دکتر عزیزاله تاجیک اسماعیلی ـ عضو هیأتعلمی دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه خوارزمی
بحران کمآبی، خشکسالی و تبعات آن در حقیقت پدیدهای زیستمحیطی و محیطی است. اگر بخواهیم به این پدیده یا معضل نگاه روانشناختی داشته باشیم، باید تعامل بین انسان و محیطزیستش را مدنظر قرار دهیم؛ رابطهای که ما بهعنوان انسان در زندگی فردی و اجتماعی با محیطزیست داریم. این رابطه، رابطهای دوطرفه است؛ یعنی از طرفی رفتارهای ما بر روند و وضعیت محیطزیست اثر میگذارد و در آن دخل و تصرف میکنیم و از سوی دیگر محیطزیست بر زندگی ما اثر میگذارد.
اثراتی که انسان بر محیطزیست میگذارد، میتواند مفید یا مخرب باشد که متأسفانه در واقعیت انسان جز تخریب گام دیگری برنمیدارد. آلودگی هوا، برداشت بیرویه منابع زیرزمینی آب، گازهای گلخانهای، ترافیک، آلودگی صوتی و بهطور کل تخریب محیطزیست عوارض منفی انسان بر محیطزیست است.
در مقابل، محیطزیست نیز بر زندگی انسان تأثیر میگذارد. پدیدههای طبیعی مثل سیل، زلزله و رعد و برق از کنترل انسان خارج است و خواهناخواه بر زندگی انسان اثرات مخربی میگذارد اما نکته مهم این است که تأثیری که آدمها بر محیطزیست میگذارند در یک پدیده بومرنگی بهخود آنها برمیگردد؛ بهعنوان مثال گرمشدن هوا باعث میشود که تغییراتی در وضعیت یخها و آبهای دریا و اقیانوسها به وجود آید و پدیدههای خاص زیستمحیطی بهصورت بارشهای خارج از حد نرمال یا سونامی و امثالهم صورت گیرد.
متأسفانه امروز یکی از معضلات اساسی زندگی در جامعه صنعتی و فراصنعتی تخریب در محیطزیست است و با پدیدهای تحتعنوان رفتارهای محیط پسند مواجه هستیم؛ رفتارهایی که نیازمند اصلاح نگرش در ارتباط با محیطزیست است. ابعاد روانشناختی این پدیده در بعد توصیف و تجویز بهعنوان تجویزهای روانی و رفتاری قابلتوجه است. از نظر روانشناختی رفتار انسان را با توجه به خصوصیت شخصیتی بررسی میکنیم؛ یعنی نظام فکری و نظام نگرشی و ارزشی که درون هر انسان است منشأ رفتار او میشود.
در ارتباط با محیطزیست میتوانیم رفتارها را در 2یا 3مقوله تقسیمبندی کنیم. بعضی از افراد رفتارشان منفعتطلبانه است؛ به تعبیر دیگر نظام منفعتطلبانه و سودجویانه دارند و چیزی که به نفعشان باشد انجام میدهند. «من به پارک میروم، غذایم را میخورم و آشغال را بیرون میاندازم یا در خودرو نشستهام و زبالههایم را به بیرون پرت میکنم»؛ منفعتطلبی به این صورت است که میخواهم فقط محیط اطرافم تمیز باشد و زبالهام را در گوشهای دورتر از خودم میاندازم یا میخواهم خودروی شخصیام تمیز باشد و زباله را در خیابان رها میکنم و فکر نمیکنم که خیابان، محیط اجتماعی و محیط زندگی مشترک آدمهاست و شرایطی مانند فضای مشاع آپارتمانها دارد. کوچه، خیابان و پیادهرو فضاهایی هستند که در قبال آنها مسئولیتهای مشترک داریم. وقتی ارزش، ارزش سودجویانه و منفعتطلبانه باشد برای حفظ محیط و ویژگیهای مثبت آن تلاش نمیکنیم.
بعضی افراد اخلاقشان نتیجهمحور است؛ یعنی اگر بترسند یا احساس کنند که رفتاری برای زندگی فردی یا اجتماعی آنها مضر یا مفید است، امکان دارد تغییر رویه دهند و رفتار خود را عوض کنند؛ مثلا وقتی آلودگی هوا به مرز هشدار و خطر میرسد و مسئولان هشدار میدهند، بعضی افراد رعایت میکنند و از خانه بیرون نمیروند. این نشان میدهدکه اخلاق گروهی از مردم نتیجهمحور است؛ تا وقتی به نتیجه یک موضوع فکر نکنند، امکان ندارد رفتارشان را تغییر دهند. بعضی دیگر در سطحی بالاتر رفتار انسانمحور و مسئولانه دارند و به ارزشها مسئولانه احترام میگذارند. در واقع با این تفکر زندگی میکنند که اگر محیطزیست تخریب شود، در مقابل، آنها و نسلهای آینده صدمه خواهند دید؛ لطمههایی که محیطزیست وارد میکند باعث میشود انسان نتواند در جهت رشد و تعالی حرکت کند. آدمهایی که چنین تفکری دارند مراقب نظافت، تخریب و محیطزیست هستند و اقدامی برخلاف این تفکر انجام نخواهند داد. بنابراین واکنش افراد در مقابل بحرانها و بلایای طبیعی متفاوت است.
پدیده بیآبی و خشکسالی پیامدهای جغرافیایی، اجتماعی و اقتصادی زیادی دارد. از نظر زیستمحیطی وقتی برداشتها بیرویه میشود نشست زمین رخ میدهد و این پدیده آسیبهای اقتصادی و حتی صدمات جانی به همراه خواهد داشت. در بعد اجتماعی نیز جامعه مجبور میشود برای جبران خسارات هزینه کند.
البته این مسائل به برنامهریزیهای شهری و اجتماعی مربوط میشود که آیا برای چنین محدودیتهایی پیشبینی و برنامهریزیهایی انجام شده است؟ بهعنوان مثال بعضی مناطق در ایران کمبارش هستند آیا برای از بین رفتن مشکلات ناشی از بیآبی سرمایهگذاری شده است؟
با بررسی بعد روانی این مسئله، خواهیم دید که اگر در جامعه از این بابت احساس ترس و آشفتگی ایجاد شود ممکن است رفتارهای غیرقابلپیشبینی و غیرقابلکنترل از مردم سر بزند. از اینرو باید برای جنبههای روانشناختی پدیده خشکسالی چارهاندیشی کنیم.
باید بر اساس آن نظام ارزشی که ذکر شد به افراد آموزش دهیم تا آنها بتوانند در ارتباط با چنین پدیدهای رفتارهای محیطپسند و جامعهپسند داشته باشند. به این معنی که افراد برای چگونگی مدیریت مصرف، برنامه یا تحلیل داشته باشند؛ مثل آموزشهای فردی در الگوی مصرف آب و تفکیک آبهای مصرفی. بهعنوان مثال ممکن است در خانه آبی را همراه با ماده ظرفشویی برای شستن ظرفها مصرف کنیم و آبی را صرفا برای شستوشوی دست استفاده کنیم. در این حالت دو خروجی پیش رو قرار میگیرد؛ به جای اینکه مستقیم از شیرآبی که با زحمت زیاد از آبهای زیرزمینی برداشت شده، از خروجی دوم برای آبیاری باغچهها و درختها استفاده کنیم. این اقدام نیاز به آموزش و کار کردن روی ویژگی و عادات رفتاری افراد دارد که اگر قرار است در این زمینه اقدامی صورت گیرد، حتما باید با آموزش و تغییر نگرشها انجام شود.
بازگشت دردناک بومرنگ
در همینه زمینه :