• پنج شنبه 6 اردیبهشت 1403
  • الْخَمِيس 16 شوال 1445
  • 2024 Apr 25
دو شنبه 30 فروردین 1400
کد مطلب : 128544
+
-

فروردین خود را چگونه گذراندید؟

یادداشت یک
فروردین خود را چگونه گذراندید؟

آرش خوش‌خو- روزنامه‌نگار

1-در خوش‌اخلاقی طبیعت (اگر کرونا را زیاد طبیعی ندانیم) نوروز آرامی را گذراندیم. یادتان باشد همین دو سال پیش باران و سیل و رانش زمین چه نوروزی را تدارک دیده بود. جز طبیعت، سیاستمداران ما نیز در تعطیلات و فقدان روزنامه‌ها و کم‌کاری خبرگزاری‌ها و سایت‌ها، به دامان طبیعت و خانواده فرورفته بودند و در حال بادزدن بال و کتف روی منقل در کنار نوادگان عزیز و در حال اندیشیدن به اینکه دست این نوگلان زندگی را 10سال بعد در کدام اداره و هیأت‌مدیره می‌توانند بند کنند، وقت کافی برای متهم‌کردن حریفشان به مزدوری و خودفروشی و جاسوسی یا تعصب و استبداد و تحجر پیدا نکردند. و خب، در ایران، خبر با حرف تولید می‌شود؛ در همین اظهارنظرها و خاطره‌گویی‌های بی‌دقت و تکذیب‌ها و تأییدها. در مشهد و اصفهان خطبای عزیز تلاشی کردند تا کمی ما را به‌خود بیاورند و ذات گناهکارمان را به رخمان بکشند، اما چندان مثمرثمر نبود. در این رخوت نوروزی جز طبیعت و سیاستمداران، یوفا و فیفا هم مداخله کردند و با تعطیلی دوهفته‌ای مسابقات فوتبال باشگاهی و برگزاری مسابقات خواب‌آور ملی، چرت بهاری کرونایی ما را کامل کردند. تنها، پیداشدن پیکر زنی سی‌و‌هفت‌ساله در آپارتمان مجللش در شهرک غرب، چند روزی سنگی بر برکه بی‌حالی ما انداخت.

2-اما در انتهای نوروز قرارداد ایران و چین به بهترین وجه مارا با ساعت شماطه‌دار کنار تختمان، از خواب پراند و با همان لباس خواب به وسط خانه آمدیم. در این خواب آلودگی‌مان دیدیم که فلان خانم هنرپیشه خوشنامِ برازنده مهاجر، چه تخصصی توأمان در اقتصاد و دیپلماسی چین و خاور دور پیدا کرده و از کامبوج تا لائوس و تایوان و جزایر سلیمان را زیرپوشش مطالعات خود قرار داده است.

3-آن وسط مسطا بود که جناب روحانی دید خیلی دارد به ما خوش می‌گذرد و آمد و گفت که موج چهارم تمام‌شده و دمتان گرم مردم! حالا چه نیازی به این نوع تشویق بود، نفهمیدیم. بعضی وقت‌ها فکر می‌کنم جناب روحانی با همان حس طنز قدیمی‌شان با ما طرف شده‌اند. چون هنوز یک هفته از این حرف‌ها نگدشته بود که گفتند وسط موج چهارم غرق شده‌اید و تلفات یکدفعه چهاربرابر شده. درباره آن دسته از نوابغ کرونایی هم بگوییم که فکر می‌کنند فقط به ذهن خودشان رسیده که باید همه‌جا را تعطیل کرد. بله، اگر همه خیابان‌ها را ببندید، تصادف اتومبیل هم نخواهیم داشت. اما در کشوری با تورم 50درصد چطور می‌توانید و رویتان می‌شود که مدام از تعطیلی حرف بزنید؟ آهان. فهمیدم! دوست عزیز، شما کارمند دولت هستید و حقوق‌تان چه تعطیل باشید و چه نباشید پرداخت می‌شود. پس پرچم تعهد اجتماعی بلند کنید و با قیافه پروفسوروار فریاد بزنید تعطیل تعطیل!

4-برای ما که کلا جواب تلفن‌دادن هم از مشقات زندگی محسوب می‌شود و دلباخته پیامک و اس‌ام‌اس هستیم، باورکردنی نبود که دوستانم ساعت‌ها خود را می‌چپانند در اتاقک‌هایی و مدام دست‌شان را بالا می‌برند تا بعد از شنیدن لاطائلات دیگران، خودشان هم چند کلمه‌ای در مقوله بدیهیات حرف بزنند. از آن عجیب‌تر، وزرا و مسئولان کشوری بودند که درباره حساس‌ترین اتفاقات و مسائل پیش‌رو وارد این اتاقک‌های نمدار و کم‌نور می‌شدند و حرف می‌زدند و حرف می‌زدند؛ تا پاسی از شب. بعضی‌ها می‌گفتند چقدر عالی! چه فرصتی برای حرف‌زدن رودررو و از این حرف‌ها. ولی آخر مگر کمبودی در زمینه حرف‌زدن داشته‌ایم؟ کشوری هستیم که مسئولین تقریبا همیشه دم‌دستمان هستند و هفته‌ای یکی دوبار کنفرانس مطبوعاتی می‌گذارند و خیلی‌هایشان حتی به سادگی جوابگوی تلفن‌های خبرنگاران هم هستند. تازه در این مصاحبه‌های مطبوعاتی و تلویزیونی، جلویشان پا را روی هم می‌اندازیم و لم می‌دهیم و سؤال‌های دوپهلوی نیمه مؤدبانه می‌پرسیم. در این کشور، سیاست امری است در کف خیابان. مشکل اینجاست که شما نمی‌توانید مدیر فلان بانک، مدیر فلان هلدینگ اقتصادی، ریاست فلان بنیاد غول‌آسای تجاری، رئیس آن اپراتور بزرگ، مدیرعامل فلان کارخانه اتومبیل‌سازی و... را برای حرف‌زدن مجاب کنید. اگر توانستید اینها را برای حرف‌زدن به وسط این اتاق‌ها بکشانید، آن وقت حرف از شفافیت بزنید. وگرنه درباره سیاست و چین و برجام و آمریکا و نایاک و ظریف و جلیلی، هیچ کمبودی در حرف‌زدن و اطلاعات لازم وجود ندارد.

این خبر را به اشتراک بگذارید