فرهنگ و زندگی/ تلاقی کلمه و روزگار
حمیدرضا محمدی
بیش از 30سال است که نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران به سبک زندگی دهه سوم اردیبهشت هر سال تبدیل شده است. اگرچه 2سالی میشود که کرونا مانع از برپایی آن شده است، اما هنوز این روزها که از راه میرسد، هوای نمایشگاه کتاب به سر آدم میزند؛ روزهای شلوغ اهالی قلم و نشر و البته مردمِ خواننده.
اما وقتی از لایفْاستایل یا به تعبیر فارسیاش، سبک زندگی درهمتنیده با این اتفاق فرهنگی صحبت میکنیم، مراد از چه داریم؟
نمایشگاه در این نزدیک به 4دهه جایی بود برای گردهمایی خانواده بزرگ نشر و فضایی برای عالم و عامی که احتمالا خوراک خواندنی یکسالشان را در آنجا جستوجو میکردند و میخواستند و لابد مییافتند.
در پرانتز فراموش نکنیم که همیشه هم داد کتابفروشان خاصه کتابفروشان محلی و مستقل بلند بود که این 10روز به اندازه همان یکسال دمار از روزگارشان درآورده و کاروبارشان را کساد کرده است. حرفشان هم البته پربیراه نبود که رخدادی که در تهران برگزار میشود، نمایشگاه نیست و فروشگاه است؛ یک فروشگاه موسع و این خلاف همسانهای خارجیاش در مثلا فرانکفورت و بولونیاست.
حالا این چند سطر سرِ واکاوی و موشکافی آسیبشناسانه این مسئله یا به تعبیر آنها معضل را ندارد، اما دربارهاش و در حواشیاش بسیار گفتهاند و نوشتهاند.
اما نمایشگاه فارغ از استاد و دانشجو، گویی ساخته شده است برای خانواده ایرانی و حتی شاید هم دیدارهای دوستانه و قرارهای عاشقانه؛ جایی برای احتمالاً گذران یکی از روزهای آخر هفته تا دست در دست ساعاتی را بهجای بازار و رستوران، در فضای آکنده از بوی کتاب سپری کنند؛ آن هم در جامعهای که سرانه مطالعهاش اندک است و دستاوردش، فقط و فقط چند کیسه و کیفِ پر از کتاب. این هم شاید لازمه بررسی باشد که از حوصله این قلم خارج است، اما میتوان امید داشت همین شوق به خواندن شاید ذوق خواندن را پدید آورد. در این لذت، دیدار مردم با مؤلف و مترجم محبوبشان هم مزید بر علت شده بود. فضا هم که البته فضای تفریح و تفرج بود. قدیمتر که نمایشگاه بینالمللی تهران در بلندیهای شمیران برگزار میشد، چمنی بود و فوارهای و خنکایی، با آن سیبزمینیسرخشدههای معروف. مصلای تهران در اراضی عباسآباد البته دیگر آن فضای مفرح را نداشت و ندارد، اما همین فرحانگیزی را در میان بازدیدکنندگان و استقبالگران حفظ کرده بود. شاید هم راهِ گریز و گزیری نبود!
اینها همه سبک زندگی نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران بود، که شاید منحصر به ایران باشد؛ جایی برای گرهخوردن فرهنگ و زندگی؛ رهایی از زندگی روزمره ماشینی تکنولوژیزده مدرن و نیاز به خواندن و دانستن و دمی آسودن با کتاب، حتی اگر عمق نیابد و در سطح بماند. حالا 2سال میشود که جای خالی نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران خیلی بیش از پیش احساس میشود که میشد رفت و در همان همهمه و هیاهو و در میان آن غلغله، غرق در حس خوب کتاب شد.