شهروندان مدیران «اهل شهر» را برمیگزینند
سیدمحمد بهشتی- معمار وکارشناس فرهنگی
شهر به مردم تعلق دارد نه به جریانهای سیاسی. شعار «شهرما، خانه ما» مدتهاست که از سوی مردم بیان میشود. حال که شهر را از آنِ مردم میدانیم پس شورای شهر هم نماینده مردم است که میخواهند درباره شهر تصمیم بگیرند. مگر میشود که مردم نسبت به خانه خود بیتفاوت باشند؟ اگر نسبت به خانه خود بیتفاوت باشند پس از همه دارایی و آسایش و امنیت خود منصرف شدهاند. به همین دلیل کاملا ضرورت دارد شهروندان در انتخابات شرکت کنند، نقش ایفا کنند و در سرنوشت خودشان مشارکت داشته باشند.
اکنون 2 دهه است که «اهل شهر» پدید آمده است. یعنی جامعه شهری از ساکن شهر به اهل شهر تغییر وضعیت داده است. دوام اهل شهر موکول به این است که تعلق خاطر به شهر پدید بیاید که پدید آمده است. امروز شاهد هستیم که زندگی از فضاهای خصوصی به عرصههای عمومی منتقل شده است و جوامع شهری در حال بازپسگیری شهر هستند. روزگاری مردم داخل پلاکهای خصوصی خود زندگی میکردند و در خارج از آن فقط رفتوآمد میکردند. الان زندگی به داخل شهر آمده است. یک مثال آن تعداد زیاد «کافیشاپ» است زیرا کافی شاپ عرصهای برای تعاملات اجتماعی است. بهخاطر دارم در سال76 میگفتند که در یک آمارگیری فقط 7کافیشاپ در تهران ثبت شده است اما الان شاید بیش از 2هزار کافی شاپ داشته باشیم.
وقتی مردم معابر شهر را فقط برای رفتوآمد درنظر میگرفتند نتیجه این بود که ساختمانها نمای زیبایی نداشت و بالکنها به انبار تبدیل شده بود. الان با دیدن فضای عمومی در خیابان 30تیر و پل طبیعت که زندگی شهری در آنها جریان دارد پدید آمدن اهل شهر را مشاهده میکنیم. این جامعه باید مراقب باشد که دوباره شهر را واگذار نکند.
حرکت واقعی از جانب مردم شروع شد. مدیریت شهری در 4 فاز میتواند مستقر شود. فاز اول رفت و روب شهر و کفن و دفن متوفیان و آبیاری بوستانهاست و معاونت خدمات شهری در آن بیشتر دیده میشود.
فاز دوم عملیات عمرانی است که با شعار کارگران مشغول کارند، شناخته میشود. کندن تونل و ساخت پل در آن بیشتر صورت میگیرد و معاونت عمرانی ویترین مدیریت شهری است.
فاز سوم نیز به برقراری نظم و انضباط در ساخت و سازها میگذرد که در آن هم معاونت شهرسازی اهمیت پیدا میکند اما هنوز هم ساکنان شهر بهعنوان انسانهایی که در آن زندگی میکنند، نمود واقعی پیدا نکردهاند.
اینجاست که فاز چهارم اتفاق میافتد و زندگی شهری موضوعیت پیدا میکند.
اکنون جامعه شهری ما در این فاز به سر میبرد اما مدیریت شهری تا مدتی قبل در فاز دوم قرار داشت. مدتی است که مدیریت شهری از فاز یک و دو عبور کرده و به سمت فاز چهارم رفته است به این معنی که از خواستههای مردم استقبال میکند. با شرکت نکردن در انتخابات، ما در معرض این قرار میگیریم که کرسی مدیریت شهر در اختیار کسانی قرار گیرد که در فاز دوم قرار دارند و با تابلوهای روزشمار پروژهها، عملکرد خود را نشان بدهند. البته اینکه در فاز چهارم قرار داریم به این معنی نیست که پروژههای بزرگ عمرانی اجرا نشوند اما وظیفه مدیریت شهری ارتقای کیفیت فضای شهری است نه مقدار زیاد مصرف بتن و میلگرد.
کسانی که به انتخابات شورای شهر صرفا نگاه سیاسی داشته باشند، صلاحیت لازم برای حضور در این شورا را ندارند. شهروندان باید ببینند چهکسی - بنا به کارنامه نه بنا به ادعا - درگذشته شهر را بهتر اداره کرده و منافع شهر را بیشتر صیانت و از شهر فروشی، قانون فروشی و آینده فروشی پرهیز کرده و در نتیجه آسایش بیشتری را فراهم کرده است و گرنه ما دورههایی را داشتیم که بهدلیل مشارکت نداشتن کافی و مؤثر، کسانی که اهل شهر نبودند و نسبت به سرنوشت شهر احساس مسئولیت نمیکردند اجازه پیدا کردند که به شورا راه پیدا کنند. در عمل آشوبی بهوجود آمد و بدهیهایی برای شهر پدید آمد که باید تا سالها هزینه آن بدهیها را بدهیم. شرکت نکردن در انتخابات شورای شهر و اجازه ورود دادن به کسانی که اهل شهر نیستند باعث خسارتهایی میشود که دامنه آن بیش از 4سال و یک دوره خواهد بود. از این نظر انتخابات شورای شهر بسیار حساس است و اهمیت دارد.
تجربه جهانی نشان داده که بهترین رده مدیریت شهری زمانی است که دید آن از منظر فرهنگی و اجتماعی باشد. جامعه شهری ما به این سطح رسیده و باید مدیریت شهری متناسب با خود را انتخاب کند.