طوبا ویسه
وقتی داستاننویس باشی و داستانت خیلی زیبا باشد و تأثیرگذار، آنطور که همه آن را بخوانند و از آن نمایش و فیلم و انیمیشن بسازند و در یادهای نسلهای مختلف بماند، آنوقت داستانت مثل ضربالمثل میشود. ضربالمثلها، بخشهایی از یک داستان مهم و تأثیرگذارند که به مرور شاید داستان کمرنگ شده باشد؛ اما پیام آن زنده است.
«هانسکریستین اندرسن» از آن نویسندههاست؛ «جوجهاردک زشت»، «دختر کبریتفروش» و دیگرداستانهای این نویسنده، آنقدر شناخته شده هستند که مثل یک ضربالمثل شدهاند. هانسکریستین اندرسن در دانمارک متولد شد. پدرش پینهدوزی تنگدست بود. کفشها را ترمیم میکرد. مادرش رخت میشست... اما پدرش برایش شکسپیر میخواند. مادرش خیالپرداز بود و این شد که هانس کوچک در چنین فضایی، داستانسرایی آموخت.
دفتر بینالمللی کتاب برای نسل جوان دوم آوریل، زادروز هانس کریستین اندرسن را روز جهانی «کتاب کودک» نام نهاده است و هرساله در سراسر جهان جشن گرفته میشود. هانس کریستین اندرسن میگفت «افکار من برای بزرگسالان است. ولی داستانهایم را برای بچهها میگویم، چون خوب میدانم زمانی که برای بچهها قصه میگویند، پدر و مادرها هم به آن گوش میدهند و بدین ترتیب چیزی خواهند داشت که دربارهاش فکر کنند.»
امسال شعار شعرگونهی روز جهانی کتاب کودک هم زیبا بود و آن را «مارگاریتا انگل»، نویسندهی آمریکاییکوبایی نوشت و «رضی هیرمندی» آن را ترجمه کرد:
موسیقی واژهها
آنگاه که کتاب میخوانیم، روح ما به پرواز درمیآید
وقتی مینویسیم، انگشتان ما آواز سر میدهند
واژهها صدای طبل و نوای نی هستند بر صفحهها
مرغانِ آوازخوانند پرکشان و فیلهایی نعرهزنان
رودهایی روان، آبشارهایی فروغلتان
و پروانههایی چرخان
بر بلندای آسمان!
واژهها ما را به رقص فرا میخوانند،
وزنها، قافیهها، سمضربهها و صدای بالها،
افسانههای کهن و نو، خیالی و واقعی
چه گوشهی دنجی در خانه باشی
چه در گذر از مرزها
شتابان بهسوی سرزمین و زبانی تازه
در همهحال، داستانها و شعرها از آنِ تو هستند
آنگاه که واژهها را با یکدیگر سهیم میشویم
صداهای ما به موسیقی آینده بدل میشوند
به صلح و شادمانی و دوستی
و ترانهی امید...
چرخ اول
واژهها ترانهی امید مىشوند
در همینه زمینه :