گفتوگو با نویسنده کتاب «صد سال نویسندگی در تهران»
نویسندگان حافظهسازان شهرند
مرجان آقبلاغی- خبرنگار
میلاد حسینی، متولد 1371مشهد، نویسنده کتاب «صدسال نویسندگی در تهران» است که انتشارات علمی و فرهنگی بهتازگی آن را منتشر کرده است. نخستین اثر این نویسنده جوان دهه هفتادی، رمان «شب شمس» است که نشر چشمه آن را منتشر کرده و به چاپ دوم هم رسیده است. وی فارغالتحصیل کارشناسیارشد رشته معماری است و میگوید دغدغهاش درباره شهر و مسائل شهری منجر به خلق این اثر شده است. با او به بهانه انتشار کتاب جدیدش گفتوگویی انجام دادهایم که در پی میآید.
ایده شکلگیری تالیف این کتاب از کجا آغاز شد؟
این کتاب از تجربه روزنامهنگاری و دغدغهام درباره شهر و مسائل شهری نشأت گرفته است. از آنجایی که همیشه مواجهه نویسنده با شهر و مسائل شهری برایم بسیار مهم بود، زمانی که از طرف دوست روزنامهنگارم، حسین گنجی پیشنهاد این کار به من شد از آن استقبال کردم و برایم بسیار جذاب بود. این کتاب یکی از 6جلد مجموعهای است که عنوان کتب سده را دارد و در هر جلدش به چهرههای هنری شهر تهران میپردازد. در کتابی که من نوشتهام به زندگی 100نویسنده شاخص پرداخته شده است.
ما نویسندگان شاخص بسیاری داشتهایم که در این اثر نامی از آنها برده نشده است. معیار انتخاب شما برای این نویسندگان چه بوده است؟
من برای انتخاب نویسندگان این کتاب، نویسندگی را یک کار گسترده در نظر گرفتم که شخص در آن با انواع قالبهای ادبی روبهرو بوده یا با مسائل روزنامهنگاری و امر نوشتن دست و پنجه نرم کرده است. حتما آدمهای دیگری هم هستند و این بهمعنای آن نیست که نویسندگانی که در این کتاب نیستند چنین ارجحیتی نداشتهاند، بلکه محدودیت عدد صد در عنوان کتاب باعث شد این کار نوعی تذکرهنویسی و گزارشنویسی باشد از دورهای از نوشتن در ایران. طبیعتا نمیتواند دایرهالمعارف باشد؛ چون فرم مداخل آن هم شبیه دایرهالمعارف نیست و در آن نگاهی تاریخی مستتر است.
معیار انتخاب شما صرفا نویسندگانی بوده که در تهران متولد شدهاند یا در تهران زندگی کردهاند؟
اگر از ادبیات داستانی شهر تهران روایت کنیم، عملا تاریخ ادبیات داستانی ایران را مرور کردهایم. در این کتاب به نام نویسندگانی اشاره شده که یا متولد تهران هستند یا از شهر دیگری آمدهاند و ساکن تهران شدهاند و تبدیل به چهره مهم فرهنگی شدهاند. محمدعلی جمالزاده، متولد اصفهان بوده و جمعا 17سال در ایران زندگی کرده است، اما تصویری که در داستانهایش از تهران و آدمهای شهر تهران میسازد، بسیار ستودنی است و همه اصطلاحاتی که در داستانهایش بهکار میرود، اصطلاحات مردم شهر تهران است. یا رضا براهنی که در آثارش تصویری کمنظیر از تهران و آدمهایش را میبینیم؛ بنابراین تعریف من از نویسنده تهران، نویسندهای است که به تهران فکر کرده و در این شهر نفس کشیده باشد. نویسندگان دیگری وجود دارند که در این کتاب نامی از آنها نبردهام؛ نویسندگانی که تصویری از تهران در نوشتههایشان به چشم میخورد، اما در میان این صد نویسنده نیستند؛ چراکه این کتاب تاریخ داستاننویسی نبود که ملزم باشم در آن به همه نویسندگان بپردازم.
در انتخاب عنوان این کتاب از «صدسال داستاننویسی» آقای میرعابدینی وام گرفتهاید؟
کتاب آقای میرعابدینی از منابع اصلی من بوده است. اما شباهت نام این کتاب با کار آقای میرعابدینی تنها در حد عنوان است و در محتوا کاملا متفاوت هستند. در انتخاب عنوان این کتاب باید یک فرمت کلی حفظ میشد و این کتاب یک جلد از مجموعهای چند جلدی است که در آن هم باید عنوان صد میآمد و هم حرفه مورد نظر؛ به همین دلیل این نام برای کتاب انتخاب شد.
درخصوص بیوگرافی نویسندگانی که در این کتاب به آنها پرداختهاید، چقدر از اطلاعات شما اینترنتی بوده است؟
برای هر نویسنده به یکسری اطلاعات کلیدی نیاز داشتم و از طرفی باید تعداد کلمات هم برابر میبود و اطلاعات در حد دو، سه صفحه ارائه میشد. درباره برخی از این نویسندهها پیشتر یادداشتهای چندهزارکلمهای در مطبوعات نوشته بودم، اگر قرار بود در این کتاب به همان مقدار بنویسم طبیعتا حوصله سر بر میشد و تناسب به هم میریخت. این حجم محدود باعث شد سراغ یکسری اطلاعات کلیدی و مهمتر بروم. با توجه به رویکرد من در این کتاب که باید به تهران میپرداختم، به همینخاطر برای نویسندگانی که در قید حیات نبودند، بیشتر به منابع مکتوب رجوع کردم و یکسری اطلاعات بدیهی را از اینترنت گرفتم و با دیگر منابع هم چک کردم؛ چون در برخی چیزها مثل سال تولد یا سال انتشار آثار اختلافاتی بود و باید منابع را با هم مقایسه میکردم. برای نویسندگانی که زنده و در قید حیات بودند سعی کردم بهخود نویسنده رجوع کنم، اما این موضوع هم مشکلات خاص خودش را داشت؛ مثلا در دوران بازنویسی و تکمیل مجدد مدخلها، نویسندهای کتاب جدیدی را منتشر میکرد که مجبور میشدم به فهرستم اضافه کنم یا پس از پایان کار خبر از کتاب جدید نویسندهای میرسید. درحقیقت این کتاب کارنامه این نویسندگان تا پایان قرن چهاردهم بهحساب میآید و کارنامه این چهرههای 3،2 فصل پایانی کتاب همچنان ادامه دارد.
نوشتن این کتاب چقدر شما را راضی کرد؟
نویسندگان حافظهسازان شهرند و هر کار ادبیای که انجام دهند چه در قالب آکادمیک باشد و چه پژوهشی، بسیار مهم و ماندگار است. چهرهای مانند محمدعلی فروغی که علاوه بر نویسندگی در 2برهه، نخستوزیر ایران بوده، درحقیقت ادیب تهران هم به شمار میرود و کارنامه ادبی کمنظیری دارد. یا درک این نکته که نویسندهای مثل اسماعیل فصیح چگونه تهران را وارد قصه کرده است. هدف من از پرداختن به این ادیبان در کتاب این بوده که نشان دهم چطور آنها هویت شهر تهران را میسازند و اگر ما چنین چهرههایی را از تهران بگیریم، تهران با منطقه حاشیهای هیچ فرقی ندارد.
در این کتاب به جناحهای ادبی متفاوت پرداخته شده؛ تا جایی که در آن به سینماییهاییکه رمان نوشتهاند یا چند نمایشنامهنویس هم میپردازد و این نشان میدهد ابعاد نوشتن در تهران بسیار گسترده است. اما درنهایت از نوشتن این کتاب راضی هستم. دوران نوشتنش برابر بود با آغاز شیوع ویروس منحوس کرونا و برای من فرصتی بود برای مرور دوباره و دقت در زندگی و آثار نویسندههایی که بسیاریشان حافظه ما را ساختهاند.