مارگارت اتوود، نویسنده سرگذشت ندیمه:
نوشتن درباره جاهایی که در آن نبودهام سخت است
مارگارت اتوود شاعر، داستاننویس و فعال سیاسی سرشناس کانادایی است که در سالهای اخیر بیشتر مردم جهان او را با کتاب «سرگذشت ندیمه» میشناسند. او برنده جایزه من بوکر هم بوده است. داستان «بچههای بزرگ در جنگل» از آخرین داستانهای منتشر شده اوست. مجله نیویورکر به بهانه انتشار این داستان، 3 سؤال از او پرسیده که در ادامه میآید.
در داستان، 2خواهر سالخورده اوقاتی را در کلبهای کنار دریاچه سپری میکنند که از زمان کودکی در این کلبه سر کردهاند. درباره این کلبه بگویید. آیا جایی مثل این وجود دارد یا زاییده خیال شماست؟
در واقعیت چنین مکان یا مکانهای مشابهای وجود دارد.خیلی زمانها در مکانهای این چنینی حضور داشتم و لذت بردم؛ ولی تا حالا پیش نیامده بود تصویری از این لذت را به مخاطبان ارائه کنم.
چرا برای روایت داستان این زنان از چنین مکانی استفاده کردید. مکان و جغرافیا در روایت اینگونه داستانها تأثیرگذار بوده یا نه؟
در حقیقت قبل از اینکه شما مکانها یا جغرافیا را انتخاب کنید، آنها شما را انتخاب میکنند یک قانون است که مکان، انسان را جذب میکند. چون کودکی خودم در کلبههای جنگلی سپری شده و این داستان در واقع گوشهای از تجربیاتم در گذشته بوده است. پدرم زیستشناس بود و کلبهای در جنگل داشت که هر تابستان ما به آنجا میرفتیم. نمیخواستم داستان غیرواقعی شود و بهعبارتی نوشتن درباره مکانهایی که خودم در آنجا نبودم، کار سختی است.
قالب اصلی داستان آخرتان شبیه چیزی است که زندگی و پیرشدن آدمها را روایت میکنید. خودتان کتاب یا رمانی را دوست دارید که همین قالب را داشته باشد؟
بله، رمانهای زیادی وجود دارند. مثلاً رمان «فرشته سنگ» مارگارت لارنس از نمونههای برجسته این نوع نویسندگی درباره گذشت عمر است. داستانهای آلیس مونرو، بهخصوص داستان خرسی در کوهستان از نمونههای دیگر است. رمانهایی مثل ارباب حلقهها نیز در فصل آخر درباره گذشت عمر است.