طرح «کمربند و راه» چین در ایستگاه خاورمیانه
اصرار چین بر افزایش نفوذ و همکاری اقتصادی با کشورهای خاورمیانه، حساسیت قدرتهای غربی را برانگیخته است
افزایش چشمگیر نفوذ چین در خاورمیانه طی سالهای گذشته به یکی از موضوعات مورد مناقشه اندیشکدهها و رسانههای جهانی تبدیل شده؛ موضوعی که بهدلیل تفاوت ماهوی نفوذ چین با سایر ابرقدرتهای جهانی از اهمیت ویژهای برخوردار است. تحولات سالهای گذشته نشان داده که چین برخلاف آمریکا، روسیه و حتی برخی قدرتهای اروپایی، اولویت مطلق خود برای نفوذ خارجی را براساس منافع اقتصادی و مشخصا پروژه بزرگ « ابتکار کمربند و راه» تعریف میکند؛ پروژهای که هدف از آن احیای شاهراه قدیمی «جاده ابریشم» و تقویت زیرساختهای شبکه تجارت جهانی به شکلی بیسابقه است. به روایت شبکه الجزیره، تکمیل پروژه «کمربند و راه» میتواند مقدمهای برای تغییر معادله قدرت جهانی به سود شرق پس از جنگ جهانی دوم باشد، اما نقش خاورمیانه در این میان چیست و چرا این منطقه از اهمیت بالایی برای چین برخوردار است؟
گذرگاه جهانی
اولین جاذبه خاورمیانه برای چین را باید در موقعیت جغرافیایی منحصر به فرد این منطقه جستوجو کرد. خاورمیانه گذرگاه زمینی 3قاره مهم جهان، یعنی آسیا، اروپا و آفریقاست. باید توجه داشت که اساس پروژه راه ابریشم جدید چین (کمربند و راه) در شبکههای ارتباطی این 3قاره تعریف میشود؛ بنابراین روشن است که بدون حضور در خاورمیانه و اشراف بر مسیرهای تجاری آن، امکان اجرای موفق چنین پروژهای برای چین وجود ندارد. از سوی دیگر خاورمیانه مهمترین کانون نفتی جهان را نیز در خود جای داده است؛ انرژی ای که نقشی حیاتی در توسعه اقتصادی چین و قدرت تولیدی این کشور ایفا میکند. در این زمینه، نگاهی به رشد روزافزون خریدهای نفتی چین از کشورهای حوزه خلیجفارس بهمنظور درک اهمیت منطقه خاورمیانه برای پکن کافی است. به نوشته بلومبرگ، هماکنون بیش از 40درصد واردات نفتی چین از بازارهای خاورمیانه و خلیجفارس تامین میشود.
اما ویژگیهای منحصر به فرد خاورمیانه برای چین در مسیرهای زمینی یا نفت محدود نمیشود. به نوشته نشریه فارینپالیسی، بخش مهمی از تمرکز چین در خاورمیانه معطوف به گذرگاهها و تنگههای دریایی این منطقه است؛ چرا که سرنوشت پروژه کمربند و جادهاش به امنیت و ثبات آنها گره خورده است. براساس فارینپالیسی، مهمترین گذرگاههای آبی نزدیک به آبهای آزاد از منظر چین
عبارتند از، «بوسفور، داردانل، بابالمندب و هرمز.» نکته قابل توجه این است که تمرکز یا حتی سرمایهگذاری چین برای حمایت از این گذرگاهها نهتنها تضادی با منافع کشورهای مشرف به مناطق مذکور ندارد بلکه به سود آنها نیز ارزیابی میشود. بهعبارت دیگر تمام چشمانداز نفوذ خارجی چین از همین قاعده پیروی میکند؛ بازی برد- برد که ضمن تامین منافع و امنیت کشورهای مختلف، راه را برای تجارت جهانی چین نیز هموار خواهد کرد. تمام اینها در حالی است که هرگونه بیثباتی چشمگیر یا وقوع تنشهای جدی میان کشورهای منطقه خاورمیانه، منافع بلندمدت اقتصادی چین را در معرض تهدید قرار میدهد. بر این اساس، پکن همواره از کاهش تنش و عدموقوع منازعات نظامی- امنیتی میان کشورهای خاورمیانه حمایت کرده است. شاید یکی از بهترین نشانهها در این زمینه، اصرار چین برای برقراری روابط با همه بلوکهای قدرت منطقهای و خودداری از ورود به صفکشیهایی باشد که معمولا از سوی آمریکا، روسیه و کشورهای اروپایی مورد استقبال قرار میگیرد. خبرگزاری بلومبرگ علاوه بر تمام موارد مذکور به اهمیت انرژی گاز در چشمانداز چین برای خاورمیانه میپردازد. به نوشته این خبرگزاری اکنون نزدیک به 20درصد از واردات گاز طبیعی چین در بازارهای خاورمیانه تامین میشود؛ آماری که بدون شک طی سالهای آینده، بهویژه در رابطه با کشورهای قطر و ایران رشد چشمگیری خواهد داشت.
امنیت ناوبری و پایگاه نظامی جیبوتی
پایگاه اینترنتی «دیپلماسی مدرن» در گزارش مفصلی با اشاره به نقش فزاینده چین در تحولات سالهای آینده خاورمیانه مینویسد: اگرچه نقش نظامیگری و نفوذ امنیتی در سیاست خارجی چین نسبت به ابعاد اقتصادی بسیار کمرنگ است، اما نمیتوان به کلی آن را نادیده گرفت. البته در عین حال باید توجه داشت که ابعاد امنیتی در سیاست خارجی چین نیز معطوف به صیانت از شبکه اقتصادی-تجاری این ابر قدرت شرقی است. به نوشته دیپلماسی مدرن، طی سالهای آینده بخشی از توان نظامی چین در حوزه دریایی بر تامین امنیت گذرگاههای استراتژیک خاورمیانه، نظیر بابالمندب متمرکز خواهد شد چرا که اکثر صادرات چین به اروپا از این تنگه میگذرد. از سوی دیگر، تنگه هرمز نیز بهدلیل عبور سالانه یک سوم نفت تولیدی جهان از آن، اهمیت بسیار بالایی برای چین دارد.
چین برخلاف آمریکا، روسیه، فرانسه و انگلیس تنها یک پایگاه نظامی در منطقه خاورمیانه و مشخصا حوزه مشرف به خلیجفارس و دریای سرخ دارد؛ این پایگاه نظامی-دریایی در جیبوتی قرار گرفته و نخستین مرکز حمایت لوجستیک ارتش چین در خارج از این کشور بهحساب میآید. این پایگاه با ظرفیت بیش از 10هزار سرباز، دارای ویژگیهای منحصر به فرد دفاعی و امنیتی است؛ ویژگیهایی که قبل از هر چیز اهمیت حوزه دریایی باب المندب و دریای سرخ را برای سیاست خارجی چین ثابت میکند.
شراکتهای استراتژیک به جای ائتلافهای امنیتی
از جمله نقاط حساسیت برانگیز برای قدرتهای غربی درباره نفوذ چین در خاورمیانه، تلاش این کشور بهمنظور برقراری شراکتهای استراتژیک با تمام بازیگران منطقهای است. پکن در این میدان هیچ سقف سیاسی یا امنیتی برای خود قائل نبوده و حتی برای سیطره بر بازار متحدان آمریکا در خاورمیانه نیز تلاش میکند. بدون شک مهمترین گام چین در این مسیر، ورود گسترده به بازارهای رژیم صهیونیستی بوده است. این فرایند از یک دهه قبل آغاز شده و نتایج مهمی ازجمله سیطره چین بر برخی بنادر، زیرساختهای حمل نقل، شبکههای ارتباطی-مخابراتی، نیروگاههای تولید برق و حتی صنایع غذایی اسرائیل را بهدنبال داشته است. تمام اینها در حالی است که چین اراده قوی از خود برای ورود مشابه به بازارهای ترکیه، عربستان سعودی و حتی ایران نیز نشان میدهد. نباید فراموش کرد که چشمانداز شراکتهای استراتژیک چین (توسعه اساسی زیرساختهای عمرانی و ارتباطی در ازای استفاده از شبکههای تجاری) آنقدر برای کشورهای منطقه و حتی متحدان غرب جذاب است که به سادگی قادر به چشمپوشیدن از آن نیستند. تجربه الجزائر (عبور از فرانسه برای افزایش شراکتهای استراتژیک با چین) به خوبی دلیل نگرانی قدرتهای غربی از تقویت نفوذ پکن در خاورمیانه را روشن میکند.
بهرغم آنکه طی سالهای اخیر مواضع منفی غرب (مخصوصا آمریکا) درباره سرمایهگذاریهای چین در نقاطی مانند فلسطین اشغالی یا خلیجفارس تشدید شده، اما بهنظر نمیرسد توان کافی برای مهار اژدهای شرقی وجود داشته باشد؛ بهویژه که همچنان بخش مهمی از توان سیاسی و اقتصادی کشورهای غربی در تنشهای نظامی و امنیتی خاورمیانه تحلیل میرود، درحالیکه چین اولویت خود را اجتناب از هرگونه ورود به منازعات منطقهای و ائتلافهای سیاسی قرار داده است.