رها کردن جنگل؛ اقدام بینتیجه!
مظفر شیروانی- مشاور بینالمللی جنگل و محیطزیست - وین
برخی افراد فعال درسازمانهای مردم نهاد( NGO) محیطزیستی عدمدخالت در جنگلها را توصیه میکنند و مبانی اکولوژیکی را بر مبانی اقتصادی برتری میدهند و صرفا گونههای گیاهی چوبی یعنی درختانی که گردبینه تولید میکنند را اولویت جنگلبانی نمیدانند. این افراد تلفیقی از هیدرولوژی سطحی و زیرسطحی، زمینشناسی، خاکشناسی، زیستشناسی، گیاهشناسی، جانورشناسی و هواشناسی در هماهنگی با جامعهشناسی را زیربنای «جنگلبانی نوین» مورد نظر خود و همفکرانشان میدانند و بر مبنای این تعریف هم تخصص جنگل را چندوجهی و میانرشتهای تصور میکنند. در مقابل گروهی از متخصصان و کارشناسان جنگل معتقد به دخالت احیایی - پرورشی بهمنظور دستیابی به اصل تعادل میان اکولوژی، اقتصاد و جامعه در جنگل هستند. این گروه جنگلها را منابع زنده متشکل از تعداد بیشماری موجودات زنده و... میدانند و اکوسیستم این منابع را تحتتأثیر عوامل مختلف زنده و غیرزنده در حال تغییر و تحول ارزیابی میکنند که عناصر آنها از رابطه بسیار منظم و درعین حال پیچیده و تنیده به یکدیگر شکل گرفته است و هرگونه یکجانبهنگری و ارجحیت دادن یک بخش از عناصر بر بخش دیگر را باعث درهم ریختن ساختار طبیعی، حتی غیرطبیعی در جنگل میدانند. مسائلی مانند هیدرولوژی، خاکشناسی، جانورشناسی، هواشناسی و ... عناوین دروس اصلی علوم مربوط به جنگلداری هستند که در دانشکدههای منابع طبیعی بهطور گسترده تدریس و بهطور کامل حین اجرای طرحهای جنگلشناسی اقتصادی همگام با طبیعت مورد توجه قرار میگیرند. رعایت این موارد نیز بخش بسیار ناچیزی از تفکر فلسفه جنگلشناسی است که از 200سال قبل تاکنون در جنگلها بهطور مستمر اجرا میشود. در جنگلهایی که به شیوه جنگلشناسی اقتصادی همگام با طبیعت اداره میشوند هر نوع دخالت جنگلبان در جنگل همسو با عملکرد طبیعت است. دخالتهای احیایی- پرورشی ضمن رعایت کلیه اصول اکولوژیکی از آنها در حد توان جنگل نیز بهرهبرداری اقتصادی از چوب، حیاتوحش، بذر، نهال کریسمس، فضای گردشگری و... صورت میگیرد. دخالتهای اکولوژیکی و اکونومیکی توأم با فراهم ساختن امکانات اجتماعی مغایرتی با یکدیگر ندارند. اجرای مبانی اکولوژیکی بدون درنظر گرفتن منابع اقتصادی و حل مسائل و مشکلات اجتماعی، عملا نتایج و دستاورد چشمگیری به همراه نخواهد داشت و پس از مدت زمان کوتاهی با مشکلات فراوان مواجه میشود. دخالت در جنگل و بهرهبرداری چوب بهمعنای تخریب جنگل نیست، بلکه هرگونه دخالت علمی - عملی منجر به افزایش سطح حجم و رویش سالانه موجودات زنده گیاهی، حیوانی میشود. علم جنگلداری این مطلب را به اثبات رسانده است که هرچه جنگل انبوهتر باشد، رشد سالانه درختان بیشتر نمیشود، بلکه نتیجه عکس دارد. عملیات پرورشی که بالاجبار با برداشت درخت از جنگل توأم است، تنها راه افزایش رویش سالانه جنگل و جذب انیدرید کربنیک زیادتر از هواست. اطلاعات آماری جنگلهای جهان نیز نشان داده که میزان رویش سالانه در جنگلهای اقتصادی بهمراتب از جنگلهای طبیعی و تخریب شده بیشتر است. رویش ناچیز متوسط سالانه در جنگلهای هیرکانی با بهترین شرایط آبوهوایی حدود 2.5مترمکعب در هکتار تخمین زده میشود.
این رویش سالانه ناچیز در جنگل هیرکانی، دلیلی بر این مدعاست که جنگلهای تخریب شده حتی در بهترین شرایط آبوهوایی رشد سالانه مناسب ندارند. بنابراین تنها با اجرای عملیات پرورشی میتوان ساختار درهم ریخته منابع جنگلی را احیا و رشد سالانه آنها را از 2.5مترمکعب در سال و در هکتار به حداقل 9مترمکعب در سال افزایش داد. افزایش این رشد سالانه 6.5مترمکعب در هکتار آن هم در سطح حداقل 2میلیون هکتار از جنگلهای هیرکانی معادل حجمی برابر 13میلیون مترمکعب رویش سالانه درخت است که میتوانند تنها در جنگلهای هیرکانی تولید شوند. جنگل هیرکانی پتانسیل بسیار بالایی دارد که به دلایل مختلف به هیچوجه از آن استفاده بهینه نشده است. هماکنون بیش از نیمی از سطح این جنگلها، جنگلهای طبیعی تخریب شده هستند که جامعه جنگلی آنها درهم ریخته و تنوع گونهای آن به حداقل رسیده است. امر پایداری و استمرار تولید در جنگل هیرکانی نیز بهخصوص در بخشهایی که در دهههای اخیر به شیوه متفاوت کلاسیک بهرهبرداری شدند، تنها منوط به دخالتهای پرورشی - ساختاری است؛ امری که قانون ایده تنفس جنگل هم بر آن صحه گذاشته و اجرای آن را توصیه کرده است. بدینترتیب واگذاشتن این منابع به حال خود با وجود عوامل متعدد تخریبی موجب از بین رفتن ارزش کمی و کیفی جنگل هیرکانی شده و زمینهساز تخریب بیشتر و از میان رفتن تنوع گونهای و گسترش تمشکزارها در این رویشگاه باستانی شده است. اما چه باید کرد؟ هرگونه دخالت درجنگل نیاز مبرم به طرح جنگلداری با اهداف کاملا مشخص دارد. این موضوع حتی در عملیات پرورشی نیز مورد توجه است. پیش از اجرای هرگونه عملیات پرورشی باید مشخص باشد که دخالتها جنگل را به چه سمتی خواهد برد. یکی از علل اصلی ناپایداری جنگلهای کلاسیک در مقابل توفان و برف و متعاقب آن طغیان آفات، نحوه دخالت در این جنگلها زیر عنوان انجام عملیات پرورشی است. این عملیات بهتدریج منجر به درهم ریختگی ساختاری جنگل، همسالی درختان، تک اشکوبهای و تکگونه شدن جنگل میشود. برای دستیابی به اهداف جنگلشناسی باید شیوهای مجزا از روش عملیات پرورشی کلاسیک در جنگل بهکار گرفته شود. در این شیوه، دخالت در جنگل باید بهگونهای باشد که دینامیک جنگل کاملا حفظ شود و زمینههای متناسب در جهت ثبات فراهم شود. چون استواری و هماهنگی بین عناصر جنگل با استقرار زادآوری طبیعی پراکنده، تنوع گونهای، ناهمسالی و ساختاری شدن جنگل ممکن میشود.