قدس و نبرد ژئوپلیتیک در خاورمیانه
حازم عیاد-تحلیلگر اردنی
تأثیر درگیریهای اخیر مقاومت فلسطین به رهبری جنبش حماس با رژیم اسرائیل محدود به قدس نبوده و دامنه آن، جایگاه ژئوپلیتیکی که اسرائیل در شرق مدیترانه و حتی خلیجفارس بهدنبالش بود را تحت تاثیر قرار خواهد داد. دلیل این ادعا نیز روشن است؛ موشکهای مقاومت تنها بازدارندگی نظامی اسرائیل در قدس و سرزمینهای اشغالی را هدف نمیگیرد. حملات مکرر به تاسیسات نفتی در شرق مدیترانه، لولههای انتقال گاز در عسقلان و سایر مراکز و انبارهای استراتژیک در ایلات و از همه مهمتر، شلیک 15موشک و راکت بهسوی نیروگاه دیمونا، قبل از آنکه ضربهای نظامی باشد، نفوذ و هیمنه سیاسی اسرائیل در منطقه را به چالش میکشد.
همچنین نباید از تأثیر این درگیریها بر انسجام و ثبات داخلی رژیم صهیونیستی غافل ماند. با شلیک نخستین موشکها از داخل غزه، به صدا درآمدن آژیر خطر در نقاطی مانند قدس یا تلآویو و تهدید محمد الضیف، فرمانده گردانهای قسام به انتقام از شهرکنشینان، فضا به کلی تغییر کرده و روند تعدی به مسجدالاقصی متوقف شد. اما سرعت و حجم تحولات برخلاف گذشته بهگونهای بود که حتی سرزمینهای اشغال شده در 1948نیز از پسلرزههای این قدرتنمایی نظامی در امان نماندند. مواضع رهبران اسرائیل به روشنی ثابت میکند ائتلاف حاکم بر این رژیم (لیکود و آبی- سفید) باز هم متزلزل شده و امکان فروپاشی مجدد دولت بر اثر اختلافات درباره نحوه مواجهه با حملات حماس وجود دارد. هماکنون سرزمینهای اشغالی در حالی شاهد اعتراضات شدید شهروندان عرب و مسلمان است که رژیم صهیونیستی دیگر همچون گذشته قادر نیست در اوج بحرانها، اختلافات داخلی را مخفی کرده و چهرهای متحد از خود برای جهانیان به نمایش بگذارد. نقطه اوج این چندپارگی، مخالفت بنیگانتز با اصرار نتانیاهو برای ورود ارتش به شهرهای اشغالی با هدف دفاع از شهرکنشینان مقابل شهروندان معترض فلسطینی بود. عدم تصمیمگیری قاطع و عقبنشینیهای مکرر از حمله زمینی به نوار غزه را میتوان یکی دیگر از جلوههای این بحران داخلی برای اسرائیل بهشمار آورد.
مجموعه تحولات مذکور بیانگر ضعف عمق استراتژیک اسرائیل مقابل فلسطینیها است. رهبران سیاسی و نظامی اسرائیل به طرز بیسابقهای قادر نیستند بر سر اینکه تمرکز خود را بر کدام جبهه قرار دهند اتفاق نظر داشته باشند. درحالیکه نتانیاهو بر توسعه دامنه درگیری به شهرها اصرار دارد، فرماندهان نظامی به نمایندگی گانتز از نگرانی خود مبنی بر واکنش احتمالی غزه سخن میگویند. بنابراین مبالغه نیست اگر بگوییم موشکهای حماس از یکسو هیمنه تصویرسازی شده از اسرائیل در سطح منطقه را به چالش کشیده و میزان آسیبپذیری آن به لحاظ نظامی و جغرافیایی را برای افکار عمومی به نمایش کشیده است. همچنین از سوی دیگر، ضعف نظامی سیاسی و بحران داخلی اسرائیل نیز بیش از هر زمان دیگری به لطف حملات موشکی حماس آشکار شده است. حال سؤال این است؛ چگونه رژیمی با این سطح از آسیبپذیری نظامی و تزلزل داخلی، بهدنبال رهبری منطقه در ابعاد نظامی، سیاسی، اقتصادی و حتی ایجاد ائتلافهای منطقهای است؟
رژیم صهیونیستی در سالهای اخیر بلندپروازیهای بیسابقهای را در سطح منطقه، برای عبور از دایره انزوای پیشین خود تجربه کرده است؛ ائتلاف گاز در شرق مدیترانه برای تقابل با ترکیه، توافقهای عادیسازی روابط با کشورهای کوچک عربی در خلیجفارس، تقویت روابط دیپلماتیک با برخی از کشورهای اروپای شرقی، طرح انتقال نفت و گاز از امارات به بندر عسقلان و از همه مهمتر، دستیابی به نقطه کانونی انرژی میان آسیا و اروپا مواردی از این بلندپروازیهای جنجالی بهحساب میآیند. اما تمام این چشمانداز با تهدیدی نظامی از جانب گردانهای حماس به چالش کشیده شده است؛ نیرویی که بهرغم حملات دیوانهوار اسرائیل به نوار غزه، مهار نشده و حاضر به عقبنشینی نیست.
نبرد قدس، بنیان پروژه اسرائیل در داخل و خارج را زیر سؤال برده است. چشماندازهای سیاسی، اقتصادی و امنیتی این رژیم با وجود تهدید نظامی از سوی مقاومت هرگز محقق نخواهد شد؛ مقاومتی که هر زمان اراده کند به واسطه تسلیحات راهبردی و توان میدانی خود، ابتکار عمل را در دست دارد. به تعبیر دیگر میتوان گفت تمامی اهداف جنبش حماس در این جنگ محقق شده و حتی پیش از تنظیم آتشبس، باید این گروه را پیروز درگیریها دانست. مقاومت غزه به موازات اجبار اسرائیل به عقبنشینی از مسجدالاقصی و توقف حملات خیابانی علیه ساکنان قدس، پیام مهمی را برای تمام کشورهای منطقه ارسال کرده است؛ پیامی مبنی بر اینکه چشمانداز قدرت رژیم صهیونیستی چیزی فراتر از توهم نیست و آینده منطقه از راه به رسمیت شناختن سلطه صهیونیستها نمیگذرد. این پیام در شرایطی مخابره میشود که بسیاری از نظامهای مستبد عربی بهمنظور جلب رضایت آمریکا برای عادیسازی روابط خود با اسرائیل صف کشیدهاند. در عین حال با نمایان شدن بیش از پیش آسیبپذیریها و ضعفهای استراتژیک اسرائیل، نفوذ و تأثیرگذاری قدرتهای دیگر در منطقه، نظیر ترکیه و ایران به واقعیتی غیرقابل انکار تبدیل شده است. بدون شک نبرد قدس روند حرکت نظامهای عربی بهسوی برقراری روابط با رژیم صهیونیستی را آهستهتر کرده و فضا را به سمت تشدید انزوای منطقهای علیه اسرائیل پیش خواهد راند؛ امری که در سایه رویکرد عمومی آمریکا بهمنظور کاهش حضور در منطقه خاورمیانه، پیامدهای سختی برای تلآویو به بار میآورد.