نماد تعامل میان حاکمیت و هنرمندان
هنرمندان و مدیران فرهنگی از جایگاه مرحوم علی مرادخانی می گویند
مهرداد طبرسی- روزنامه نگار
میزان پیامهای تسلیت و ابراز همدردیها را در سوگ علی مرادخانی شاید نتوان با درگذشت هیچیک از مسئولان و مدیران فرهنگی در سالهای اخیر مقایسه کرد. نهتنها مسئولان و مدیران فرهنگی و شخصیتهای سیاسی، که بسیاری از هنرمندان به سوگ او نشستهاند و فقدان او را ضایعهای جبرانناپذیر دانستهاند.
کارنامه علی مرادخانی در مدیریت فرهنگی، کارنامهای پربرگوبار است. او نزدیک به 40سال در بسیاری از اتفاقهای فرهنگی حاضر بوده است؛ چه اتفاقهایی که برای نخستینبار در سالهای پس از انقلاب آغاز شدند و چه اتفاقهایی که او پس از آغاز به آنها پیوست و در تثبیت و ارتقا و ماندگاریشان نقش داشت، از جشنواره فیلم فجر و مرکز آموزش اسلامی فیلمسازی (باغ فردوس) و مدیریتهای گوناگون وزارت ارشاد تا جشنواره موسیقی فجر، جشنواره موسیقی نواحی و جشنواره موسیقی پاپ و ارکستر ملی و بنیاد رودکی و.... نقش او همواره چه در مقام مؤسس، چه در مقام مدیر، چه در جایگاه عضو هیأت امنا و هیأت مدیره، چه مشاور و... نقشی سازنده بوده است. رد پای او در بسیاری از اتفاقهای ماندگار 40سال گذشته به چشم میخورد. رابطه میان هنرمندان و حاکمیت در دورهها و دولتهای گوناگون پرنشیبوفراز بوده است. آنچه علی مرادخانی را از مدیران فرهنگی متمایز میکند، کوشش او برای تعامل و همدلی با هنرمندان است، نه اجرای دیدگاهها و سیاستهایی که در نهادهای بالادستی تصویب میشود. او در جدال ازلی ابدی میان هنرمندان و حاکمیت کوشش میکرد که حد وسط را نگاه دارد و رابطه میان حاکمیت و هنرمندان همواره رابطهای تعاملی باشد و کار به تقابل نکشد. از قضا هرجا که مرادخانی نبوده است، کار به سمت تقابل رفته و کمتر از تعامل خبری بوده است. نام علی مرادخانی با وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و آنچه امروز به نام مرکز موسیقی و معاونت هنری میشناسیم، گره خورده است. او سالهای زیادی از سالهای پایانی دهه60 تا سالهای آغازین دهه80 بهمدت 14دوره دبیری جشنواره موسیقی فجر را عهدهدار بود. کمتر مدیری در وزارت ارشاد میتوان یافت که به قدمت او در مسئولیتی در حد و اندازه دبیری یک جشنواره ملی مانده باشد. درپی تعامل و رابطه ماندگار و سازنده میان مرادخانی و هنرمندان است که او میتواند در تأسیس نهادهای دیگری مثل بنیاد رودکی و خانه موسیقی و ارکستر ملی تأثیرگذار باشد. در سالهای زیادی، میزان اعتماد و تعامل میان علی مرادخانی و هنرمندان به اندازهای است که هرجا که او حاضر بوده مرکز ثقل اتفاقهای هنری، بهویژه در حوزه موسیقی است؛ چنانکه او در سالهای فراغت از مسئولیتهای هنری در وزارت ارشاد به شهرداری رفت و منشأ اتفاقهای بسیار در تعامل میان هنرمندان و شهرداری تهران شد که موزه موسیقی مهمترین آنهاست.
همراه همیشگی هنرمندان
حسامالدین سراج- خواننده
مرحوم علی مرادخانی، مدیر هنریای بود که شخصیت خاصی داشت و وجه تمایز او با دیگر مدیران هنری و فرهنگی شناخت تخصصی بود که از هنر داشت.
همیشه و در همه حال با هنرمندان در تعامل بود و با توجه به شناختی که از حوزه موسیقی داشت در انجام بسیاری از امور با هنرمندان مشورت میکرد.
2 کار ارزنده و قابل توجه در کارنامه مدیریتی مرحوم علی مرادخانی وجود داشت. آغاز فعالیت ارکستر ملی ایران که آن زمان مرحوم مرادخانی مدیر امور موسیقی وزارت ارشاد بود. در آن دوره ارکستر ملی با آواز مرحوم محمدرضا شجریان و رهبری فخرالدینی فعالیت خود را آغاز کرد.
از دیگر کارهای ماندگار مرحوم مرادخانی، تاسیس موزه موسیقی بود. موزه موسیقی که سالهای سال جای خالیاش مشهود بود. این موزه باعث شد که فعالیتهای موسیقایی در بخش بینالملل بهخوبی دیده شود و این بسیار ارزنده و قابل توجه است که همیشه موزه موسیقی برای شناخت اهل هنر دیگر کشورها معرفی میشود.
میتوان گفت برگزاری جشنواره موسیقی مقامی از دیگر اقداماتی بود که در دوران مرحوم مرادخانی برگزار شد. جشنوارهای که کارهای ماندگار در آن خلق و ثبت شد.
اگر بخواهم علاوه بر کارهایی که مرحوم مرادخانی برای موسیقی کشور انجام داد به ویژگیهای دیگر اشاره کنم، رفتار او و تعاملی بود که با همه هنرمندان داشت. مرادخانی همیشه خوشرو بود و برخورد خوبش برای همه هنرمندان لذتبخش بود. علاوه بر اینکه قاری قرآن بود.
صدای خوشی داشت و همیشه میخواند و در خواندن تبحر خاصی داشت که شاید کسی از آن اطلاع نداشت. همانطور که گفتم، شناخت تخصصیاش به مدیریت او بسیار کمک میکرد و هیچوقت از فضای رسمی و مدیریتی وارد تعامل با هنرمندان نمیشد. همیشه با هنرمندان رفتوآمد داشت. صمیمانه برخورد میکرد و به درددل و حتی انتقاد هنرمندان گوش میداد.
علاقهمند به هنر
محمد سریر- آهنگساز
آقای مرادخانی از مدیران فرهنگیای بود که طی سالها تصدی بخشهای مختلف از دفتر موسیقی و اداره کل موسیقی تا معاونت هنری وزارت فرهنگ و ارشاد را بر عهده داشت. توجه ایشان به موضوع هنر و فرهنگ غیراز سِمت و کاری بود که انجام میداد. او براساس علاقهمندی شخصیاش در این حوزه فعالیت میکرد و این نکته خیلی مهمی است. بعداً هم که ریاست موزه موسیقی را عهدهدار شد ادامه این علاقهمندی و اندیشه در کارش هویدا بود. آقای مرادخانی جزو معدود کسانی بود که طی بیش از سی سال فعالیت در حوزه هنر، به تسلط و شناخت گستردهای در این حوزه دست یافته بود. خدمات بسیاری از ایشان برجای مانده است. او زمینههایی را در هنر فراهم کرد که میتواند الگوی دیگران و یک نوع اندیشه و علاقهمندی به فرهنگ و هنر ایران برای تمام کسانی باشد که در بخشهای فرهنگی و وزارتخانههای مختلف کار میکنند. آقای مرادخانی شاید از معدود کسانی بود که چنین علاقهمندی ویژهای به کارش داشت.توجه به شناسایی و حفظ و نگهداشت بیوگرافی هنرمندان مختلف، دعوت از آنها برای حضور در موزه موسیقی و حفظ آثاری که از هنرمندان باقیمانده، خدمت بسیار ارزشمندی از ایشان بود. امیدوارم اسم ایشان در حوزه موسیقی و هنر ماندگار باشد و سایر مدیران و فعالان حوزه هنر هم بدانند که حمایت از هنرمندان کشور بسیار مهم است، بهخصوص در سرزمین ما که سوابق ممتدی در حوزه موسیقی و هنر دارد و بهعنوان یکی از سرامدان عرصه هنر و فرهنگ در جهان شناخته میشود.
دستاوردهای افتخارآمیز
لوریس چکناواریان - آهنگساز
سلام. خبر درگذشت دوست و برادر خوبم جناب آقای علی مرادخانی را شنیدم و بسیار بسیار متاثر شدم. تسلیت میگویم و از خداوند عشق و خداوند بزرگ، برای خانواده عزیز و دوستانش آرزوی صبر و تحمل دارم. 20 سال پیش جناب آقای مرادخانی من را به ایران دعوت کردند و نخستین بار بهصورت کامل اپرای «رستم و سهراب» را در تالار وحدت اجرا کردم. در دوران خودشان در تالار وحدت کنسرتها و اجراهای زیادی داشتم. واقعا ایشان خدمت بزرگی به موسیقی ایران کردند، چه در نگهداری کُر و چه در نگهداری ارکستر و.... ایشان بعدا موزه موسیقی را تاسیس کردند و این هم یک خدمت بزرگ تاریخی برای کشور عزیز ما بود. موزهای که میتوانیم به آن افتخار کنیم. موزهای درجه یک، نه فقط در ایران بلکه در تمام دنیا. روحش شاد. به قول قدیمیها، تو رفتی برنمیگردی، ولی ما میآییم و تو را میبینیم. روحت شاد.
گوشه مرادخانی
احمد مسجدجامعی - عضو شورای شهر
زندهیاد شجریان میگفت موسیقی ایرانی چون آینهای از تاریخ و حال مردم در ادوار این سرزمین است، لاجرم فضایی بیشتر غمگین دارد اما این همه موسیقی ایرانی نیست. در ردیف موسیقی ایرانی، دستگاه ماهور مشهور به فضای شادانه و طربانگیز است. جالب است که این دستگاه گوشهای به نام «مرادخانی» دارد. علی مرادخانی نیز گویی در فضای اغلب عبوس و خشک مدیریتی ما، حکم دستگاه ماهور داشت. گوشه خود را داشت و در آن گوشه همواره رویی گشاده و لبخند بر لب داشت. من با مرحوم مرادخانی هم در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و هم در مجموعه مدیریت شهری همکاری داشتهام. او در ایجاد، راهاندازی و مدیریت موزه موسیقی نقش برجستهای داشت؛ مجموعهای که در زمان ریاست حجتالاسلام محمدعلی زم در سازمان فرهنگی ـ هنری شهرداری تهران افتتاح شد و امروز مجموعهای گرانسنگ از آثار و میراث ماندگار موسیقی ایرانی است. برای مرادخانی موزه موسیقی حکم گوشهای را داشت که در آن خاطرات فراوانی بهجای گذاشت و در آنجا پذیرای فرهنگوران، هنرمندان، اهالی موسیقی و رسانه بود و گاه تا پاسی از شب در آنجا میماند و با گروهها و افراد همسخن میشد. در تهرانگردیها نیز هرگاه دیداری با هنرمندان موسیقی داشتیم یا به موزه موسیقی میرفتیم، او در تنظیم برنامه و هماهنگیها نقش داشت و در این کار محمد، پسرش نیز که از همراهان همیشگی تهرانگردیها بود، پیگیری و تماس مداوم داشت. در ساختمان موزه استخری بود که با پیگیری مرادخانی تبدیل به استودیوی ضبط موسیقی شد و با این ابتکار و فعالشدنش، مجموعه توانست بخشی از هزینههایش را مدیریت کند. او همچنین در گردآوری مجموعه موسیقی نواحی ایران بسیار تلاش کرد و سختی کشید. راهاندازی ارکستر سمفونیک و برگزاری جشنوارههای مختلف فرهنگی و هنری نیز ازجمله همکاریهای ماندگار مرحوم مرادخانی در زمان مسئولیتش در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است. مرادخانی در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دوره مدیریت طولانی داشت؛ این برخلاف عرف بود چراکه دوره مدیریت فرهنگی در کشور ما چندان طولانی نیست و برخلاف آنچه تصور میشود، این نوع مدیریت در کشور ما حتی از دوره مدیریت سیاسی هم کوتاهتر است. با این همه، مرادخانی در پیگیری مشکلات اهل هنر، بهویژه اهالی موسیقی چندان به حضورش در مسند مدیریتی توجه نداشت و در زمانیکه سمت رسمی هم نداشت، بهعنوان یک شخصیت مدنی پیگیر امور هنرمندان بود. این ویژگی تا روزهای آخر حیات او نیز همراهش بود بهترتیبیکه روی تخت بیمارستان موضوع واکسن کرونای هنرمندان را پیگیری میکرد و میگفت: این واکسن هنرمندان چه شد؟ نام و چهره او مانند نغمات ماندگار دستگاه ماهور به یاد اهل فرهنگ و هنر خواهد ماند. همچون آنجا که استاد شجریان از حافظ خواند: تو کز مکارم اخلاق عالم دگری/ وفای عهد من از خاطرت بهدر نرود.
ثبت تجارب مدیریت هنری
محمدحسین ایمانیخوشخو- دبیر هنر شورایعالی انقلاب فرهنگی
مدیریت فرهنگی و هنری با توجه به مشخصههای این حوزه متمایز از بخشهای دیگر است و ایجاد زمینههای مناسب برای فعالیت فرهنگی و هنری از ضرورتهای جدی مدیریت در این بخش است. فراهم کردن زمینه فعالیت نیز به گفتوگو و تعامل با نهادها و بخشهای مختلف و همچنین با فعالان و جامعه هنری بستگی دارد و هرچه این تعامل با رصد مسایل و نیازهای بخش فرهنگ و هنر و تلاش برای پاسخگویی به آنها بیشتر و جدیتر محقق شود، بخش فرهنگ و هنر تقویت میشود. علی مرادخانی از مدیرانی بود که با مختصات فرهنگ و هنر آشنا بود و به آنها توجه داشت و به همینخاطر سعی میکرد از مسیر گفتوگو فرصتهایی را برای هنر ایران اسلامی فراهم کند. حضور مستمر مرادخانی در عرصه مدیریت هنری بهویژه در مدیریت موسیقی در شرایطی که چندان ثبات مدیریتی در حوزه فرهنگ و هنر وجود ندارد، با توجه به ویژگیهایی که مرادخانی در مدیریت داشت و همراهی و تعامل را محور کار خود قرار داده بود، موجب شد اقدامات مؤثری برای هنر کشور بهویژه موسیقی رقم بخورد. مرادخانی برای تداوم و تقویت مسیر هنر با مشارکت هنرمندان و با فراهم کردن نهادها و مجموعههایی تلاش کرد و امروز نتیجه خدمت زنده یاد مرادخانی قابل مشاهده است. بیتردید ایشان تجربه ارزشمندی در مدیریت هنری بود که با تقدیر الهی زود از بین ما رفت. ثبت تجربهها و دشواریهای مدیریت هنری در جامعه ما با توجه به شرایط زمانی و اجتماعی میتواند برای برنامهریزی و سیاستگذاری فرهنگ و هنر مؤثر باشد و بهعنوان بخشی از تاریخ فرهنگ و هنر باقی بماند؛ هرچند خدمات مرادخانی در تداوم فعالیتها و پویایی جریان هنر مشهود و ماندگار است و همواره به نیک نامی از او یاد میشود.
همیشه دغدغه هنرمندان را داشت
محمدهادی ایازی- معاون سابق وزارت بهداشت
آشناییام با مرحوم علی مرادخانی به سال88 بازمیگردد؛ آن زمان موزه موسیقی وضعیت خوبی نداشت و زمانی که در معاونت فرهنگی-اجتماعی شهرداری بودم، در تماسی که با هم داشتیم، قرار شد تا موزه مورد حمایت قرار بگیرد و از آن زمان به بعد با مرحوم مرادخانی جلسات متعددی داشتیم تا موزه جان دوبارهای گرفت و اعتبار سالانه برایش در شهرداری پیشبینی شد.
پس از آن ارتباط ما گستردهتر شد و این ارتباطها تا زمان برگزاری جشنواره شمسه ادامه داشت و مرادخانی دبیر بخش موسیقی و سرود جشنواره را عهدهدار بود. خاطرم هست که در آن جشنواره و با تلاش او 660گروه موسیقی و سرود در سطح شهر تهران شناسایی شد که دستاورد قابل تاملی بود. سال92 و انتخاب آقای روحانی برای ریاستجمهوری، مرحوم مرادخانی معاونت هنری وزارت ارشاد را برعهده گرفت و آن زمان بنده هم مسئولیت شورای فرهنگی وزارت بهداشت را عهدهدار بودم؛ به واسطه اخلاقی که مرحوم مرادخانی داشت و در امور فرهنگی و هنری پیگیر بود، در وزارت بهداشت نیز جلسات متعددی داشیم و یادم هست 100جلسه برگزار کردیم که نتیجه جلسات برپایی جشنواره فیلم سلامت، جشنواره ادبیات داستانی سلامت و... بود. بعد از بازنشستگی مرحوم مرادخانی، او در مدیریت موزه موسیقی باقی ماند. با توجه به تأثیرگذاریای که در جلسات داشت ما همچنان جلساتمان را ادامه میدادیم. اگر بخواهم به ویژگیهای مرحوم مرادخانی اشاره کنم اول از همه او یک فرد خوشرو و خوشاخلاق و بهشدت در مسائل فرهنگی و هنری پیگیر بود. اگر کاری شروع میشد تا زمانی که به نتیجه نمیرسید دست از آن کار نمیکشید. یکی از نکات قابل توجه مرحوم مرادخانی ارتباط خاصی بود که با جامعه هنری داشت. او مدیر دوستداشتنیای بود که در تخصصی که داشت مسلط و صاحبنظر بود. فردی اجتماعی که حضورش برای همه مغتنم بود. ایشان هنوز گرفتار ویروس کرونا نبودند که در یک تماس تلفنی پیگیر واکسن هنرمندان شدند و این نشان میداد با اینکه مسئولیتی ندارند اما هنرمندان و مشکلاتشان دغدغه همیشگیاش است.
زمانی که مرحوم مرادخانی به ویروس کرونا مبتلا شدند هم با یکدیگر در ارتباط بودیم و من پیگیر وضعیت ایشان بودم اما بعد از مدتی که دوره بیماری تمام شد، طی تماسی گفتند که بهشدت کلیهدرد دارند و گویا گرفتار سنگکلیه شدند که فکرش را نمیکردم از عوارض کرونا باشد. فقدان ایشان باعث شد که جامعه هنری یکی از بهترین و متخصصترین مدیرانش را از دست بدهد.