شاهرخ شانجانی- روزنامهنگار
مثل خیلی چیزهای دیگر، داستان فیلم تبلیغاتی برای انتخابات ریاستجمهوری هم از دوم خرداد آغاز شد. تا قبل از دوره هفتم انتخابات ریاستجمهوری، ساخت فیلم تبلیغاتی برای نامزدها اصلا باب نبود. نیازی هم به این کار حس نمیشد. نامزدهای انتخابات مقابل دوربین تلویزیون مینشستند و در قابی معمولاً ثابت از برنامههایشان میگفتند. تا دوره دوم ریاستجمهوری هاشمی داستان همین بود تا که نوبت به انتخاب هفتم رسید. در بهار ۷۶ بهنظر میرسید قرار است بعد از نزدیک به 2دهه انتخابات ریاستجمهوری بهصورت رقابتی برگزار شود. صحنه که تغییر کرد تبلیغات انتخاباتی هم مهمتر از قبل شد. یکی از این تغییرات هم ساخته شدن فیلم تبلیغاتی برای نامزدهای ریاستجمهوری بود. مشخص بود که با توجه به سابقه طولانی نامزد جناح چپ در وزارت ارشاد و ارتباطات ستاد او با هنرمندان، سینماگران برای رأی آوردن محمد خاتمی تلاش کنند. در دورانی که وزارت ارشاد دولت دوم هاشمی در اختیار راست سنتی قرار داشت و مصطفی میرسلیم وزیر ارشاد و عزتالله ضرغامی معاون سینمایی، به کاندیدای جناح راست گرایش داشتند، سینماگران حاضر در تشکل نوپای خانه سینما، در ستاد نامزد جناح چپ حضور مییافتند. وقتی قرار شد برای نامزدها فیلم انتخابی ساخته شود، بهزاد بهزادپور پشت دوربین رفت تا برای ناطقنوری فیلم بسازد و برای محمد خاتمی یک تیم از فیلمسازان بسیج شدند؛ سیفالله داد، بهروز افخمی و احمد مرادپور. برای 2نامزد کم امید انتخابات ریشهری و زوارهای هم فیلم تبلیغاتی ساخته شد. فیلم ریشهری را 3تهیهکننده و کارگردان قدیمی تلویزیون (یوسف مناجاتی، اسدالله ایمن و حسین فردرو) ساختند و فیلم زوارهای را هم رسول صدرعاملی ساخت.
در نخستین تجربه ساخت فیلم تبلیغاتی برای نامزدها، تیم همراه خاتمی حرفهایتر و هنرمندانهتر عمل کرد. آنچه از فیلم خاتمی در اذهان ماند مهربانی، تواضع و مردمی بودنش بود. تصویر اتوبوس سوار شدن سیاستمداران امروز کلیشهای است ولی در بهار۷۶ نمایش حضور خاتمی در اتوبوس شرکت واحد، یکی از نخستین تصاویر غیررسمی از سیاستمداران جمهوری اسلامی بود. در مقابل فیلم تبلیغاتی اکبر ناطقنوری، منطبق با نگاه رسمی و در امتداد تصور رایجی که 2سال بود بر آن تأکید میشد ساخته شده بود؛ اینکه رئیس مجلس پنجم رابطه خوبی با همه ارکان نظام دارد و بهعنوان رئیسجمهور حضوری قاطع و مصمم خواهد داشت. بهزاد بهزادپور در فیلمی که برای ناطقنوری ساخت بیشتر از هر چیز بر همین اقتدار تکیه و تأکید کرد. در فیلم ناطقنوری بیشتر مقامهای رسمی و حکومتی مقابل دوربین، کاندیدای جناح راست را انتخاب اصلح خواندند. تصویر رسمی در تقابل با تصویر غیررسمی قرار گرفت و مردم از فیلم تبلیغاتی خاتمی خیلی بیشتر تأثیر گرفتند. وقتی وزیر اسبق ارشاد مسافر پاستور شد خیلیها در باب اهمیت تبلیغات و فیلم تبلیغاتی گفتند و نوشتند. مشخص بود که فیلم نامزد مجمع روحانیون مبارز به رأیآوری بیشترش یاری رسانده بود درحالیکه فیلم تبلیغاتی نامزد جامعه روحانیت مبارز، چیزی به سبد رأی او اضافه نکرده بود.
4سال بعد در یکی از شلوغترین ادوار انتخابات ریاستجمهوری تعداد فراوان نامزدها، فرصت شغلی مناسبی برای سینماگران ایجاد کرده بود. جوری که برخی از کارگردانها همزمان در چند ستاد تبلیغاتی حاضر میشدند. حالا دیگر همه به اهمیت فیلم تبلیغاتی پی برده بودند. گرچه مشخص بود که در این میدان شلوغ هیچ نامزدی توان رویارویی با رئیسجمهور مستقر را ندارد ولی فیلمسازان به خط شدند تا برای کاندیداها فیلم بسازند. ضیاءالدین دری هم برای احمد توکلی فیلم ساخت هم برای علی فلاحیان و البته در فیلم توکلی، اکبر نبوی هم او را همراهی میکرد و جمال شورجه کارگردان فیلم شهابالدین صدر بود.
برای حسن غفوریفرد این سعید ابوطالب بود که پشت دوربین قرار گرفت. سعید جلیلوند فیلم سیدمنصور رضوی را کارگردانی کرد. فیلم علی شمخانی بهصورت کارگروهی ساخته شد و از مجید مجیدی و سیفالله داد بهعنوان مشاوران نام برده شد. سازندگان فیلمهای تبلیغاتی مصطفی هاشمیطبا و عبدالله جاسبی چهرههای شناخته شدهای نبودند و مشخص بود که ناامیدی به رأیآوری باعث شده برخی نامزدها خیلی برای تبلیغات هزینه و وقت نگذاشتهاند. مهمترین فیلم تبلیغاتی این دوره را احمدرضا درویش برای محمد خاتمی کارگردانی کرد. هدف فیلم افزودن به سبد رأی رئیسجمهور مستقر و ترغیب مردم به حمایت مجدد از رئیس دولت اصلاحات بود. فیلم درویش با نمایش اشکهای خاتمی و جمله « ایستادهام چو شمع مترسان ز آتشم» که نام فیلم هم از آن گرفته شد، مخاطب را احساساتی میکرد. تأثیر گذاشتن بر احساسات مردم کاری بود که جز درویش هیچکدام از سازندگان فیلمهای تبلیغاتی موفق به انجامش نشدند و خیلیها اصلا سراغ این کار نرفتند. در انتخابات سال۸۰ و در آوردگاه فیلمهای تبلیغاتی در نهایت این ملودرام بود که پیروز شد.
سال ۸۴ کارگردانهای مشهوری در کنار نامزدهای انتخابات قرار گرفتند. رخشان بنیاعتماد فیلم مصطفی معین را ساخت. مهدی فخیمزاده که بعد از ورود به تلویزیون و ساخت چند سریال رابطه دوستانهای با علی لاریجانی یافته بود فیلم رئیس سابق صدا و سیما را کارگردانی کرد. بهروز افخمی به ستاد مهدی کروبی پیوست و فیلم او را ساخت. برای محسن رضایی هم رسول ملاقلیپور دست بهکار شد. از دل رفتوآمدهای مکرر فیلمسازان به ستاد هاشمی دو فیلم بیرون آمد که یکی را رسول صدرعاملی و دیگری را کمال تبریزی ساخت. با وجود حضور احمدرضا درویش در ستاد قالیباف در نهایت رسماً اعلام نشد که فیلم او را چهکسی ساخته است. محرم زینالزاده هم فیلم مهرعلیزاده را کارگردانی کرد. در شرایطی که بهنظر میرسید ستاد احمدینژاد علاقهای به تبلیغات کلاسیک و متداول نشان نمیدهد و دنبال راه و رسم متفاوتی برای جلبتوجه رأیدهندگان است، کارگردان «طوفان شن» وظیفه این متفاوت نمایی را عهدهدار شد. وقتی فیلم شمقدری درباره احمدینژاد روی آنتن رفت اهل فن بر ضعفهای تکنیکی فیلم تأکید میکردند و حواسشان نبود که همین مستند به لحاظ گرامری ضعیف، روی بخشی از مردم تأثیر میگذارد و دستکم در القای این ایده که احمدینژاد کاندیدایی متفاوت با بقیه نامزدهاست موفق ظاهر شده. در نمایش شهردار تهران بهعنوان مردی خاکی و بیشیله پیله، ساخت غیرحرفهای فیلم شمقدری خودش نوعی امتیاز و وجه تمایز محسوب میشد. وقتی انتخابات به دور دوم رفت مستند احمدینژاد رویکردی تهاجمی پیدا کرد درحالیکه تبریزی در مستند هاشمی سراغ تخریبهای گسترده رفت و تلاش کرد با ملودرام نظر مردم را جلب و تصویری تازه از آیتالله بسازد. در نهایت اما این فیلم عامهپسند شمقدری بود که بر ملودرام تبریزی پیروز شد.
سال ۸۸ شاخصترین سینماگران در ستادهای دو نامزد اصلاحطلب حاضر شدند و شمقدری بعد از تجربه موفق 4سال قبل باز هم کنار نامزد اصولگرایان قرار گرفت. محسن رضایی هم ترجیح داد این بار فیلم تبلیغاتیاش را یک مستندساز کارگردانی کند. نتیجه فیلم مهدی کروبی بیشتر بر شعارهایی تکیه داشت که باب دل روشنفکران و دگراندیشان و اقلیتها بود. محمد علی فارسی بر سابقه نظامی و حضور رضایی در دوران دفاعمقدس تأکید میکرد. مجید مجیدی بهعنوان سازنده یکی از مستندهای میرحسین موسوی، کوشید تا لحنی شاعرانه و رویکردی تغزلی- نوستالژیک برای نخستوزیر دهه60 اتخاذ کند. احمدرضا درویش اما در مستند دوم موسوی بیشتر از مصالح مناظره جنجالی موسوی و احمدینژاد بهرهبرد. جواد شمقدری هم همان راه سال۸۴ را طی کرد و ورسیونی دیگر از «مردی از جنس مردم» ارائه کرد. تصویر رئیسجمهور در باغچه منزلش که در حال چیدن علفهای هرز است بهعنوان مهمترین ایده کارگردانی شمقدری در یادها ماند.
از سال ۹۲ اهمیت فیلمهای تبلیغاتی کمرنگ و تا حدودی تحتتأثیر مناظرهها قرار گرفت. داستانی که البته از 4سال قبل شروع شده بود ولی در این دوره تجربه ژورنالیستی سازنده فیلم تبلیغاتی نامزد پیروز انتخابات باعث شد از همین مناظرهها و بازخوردشان مصالح مستند فراهم شود. حسین دهباشی کارگردان فیلم حسن روحانی هوشمندانهتر از دیگر سازندگان فیلمهای تبلیغاتی نامزدها عمل کرد، درحالیکه مثلاً کار بهروز شعیبی برای محمدباقر قالیباف کمرمق و کلیشهای بود. مستندی هم که حسین شمقدری برای سعید جلیلی ساخت با نمایش تصاویر حضور او در مذاکرات هستهای که عملا به بنبست رسیده بود بیشتر بهکار رقبای دبیر شورای امنیت ملی آمد. محمدحسین لطیفی هم با فیلمی که برای علیاکبر ولایتی ساخت نشان داد کارگردانهای سینما و تلویزیون الزاما گزینههای مناسبی برای ساخت فیلم تلویزیونی نیستند. مستندهای تبلیغاتی بقیه نامزدها هم حرفی برای گفتن نداشتند.
از سال ۹۶ رویه ساخت فیلمهای تبلیغاتی دچار تغییر شد. با گسترش فضای مجازی، این کلیپهای کوتاه بودند که اهمیت افزونتری از مستندهای بلند که در رسانه رسمی منتشر میشدند یافتند. در دوگانه روحانی و رئیسی، فیلم رئیسجمهور مستقر خلاقانهتر و تأثیرگذارتر بود؛ فیلمی که گروه سازنده «ماجرای نیمروز» پشتش قرار داشتند آن هم درحالیکه تهیهکننده ماجرای نیمروز هدایتکننده کمپین تبلیغاتی محمدباقر قالیباف بود. با کنار رفتن قالیباف به نفع رئیسی، بهنظر میرسید تیم تبلیغاتی رئیس وقت آستان قدس رضوی هم تقویت شود. در مستندهای تبلیغاتی رئیسی بر استقبال گسترده مردمی از او تحت عنوان سونامی رئیسی تأکید شد ولی در نهایت این دو فیلم تبلیغاتی حسن روحانی بود که کار خودش را کرد. مستندهایی که زیرنظر محمدحسین مهدویان ساخته شده بود.
رسیدیم به انتخابات ۱۴۰۰ و باز هم فیلمهای نامزدها روی آنتن رسانه ملی رفتند؛ مستندهایی که نسبت به گذشته کم رمقتر هستند. سازندگانشان برخلاف دورههای قبل نه کارگردانهای مشهور سینما که اغلب جوانهای گمنام هستند. وقتی فیلم تبلیغاتی قاضیزاده هاشمی با تصویر تکاندن سفره سر و صدا کرد گفته شد این مستند توسط محمدعلی باشهآهنگر ساخته شده است. باشه آهنگر خیلی سریع ساخت فیلم تبلیغاتی را تکذیب و صرفا به مشاوره دادن خود به جوانانی که کار تبلیغات قاضیزاده هاشمی را عهدهدار شدهاند اشاره کرد.
از فیلمهای تبلیغاتی این دوره آنچه بیشتر جلبتوجه کرده جرح و تعدیلها یا اصطلاحا سوتیهای مستندها بوده است. واقعیت این است که فیلمهای تبلیغاتی این دوره اغلب فاقد خلاقیت و تأثیرگذاری لازم بودهاند. فیلمهایی که سازندگان نامشخص و در مواردی گمنامشان، اغلب بدون ایده کارگردانی متمایزی، صرفا به تکرار شعارهای نامزدها در مقابل دوربین بسنده کردهاند و مورد فیلم تبلیغاتی قاضیزاده هاشمی هم نشان داد سطح ایدهپردازی فیلمسازان در انتخابات ۱۴۰۰ در چه حد و اندازهای است.
متولدماه خرداد
فیلمهای تبلیغاتی ریاستجمهوری از دوم خرداد ۷۶ تا امروز چه مسیری را طی کردهاند؟
در همینه زمینه :