• دو شنبه 17 اردیبهشت 1403
  • الإثْنَيْن 27 شوال 1445
  • 2024 May 06
یکشنبه 2 اردیبهشت 1397
کد مطلب : 13208
+
-

تهرانباز

شهر بی‌میدان

یادداشت
شهر بی‌میدان

علیرضا محمودی| نویسنده و روزنامه نگار:

آن دایره‌های دوست داشتنی، آن فواره‌های فریبنده، آن مجسمه‌های مجسم، آن دورزدن‌های مدور، آن چمن‌های چمان، آن قوس‌های کمان، آن سکون جاری، آن جلوه ‌ساری، آن چنار‌های‌ ممتد، آن سپیدار‌های‌راست قد، آن عکس‌های یادگاری، آن یاد‌های بهاری، آن میدان‌هایی که آن و حال داشتند و حالا پای چیزی پاپی شده‌اند که پیامد پایان است و به چسب «ه» آخر شده: پایانه.

 این دود و داد رانندگان، این بود و باد مسافران، این غرولند کاسبان، این قر و غمزه بساط داران، این چرب و چیل غذاسازان، این شرم و شیون متکدیان، این ساز و برگ سازندگان، این تار و گیتار نوازندگان، این تنه و طعنه عابران، این سرک و متلک مزاحمان، این شور و شتاب کارمندان، این دوپس و توپس رپ گوشان، این توپ و تشر افسران و این رفتن روندگان و این آمدن روندگان و این مجمع جویده جمعیت و این حاصل منصور مدیریت که پرده پایانه را پر می‌کند به نقل روزانه: که پایانه پایان میدان است در تهران. میدان‌های تلیده و چیده و پریده و جویده، با شعاع شیار خورده که جم می‌خورد جمعیت در جامش و خیال هیچ‌کس جمعش نیست که میدان مدال شهریت است و شهر نشانه مدنیت و شهر بی‌میدان سرگردان است که شهر اجتماع مسکن‌ها نیست. سوغات همه از هر شهری عکس است که می‌ماند و پشت هر مسافری در هر عکسی در دل هر شهری، مجسمه و درخت میدان است. مستند مسافر در عکس، میدان است. کسی که عکسی از آزادی ندارد، حق ادعای نوشیدن آب تهرانی ندارد. به روایت استوری و عکس یادگاری در آلبوم شخصی ایستادن کنار کدام میدان، سجل مسجل در تهران بودن است؟ 

ذبح میدان‌ها زیر پای روزمرگی، اضطرار روز است. جای دادن به جمعیت جاری است که تنها رهاوردش، راهبندان است. زیستن در شهر بی‌میدان به بهای بی‌بهانه رسیدن از خانه تا کارخانه، از محله تا اداره، از خوابگاه تا کارگاه، از محل خواب تا محراب صواب، عین گناه است. کلک ونک و پونک و نارمک و بریانک کنده و شیشه شوش و شمشیری پول شده. تبر به کاج و سرو زده‌ و خون به دل گل‌ها و شقایق کرده‌. دل تجریش، ریش. جگر انقلاب، کباب. باروت توپخانه، نمناک، قزوین و خراسان و سلماس، غمناک. شیخ بهایی و هروی شاکی و فردوسی و رازی ناراضی همه از ریخت و رختی که به نام میدان ساخته و دوخته‌ایم. ترمینال کردن میدان‌ها، بارانداز کردن شهری است که میدان تختی دارد و پایانه کردن مقصد‌ها، پا دراز کردن در محضر شهری که میدان مادر. شهر با همین حریم‌ها، محرم می‌شود و با همین میزان‌ها، منظم که فلکه میدان‌ - مجسمه‌ و چرخ فواره - آبنما به وقت طلوع توکل و به وقت غروب امید بریزد به چشمان رهگذران وشوق بسازد برای عابران و دل بدهد به دلبری و سر بگذارد به سرداری. میدان همه‌‌چیز شهر است.

وقتی همه شهر راه است و هدف شهرسازی، راه‌سازی، میدان به چه کار می‌آید؟ برای سواره‌های بی‌حساب و پیاده‌های بی‌اعصاب، حرف زدن از میدان‌ها، حرف سیری سوسول‌هاست. یارانه مهم است یا پایانه؟ ارز مهم است یا چشم‌انداز؟ گرانی مهم است یا زیبایی شناسی؟ آب بها مهم است یا آب نما؟ تافتون مهم است یا میدون؟ سرنوشت همه میدان‌های تهران، آزادی است. به غم هزار راه بی‌امان و هزار درد بی‌درمان به درکه حواله ندهیم و به دربند نکشیم. میدان را به تهران برگردانیم.

این خبر را به اشتراک بگذارید