چه شد که در رعایت دستورالعملهای بهداشتی شکست خوردیم؟
شرم از ناتوانی
گپوگفت با مهناز اسماعیلی، روانشناس درباره دلایل شکست پروتکلهای بهداشتی کرونا در ایران
زهرا رستگارمقدم ـ روزنامهنگار
یک سال زندگی در سایه ویروسی ناشناخته که هر روز جان خود و عزیزانمان را تهدید کرده، آنقدر برایمان آموزنده نبود که یاد بگیریم چطور باید زیستی مطمئن و سالم داشته باشیم. حالا پس از اینهمه تلاش دوباره در نقطه آغاز ایستادهایم. جغرافیایی قرمز شده، آمار بیشمار ابتلا، مرگ و ترس و فقدان. به راستی ما در این روزها انگار با رعایت نکردن دستورات بهداشتی، شکست خورده باشیم. چه شد که به این نقطه رسیدیم؟ چرا با توجه به یک سال زندگی در شرایط موجود، امسال که سفرهای نوروزی به نسبت آزاد شد، ما در رعایت پروتکلهای بهداشتی شکست خوردیم؟ با مهناز اسماعیلی، دکتری روانشناسی تخصصی، درباره همه این احساسات و ذائقه، شخصیت و رفتار مردم در مواجهه با خطر ویروس کرونا صحبت کردهایم.
وضعیت امروز اکثر کلانشهرها و شهرهای کوچک ایران، قرمزرنگ است. این امر را شاید بتوان ناشی از رعایتنکردن درست پروتکلهای بهداشتی دانست. چرا چنین اتفاقی پس از یک سال تذکرهای بهداشتی دوباره رخ میدهد؟ آیا ما مردمی سهلانگار هستیم یا خودخواه؟
حفظ فاصله اجتماعی و قرنطینه شخصی؛ دو راه مؤثر و مفید برای کاهش شیوع بیماری کروناست. اما خیلیها به این اقدامات توجه نمیکنند. چطور باید مردم را به خانهنشینی ترغیب کرد؟ در بعضی از نقاط دنیا شیوع این ویروس اماکن عمومی را به خانه ارواح بدل کرده است، ولی در نقاط دیگر زندگی با همان شدت و حدت سابق ادامه دارد. در مواردی حتی بیشتر نیز شده است که میتوان بهعنوان نمونه به خریدهای قبل از عید در اسفندماه ۹۹ و مسافرتهای اخیر اشاره کرد. یکی از دلایل این اتفاق باید این باشد که ما برای درک وضعیت بحرانی به تجربیات گذشته رجوع نمیکنیم. گویا بهنظر میرسد که دانشِ ناشی از این تجربه فراموش شده است. از مسائلی که همهگیری ویروس کرونا را با آن خاطرات پیوند میزند، همین حس اضطراب است. این یادآوریها به ما کمک میکند تا درک بهتری از واکنش مردم به توصیههای بهداشتی، رعایت سختگیرانه و رفتار اجتنابی یا نادیده گرفتن توصیهها، رفتن به سهشنبه بازارهای شلوغ و... داشته باشیم. در واقع به این پدیده میتوان اینگونه نگاه کرد؛ افرادی بیهیچ حسِ بد، همهجا میروند و بهنظرشان اتفاق بدی نخواهد افتاد یا هرچه پیشآید خوشآید. اما عده دیگر، اضطراب و آیندهنگری مثل خوره به جانشان میافتد. در این مقوله بعضی از افراد بهصورت خودمحور عمل میکنند. خودمحوری ناتوانی در تمایز بین خود و دیگری است. بهطور خاص این نارسایی منجر به عدمتشخیص فرد در ارتباط بین واقعیتهای عینی و پیشفرضهای ذهنی میشود. خودمحوری مختص بازه زمانی خاصی نیست؛ در همه گروههای سنی از نوزادی، اوایل کودکی، نوجوانی و بزرگسالی وجود دارد. همیشه تصور ما این است که در بدترین دوران زندگی میکنیم. با کسانی همدلی میکنیم که تصوری شبیه ما از جهان دارند. پس نمیتوانیم خودخواه نباشیم.
بسیار پیش آمده در چنین شرایطی افراد به همدیگر متذکر میشوند که پروتکلها را باید رعایت کرد، اما گاه خودشان اعمال پرریسکی انجام میدهند. مثلا حضور در بازار، محلهای پر ازدحام، آرایشگاهها و جاده و مهمانی... این عقل کل بودن از کجا ناشی میشود؟ آیا این نوعی کنش روانی است که خود را مصون و دیگران را در خطر بدانیم؟
در این راستا انسان از مکانیسمهای دفاعی برای مدیریت احساسات نامحسوس استفاده میکند. مکانیسم دفاعی که اینجا مورد استفاده قرار میگیرد، فرافکنی است. از مکانیسمهای دفاعی بهصورت ناخودآگاه استفاده میکنیم. در این مکانیسم دفاعی، فرد به جای پذیرش و کنترل احساسات و عواطف نامطلوب خود، آنها را نسبت به فرد دیگری انعکاس میدهد.
عادت تا چه میزان در رعایت نکردن این پروتکلها مقصر است. آیا عادت فاجعه را برای ما کمرنگتر میکند؟
به قاعدهمندیهای اجتماعی که در اثر تکرار منظم و پایدار بهوجود آمدهاند، عادت میگویند. وقتی ما فعالیتی انجام میدهیم، بعد از تمام شدن، مغز آنها را مرور میکند که میتواند این فعالیت را با انرژی کمتری انجام دهد یا نه؟ که در واقع تبدیل به عادت میشود. عادتهای ما به دو دسته تقسیم میشوند؛ عادتهای خوب و عادتهای بد. ورزشکردن، کتاب خواندن و... عادتهای خوب و اعتیاد عادت بد است. بنابراین رعایت کردن پروتکلها تبدیل به عادت نشده و ما لحظهشماری میکنیم که این دوران تمام شود و بتوانیم از این وضعیت نجات پیدا کنیم.
آیا مرگهراسی از بخش ترسهای مردم ما حذف شده است؟ چرا ما به ظاهر کمتر از مرگ و فاجعه میترسیم؟
متأسفانه در کنار معرفی جاذبههای گردشگری ایران، هشدار جدیای نسبت به رانندگی خطرناک ایرانیان، یکی از بخشهای جداییناپذیر کتابچههای راهنمای جهانگردان است. رانندگانی هستند که شخصیتی ضداجتماعی دارند و از این مدل رانندگی لذت میبرند. گویا در صحنه مسابقهای هستند و باید برنده این میدان شوند. زمانی که در موقعیت رانندگی قرار میگیرند، همهچیز را فراموش میکند حتی مرگ یا هراس از مرگ. چون فکر میکنند که انقدر مهارت دارند که اتفاقی برایشان نمیافتد. این در شخصیت بعضی از افراد وجود دارد.
سفر گاهی راهی برای فراموشی سختیها و تغییر روحیه است. این تغییر موقعیت چقدر در فراموشکاری ما نسبت به وضعیت موجود سهم داشته؟ آیا انسان در انتخاب چنین وضعیتی قوه عاقله و تشخیص درستی دارد؟ اینکه یک شادی گاهی به سختیهای بعدش بیارزد. این ریسکپذیری نیست؟
ریسک در نگاه اول ممکن است کلمهای ترسناک بهنظر برسد. بسیاری از مردم، از ترس شکست، ریسکپذیر نیستند و خود را از خطرات دور نگه میدارند. اما ریسکپذیری به این معنا نیست که بدون محاسبه خطر، وارد بیراهه شویم. ریسکپذیران نیز بدون فکر کردن وارد راه نمیشوند و در واقع آن را بررسی میکنند. در این وضعیت این نگاه، پاک کردن صورت مسئله است. در وضعیت کنونی همه در یک موقعیت هستیم؛ خسته و آشفته از خانه ماندن. اما راهش سفر نبود. همانطور که حالا شاهد از دست دادن عزیزانمان هستیم.
با توجه به شرایط موجود، چه باید کرد؟ آیا در این مرحله ترس و هراس میتواند امری کمککننده برای حفظ جان و سلامت باشد؟ بهتر است بترسیم یا نه؟
دانش ما در برابر ویروس کرونا هنوز محدود است. پس وقتی امری را بهصورت کامل نمیشناسیم، نمیدانیم چطور باید از خودمان در برابر آن مراقبت کنیم. این احساس نیز باعث افزایش ترس میشود. ترس به تکامل بشر کمک کرده و باعث شده از خطرات زیادی جان سالم به در ببرد. اما ترس زیاد باعث میشود بدن ما در برابر بیماریها آسیبپذیرتر شود، بهعلت اینکه باعث بالا رفتن هورمونی به نام هورمون کورتیزول میشود. با افزایش این هورمون در بدن، سیستم ایمنی ضعیف میشود. کرونا برای ما ترس تنهایی و انزوا به همراه داشته. کسب اطلاعات بهطور کلی مفید است، اما اگر کسی مرتب در پی خبرهای جدید باشد مسئله میتواند متفاوت شود و آدم را کلافه کند، بنابراین درباره احساسات، ترسها و نگرانیهایمان بهصورت آشکار با دیگران صحبت کنیم. میزانی از استرس، نگرانی، ترس و اضطراب در زندگی نهتنها بد نیست بلکه میتواند کمککننده باشد، ولی زمانی که این موارد تشکیل شود واکنشهای فراوانی به همراه دارد ازجمله واکنشهای جسمانی، شناختی، عاطفی و رفتاری. استرس در هنگام شروع بیماری عفونی میتواند شامل این موارد باشد؛ ترس و نگرانی برای سلامتی خودمان و عزیزانمان، تغییر در الگوی خواب یا تغذیه، مشکل در تمرکزکردن، مشکلات سلامتی، افزایش مصرف الکل و دخانیات یا سایر موادمخدر. افرادی که از قبل مشکل بهداشت روانی داشتهاند باید به درمان خود ادامه دهند و به علائم جدید و وخیمتر شدن مشکلشان توجه کنند. مراقبت از خود و دوستان و خانواده میتواند در مقابله با استرس به شما کمک کند.
ما در رعایت پروتکلهای بهداشتی شکست خوردهایم. چرا؟
دوران پاندمی کرونا علاوه بر مسائل جسمی و بیماری عفونی، تأثیرات روانی برای مردم داشته. هیجانی که افراد در این دوران تجربه میکنند در درجه اول ترس از بیماری و ابتلای خود و اطرافیان است. هیجانی که سازگار است را بهصورت ناسازگار تجربه میکنند. اخبار ضدو نقیض درباره بیماری باعث ابراز خشمی عمیق در هموطنان شده است. ناسازگاری در این هیجان شدید باعث شکستن بسیاری از پروتکلهای پیشگیری میشود. مهمترین عامل، غم از دست دادن عزیزان بهعلت بیماری و حتی بیشتر از آن از دست دادن روابط بین فردی است. شرم که معمولاً در فرهنگ ما ایرانیان است، در ناتوانی مقابل بیماری و حمایت خانوادگی و بین فردی هم در دوران پاندمی خود را بیشتر ظاهر میکند.