عارضه تازه عاقبت بهخیری در سینمای کمدی ایران
همچون پایان اجارهنشینها
علیرضا محمودی
رضا بنفشهخواه در پایان فیلم اجارهنشینها مانند یک فرشته رحمت نازل میشود تا نوید دهد مباشر و مستأجران رام دامدار روی مسکن منهدم شدهشان میتوانند حساب کنند. او در این فیلم بیرون از جهان کمدی فیلم، دور از پنجه غلام نسناس و کف آق باقری، فراتر از کلنگ عباسآقا و گارد قندی، پلاک و نقشه را رو میکند تا همچون جوی آب باریکه همیشه در جریان دنیای کارمندی مژده عاقبت به خیری بدهد، دنیای آشفته فیلم را ببندد و تماشاگران را خوش و خرم به بیرون از سالن سینما هدایت کند. 4دهه بعد بیژن بنفشهخواه در سینمایکمدی ایران بعد از عبور از دریای پرتلاطم نقشهای سوم و دوم سریالهای بامزه و بیمزه، فیلمهای موفق و ناموفق و برنامههای ترکیبی بدترکیب رسیده به جایی که بسیاری از کاربران خانم در شبکههای مجازی در توصیف ویژگیهای مرد مورد علاقهشان برای ازدواج از بیژن بنفشهخواه نام میبرند. دلیل اصلی این انتخابها را در طنز به اندازه و توجه به جزئیات در پرسونای بنفشهخواه پست کردهاند.
بنفشهخواه در نقشهای دکتر ملکی در ساختمان پزشکان و شوهر خواهر پژمان در سریال پژمان در 2سریال استراتژیک سروش صحت، نمای کلی از تواناییهای خود را در میان کورانی از استعدادها که در این مجموعهها رو شد، عرضه کرد. انگار در میان همه آن سکانسهای بامزه عاقبت بهخیری ممتازی همچون حضور پدرش در انتهای اجارهنشینها در او حلول میکند. او توانسته بود که خودش را در چشم مخاطبان بنشاند. رسیدن به چنین سرانجامی تنها محصول استعداد نیست. همه شخصیت کمدین در این نیست که بامزه باشد، او باید بتواند مخاطب را به جریان بامزگی متقاعد کند. به چشمهای جوشان که از جوشش نمیافتد.
مثال دیگر این اتفاق در سینمای کمدی ایران متعلق به شادروان فتحعلی اویسی است. اویسی زمانی به سینمای کمدی ایران شبیخون زد و توانایی عجیبی بروز داد که بازیگر ثابت خشنترین نقشهای ممکن بود. او قبل از این دوران خودش را بهعنوان نمادی از خشونت بالفطره ثابت کرده بود، اما وقتی شناگر ماهر، آب ببیند، بدون شک شیرجه خواهد زد. در سریال بدون شرح زمانی که بنفشهخواه و اویسی با هم همکار بودند، اویسی سرنوشت شخصیت هنری خود را چنان در بزرگراه تغییر داد که تا سالها همه ماشینهای پشت سرش بوق میزدند. عاقبت به خیری اویسی در سینمای کمدی ایران محصول شخصیت مغفولمانده مردی بود که در آستین همهچیز داشت که یکیش کیومرث کاووسی بود.
برخلاف اویسی که بزرگراه را دور زد و مسیرش را تغییر داد، بنفشهخواه آرامآرام خودش را از گروه پرتعداد رانندگان مسیر کمدی ایران جدا کرد. او از ابتدا بازیگر ثابت نقشهایی بود که نیاز به اندکی نمک داشت. برای هر چیز اغراق شدهای از جواد رضویان و مهران غفوریان تا سیامک انصاریان و رضا شفیعیجم در صدر فهرستها بودند؛
به همینخاطر او در دنیای کمدی ایرانی 3دهه گذشته فارسی همیشه بود و دیده نمیشد. صحنه در اختیار بازیگرانی بود که کارشان شور کردن آش بود. همین که در سریال پر نقش قهوه تلخ نقش بیخودالملک را مدیری برای بنفشهخواه قواره کرد، یعنی بنفشهخواه چگونه میتواند شما را بخنداند. اما او توانایی خودش را آهسته آهسته بروز داد. شاید مهمترین دستاورد نیسان آبی 2ترنم رضا سوسن بود و غافلگیری صبحانه با زرافهها ترقص بیمثال شاهین. او چه در استودیوی کمنور در لسآنجلس و چه در باغ پرنوری در تهران اندازه نمک ریختن را نگه داشت تا تسلط خودش را در اندازه یک کمدین با پشتوانه خانوادگی بنفشهخواه رو کند.
امسال در جشنواره، او در کنار پژمان جمشیدی قرار است بار دیگر خوشنمک بودنش را بروز بدهد. ما او را قبول کردهایم. او ما را به اندازه بودنش مومن کرده. پس با خیال راحت تماشایش میکنیم. پخته و به قاعده. آنهایی که حالا میانسال شدهاند یادشان مانده که او در میان آن
چند هژیر چگونه گلیم خودش را بیرون کشید و تیر توپر نشد.
ما به ادامه دادن با بیژن بنفشهخواه ادامه میدهیم تا رسیدن به پایانی چون پایان اجارهنشینها.