیت و کامل آن کماکان خواهان بسیاری دارد. «مهمان مامان» را هم می‌توان آخرین اثری از داریوش مهرجویی دانست که مهارت استاد در انتقال گرما و حس زندگی به تمامی بروز کرده و قابل درک است؛ فیلمی که فراتر از خنده آنی حال خوب را به تماشاگر خود هدیه می‌دهد؛ با مادری که هم تکیه‌گاه خانواده به‌حساب می‌آید و هم ستون خانه‌‌ای که همسایگان جورواجور دارد اما وجه مشترکشان «آدم» بودن آنهاست؛ آدم‌هایی زمینی و آشنا؛ همسایگانی دوست‌داشتنی که اگر گاه ناسازگاری‌هایی دارند ولی به وقت نیاز همراه هستند و پشتیبان. «مهمان مامان» آنقدر صحیح، دقیق، شیرین و بدون لکنت روایت می‌شود که حتی از منبع اصلیش به قلم هوشنگ مرادی‌کرمانی هم چند گام پیش می‌گذارد.







بی پولی 
واقعا به‌نظرت من باشعورم؟
مرتضی کاردر ـ روزنامه‌نگار

یک روی سکه «بی‌پولی» هجو رفاقت است؛ رفاقتی که به‌نظر می‌رسد پایدار است و توپ نمی‌تواند تکانش دهد اما بعد می‌بینیم به مویی بند است؛ رفاقتی که آمیخته با دروغ و فریب و بلوف است و رفقایی که در کسری از ثانیه می‌توانند سال‌ها رفاقت را بی‌خیال شوند. روی دیگر سکه «بی‌پولی» هجو امیدواری است. کوشش برای دیدن نیمه‌پر لیوان ساده‌لوحانه به‌نظر می‌رسد و همیشه نیمه‌خالی است که رخ نشان می‌دهد و کوشش‌ها فقط کار را بدتر می‌کند و درها یکی پس از دیگری بسته می‌شوند و عروس‌ ساده‌لوح و داماد مغروری آس‌و‌پاس در انتهای فیلم می‌مانند. اما پایان فیلم دل‌پذیر است؛ سرانجام دری باز می‌شود و بوی بهبود ز اوضاع جهان می‌آید.
«بی‌پولی» فیلم موقعیت و شخصیت است. آکنده از موقعیت‌هایی است که در سینمای طنز ماندگارند مثل همه موقعیت‌های شرکت، از جمله بحث درباره خوشگلی، که در سال‌های اخیر بارها در شبکه‌های اجتماعی دست‌به‌دست گشته‌اند و بازیگرانی که بهترین نقش‌هایشان را در سینمای طنز آنجا بازی کرده‌اند؛ از حبیب رضایی و امیر جعفری و سیامک انصاری تا نادر فلاح و علی سلیمانی و بابک حمیدیان و فرهاد شریفی.



ناصرالدین شاه آکتور سینما 
مثل اینکه هر دومون رو گذاشتن سر کار !
سعید مروتی ـ روزنامه‌نگار


    ناصرالدین شاه آکتور سینما، بهترین فیلم کارنامه محسن مخملباف، فیلمساز مهم و جنجالی دهه 60 و اوایل دهه 70، خبر از حس طنزی می‌دهد که تقریبا در بقیه فیلم‌های سازنده‌اش (حتی در «هنرپیشه» که کمدی است) غایب است. ترکیب «رز ارغوانی قاهره» و «سینما پارادیزو» با تاریخ سینمای ایران می‌توانست ملغمه‌ای آشفته و ‌آش شله‌قلمکاری شود از جنس بقیه فیلم‌های مخملباف، که اینجا و به شکلی غریب نشده و نتیجه کمدی هوشمندانه‌ای است که با سینمای ایران شوخی می‌کند و به ترکیب جالب توجه و در زمان خود بدیعی از هجو/ ستایش می‌رسد. نقد قدرت و ممیزی برخاسته از اقتدار و تقابلش با هنر هم با وجود اینکه در جاهایی لحن شعاری به‌خود می‌گیرد، همخوان با کلیت اثر است‌. جمله مظفرالدین شاه که رو به دوربین ادا می‌شود؛ «اگر بدانی اخوان لومیر در آن اتاق تاریک با ما چه کردند» هم هوشمندانه است و هم بامزه. مثل خود فیلم که به شکلی غریب در سطحی بالاتر از دیگر فیلم‌های سازنده‌اش قرار می‌گیرد و تنها فیلم کارنامه مخملباف است که از آزمون زمان سربلند بیرون آمده است. شوخی با «قیصر» و پیوند دادن سکانس حمام فیلم کیمیایی به واقعه‌ای تاریخی (زدن رگ امیر‌کبیر) خلاقانه است. بازسازی فصل معروف «گوزن‌ها» و نشاندن ناصرالدین‌شاه (عزت‌الله انتظامی) به جای قدرت (فرامرز قریبیان) در مقابل سید(بهروز وثوقی) فقط هنر تدوینگر را به رخ نمی‌کشد و محصول تبلور دقیق و درست دستمایه اثر و خلق شوخی از طریق توجه به جزئیات است.‌ یکی از بهترین سکانس‌های ناصرالدین شاه آکتور سینما، فصل ورود ملیجک به پرده سینماست. جایی که جماعت هنگام تماشای «طبیعت بی‌جان» سهراب شهید‌ثالث خوابشان برده و ناصرالدین شاه از ملیجک می‌خواهد به کمک پیرزن برود و سوزنش را نخ کند‌. کل این صحنه را می‌شود به کلیت فیلم تعمیم داد. ملیجک وارد قاب فیلم شهیدثالث می‌شود تا سوزن را برای پیرزن نخ کند و بعد از چندبار تلاش در نهایت می‌گوید «ننه نمی‌شه. فکر کنم جفتمون رو گذاشتن سرکار.» صحنه‌ای که به شکل ذاتی از عناصر کمیک برخورداراست و تماشاگر را می‌خنداند و برای مخاطب مطلع و مسلط به تاریخ سینمای ایران واجد لطفی مضاعف است. ناصرالدین شاه آکتور سینما با وجود ارجاع‌های فراوانش به فیلم‌ها و تاریخ، به‌عنوان کمدی با مجموعه‌ای از شوخی‌های موفقش، رضایت تماشاگر را به‌دست می‌آورد. حرف جدی فیلم (تقابل و تعارض قدرت سیاسی با سینما) وقتی با عناصر کمیک بیان می‌شود، عمق و استحکام بیشتری می‌یابد. ناصرالدین شاه آکتور سینما، گرچه بهترین کمدی سینمای ایران نیست ولی هوشمندانه‌ترین آنهاست.



دایره زنگی 
کمدی طبقه متوسط
مهرنوش سلماسی ـ روزنامه‌نگار

  بین انبوه کمدی‌های سینمای ایران، «دایره زنگی»(پریسا بخت‌آور) موقعیتــی یکه و منحصر‌به‌فرد دارد. کمدی شلوغ با شخصیت‌های پرتعدادی که بسیار مستعد آشفتگی بوده ولی با فیلمنامه دقیق و مهندسی شده اصغر فرهادی، تبدیل به نمونه‌ای مثال‌زدنی از انسجام و همگونی شده است. فرم روایتی دایره‌ای فیلم امکان مطلوبی برای ورود مداوم آدم‌ها با خرده‌روایت‌هایشان فراهم کرده است.‌ هیچ نکته‌ای به حال خود رها نشده و فیلم در جزئیات کاملا سرپا و موفق است. ورود باران کوثری به ساختمان و آشنایی با افراد مختلف آپارتمانی شلوغ، هم موقعیت‌های کمدی فراوانی را به همراه می‌آورد و هم امکانی است برای گزارش وضعیت طبقه متوسط ایران در دهه 80. اغراق لازم در اثری کمدی، کنترل شده و متوازن است و ما همه شخصیت‌ها را باور می‌کنیم‌. از پیرمرد سلطنت‌طلب تا زن ترانه‌سرا که می‌خواهد با یک شبکه لس‌آنجلسی مصاحبه کند و زنی که در حال ترجمه کتاب تازه هری پاتر است و همزمان با خانواده در تدارک سفر به شمال هستند و جوانی که برای فیلم کوتاه بحث‌برانگیزش خواهرش را جلوی دوربین برده همگی با نخ تسبیحی که دختر جوان و سارق(باران کوثری) است به یکدیگر متصل می‌شوند‌.‌ فیلم با موقعیت‌های آشنا و روزمره (مثل نصب کردن ماهواره) کار می‌کند و شوخی می‌آفریند. امتیاز فیلم، راحت و طبیعی بودن شخصیت‌هاست با همه ضعف‌ها و قوت‌هایشان و همه دروغ‌ها و ریاکاری‌های مرسوم و متلک‌های متداولی که بخشی از زیست ایرانی را بازنمایی می‌کند. تلخی دایره زنگی پشت خنده‌هایی که از تماشاگرش می‌گیرد نه پنهان می‌ماند و نه زیادی به چشم می‌آید. دایره زنگی اندازه نگه‌می‌دارد و با توجه به جزئیات، زندگی را با کمدی، درام بازآفرینی می‌کند‌.



مارمولک‌های اجاره‌نشین
مسعود میر ـ روزنامه‌نگار

    لقمه دندان‌گیر اجاره‌نشین‌ها را انگار خود عباس‌آقا سوپرگوشت خیلی ویژه سفارش داده‌بود، بی‌سوسه و رگ؛ کاملا اختصاصی. مادر عباس‌آقا با آن‌ آش‌رشته‌ای که نباید به آن نمک اضافه می‌شد هم دست به‌کار شده‌بود. چهچهه آقای‌قندی در مختصات ضرب کلنگ مش‌مهدی تحریر می‌شد و آقای سعدی پشت‌بام را با سیستم مخصوص آبیاری‌اش صفا داده بود تا در شب سیلاب همه‌‌چیز شسته شود و بریزد وسط کوچه‌ای که کوچه هم نبود و نشد. بساط اجاره‌نشین‌ها نه در روزهای آغاز فرمول ناجوانمردانه بساز بنداز در پایتخت که حتی همین حالا هم در مصیبت دلالی بساز‌بفروش‌ها و فغان حسرت‌کشیده‌های در جست‌وجوی سرپناه، معتبر است.
با اجاره‌نشین‌ها اما می‌توان تا مارمولک‌بازی‌های رضا مثقالی پیش آمد، تا اهلی شدن دزد سرگردنه و راه غریب معمم شدن برای رسیدن به خدا. اجاره‌نشین‌ها تصویر و مارمولک صدای خنده‌های تلخی بود و حالا که هر دو بسیار هم از سال ساختشان دور شده‌اند، باز بیات نیستند.
فرصت خندیدن پای فیلم وطنی انگار خیلی از ما گرفته شده اما هنوز هم در این فرصت‌سوزی باز می‌شود دل خوش کرد به مارمولک‌های اجاره‌نشین.





اجاره‌نشین‌ها 
خنده‌هایی از ته دل
نگار حسینخانی ـ روزنامه‌نگار

    من همیشه می‌توانم این فیلم را در نظرسنجی‌های مختلفی که عنوان بهترین، اثرگذارترین و ماندگارترین را با خود یدک می‌کشد بگنجانم. داریوش مهرجویی «اجاره‌نشین‌ها» همان کارگردانی است که در پنهانی‌ترین لایه‌های فرهنگی، اجتماعی و فلسفی می‌تواند تماشاگرش را بخنداند. آن هم در وضعیتی که می‌شود نام فاجعه به‌خود بگیرد و درام شود یا به شکل اثری تراژیک مخاطب را در جای خود میخکوب کند اما او تصمیم می‌گیرد سخت‌ترین راه را انتخاب کرده و در وضعیت آشوب شما را بخنداند. شگفت آنکه ما می‌خندیم؛ خنده‌هایی از ته دل که فقط می‌تواند در سالن‌های سینما معنا داشته باشد. او با خلق اثری طنازانه، بهترین بازیگران سینمای ایران را در نقش‌های تازه و عجیبی می‌نشاند. او حتی در فضاسازی‌ها نیز دست و دلباز است؛ آنقدر که افراطش در تصویر سرازیر شدن آب در راه‌پله‌ها یا خراب شدن دیوار و سقف از واقعیت فاصله گرفته و در عیب بهت به ریسه می‌اندازد. هنوز می‌شود برای فرار از این روزهای سمی وارد آپارتمان مهرجویی شد و برایش اجاره‌نشینی کرد، وقتی دیگر خانه داشتن و پناه، در این شهر معنای واقعی و معمول خود را ندارد.



 

این خبر را به اشتراک بگذارید